تاريخ; عصر غيبت كبرى (5)
سيد منذر حكيم
|
اشاره: براي حضرت بقية الله عليه السلام دو غيبت است: عيبت صغرا و غيبت كبرا. هر يك از اين دو غيبت، چهار ويژگي خاص خود را دارد. ويژگيهاي عصر غيبت كبرا، براي شيعه پيامدها و چالش هايي، مانند ضعف در شناخت، متمركز نبودن رهبري شيعه، انشعاب در عقايد و... داشته است.
مؤلّف، در اين نوشتار، راهكارهاي امامان معصومعليهم السلام را براي برداشتن آن چالشها از پيش پاي شيعيان، مطرح و برسي ميكند.
1- ويژگيهاي غيبت كبرا
پس از زمينه سازيهاي عسكريينعليهما السلام امام مهديعليه السلام رهبري خود را با سفير و نايبي شناخته شده، شروع كرد. ابوعمرو عثمان بن سعيد عَمْري، نزد شيعيان، مقامي والا داشت. او، از دوران نوجواني، در خدمت امامانعليهم السلام بود. در دَه سال آخر زندگي امام هاديعليه السلام رهبري سازمان وكالت را بر عهده داشت.(1) امام حسن عسكريعليه السلام نيز وكالت او را تأييد(2) و او را جانشين فرزندش مهديعليه السلام معرّفي كرد. او بود كه مراسم تغسيل و تكفين و تدفين حضرت حسن عسكريعليه السلام را عهده دار شد. توقيعات حضرت مهديعليه السلام توسّط وي، همچون گذشته، به دست شيعيان ميرسيد.(3)
شيعيان، با مراجعه به اين شخصيّت شناخته شده، مشكلات خود را مطرح ميكردند و پاسخ لازم و مناسب را ميگرفتند. همين نوع از ارتباط ميان شيعيان و امامِ غايب، در نخستين مرحله از غيبت، طيّ شصت و نُه سال برقرار بود. بنابراين، ارتباط با امام مهديعليه السلام ارتباطي دو جانبه بوده است، يعني هر وقت كه امامعليه السلام صلاح ميدانست، پيام خود را به شيعيان ميرساند و هر وقت شيعيان خواستهاي داشتند، با مكاتبه يا شفاهي، به واسطهي وكلاي شناخته شدهي امامعليه السلام پاسخ خود را از امامعليه السلام دريافت ميكردند.
در دوّمين مرحله از غيبت - كه غيبت كبرا نام گرفت - اين ارتباط دو جانبه، لغو شد و به ارتباطي يك جانبه، بلكه به يك نوع عدم ارتباط محسوس و قابل شناخت براي عموم تبديل گشت. نايبان عام امام مهديعليه السلام، تعيين ويژهاي كه با نام و نشان باشد، نداشتند و كسي از آنان، ادّعاي ارتباط ويژه با امام غايب را نداشت، بلكه نميتوانست داشته باشد؛ زيرا، كه امام مهديعليه السلام در آخرين توقيع خود به ابوالحسن علي بن محمد سَمَري چنين فرمود:
((... فَقَد وَقَعَتِ الغيبة الثانيةُ [ التامّة ] فلا ظهور إلا بعد إذن الله عزّوجل، و ذلك بعد طول الأمد و قسوة القلوب و امتلاء الأرض جوراً، و سيأتي شيعتي مَنْ يدّعي المشاهدة. ألا فَمَنِ ادّعي المشاهدةَ قبل خروجِ السفياني والصيحة فهو كاذبٌ مفتَرٍ...))؛(4)
... به درستي كه غيبت دوم [غيبت كامل] فرا رسيده است و تا آن روزي كه خداوند عزّوجلّ بخواهد، ظهوري نخواهد بود. آن، پس از مدّتي بسيار طولاني خواهد بود كه دلها را قساوت فرا گيرد و زمين از ستم پر گردد. به زودي، كساني براي شيعيان من، ادّعاي مشاهده خواهند كرد. همانا هركس كه پيش از خروج سفياني و بانگ آسماني، ادعاي مشاهده (مرا) كند، دروغگو است.
بنابراين، هر كس ادعاي مشاهده و ارتباط با امام مهديعليه السلام در دوران غيبت تام را بكند، تكذيب ميشود. اين، به معناي قطع ارتباط رسمي ميان امام و شيعيان خود تلقّي ميشود، و هر كس مشكلي داشته باشد، از راه طبيعي و شناخته شده - كه پيش از اين ميان شيعيان معمول بود - به حلّ آن مشكل نميتوانست بپردازد.
كوتاه بودن غيبت صغرا، محدود بودن آن به شصت و نُه سال، امكان ارتباط رسمي و تعريف شده با امام معصومعليه السلام، آن هم توسط نايبان تعيين شده از طرف امامعليه السلام كه با نام و نشان مشخّص بودند، و يكي پس از ديگري اين مسئوليّت را داشتند، چهار مشخّصهي اين مرحله است.
طولاني بودن غيبت، نامحدود بودن آن(5)، و عدم امكان ارتباط رسمي با امامعليه السلام سه مشخصهي اصلي غيبت كبرا است و لازمهي نيابت عام نيز عدم محدوديّت نايبان عام امامعليه السلام است كه جمعاً چهار مشخّصه را تشكيل خواهد داد.
2- بازتابها و پيامدها
چهار ويژگي مطرح شده براي دوران غيبت كبرا، پيامدهايي گوناگون براي شيعيان داشته است كه با ويژگيهاي متقابل در دوران غيبت صغرا قابل بررسي و مقايسه است.
1- در دوران غيبت صغرا، علي رغم وجود مشكلات اَمنيتي در حين ارتباط با وكلاي خاص امام مهديعليه السلام يك فردِ شيعه ميتوانست به حلِّ مشكلِ خود دسترسي داشته باشد و اين امكانِ مُشكل گشايي يك نوع امنيّت رواني به او ميداد و او را اميدوار ميكرد، اميدي كه در آن، برخوردار بودن از رهنمودهاي مستقيم و خاص امام جلوهگر بود. دسترسي به تكليفِ شرعيِ روشن و حلّ مشكل شخصي يا خانوادگي و يا اجتماعي - كه محل ابتلا بوده - آرامش رواني خاصّي براي يك شيعه به وجود ميآورد كه بسيار قابل توجّه بوده است. چنين ارتباطي، علاقهي ميان امام و شيعيان را بسي مستحكمتر و روشنتر ميكرد.
غيبت كبرا، چنين ويژگياي ندارد. رجوع به نايبان عام امامعليه السلام، و دريافت راه حلهاي عمومي و كسب تكليف نسبت به وظايف شرعي، با احتمالِ خطا در پاسخهاي آنان، به طور طبيعي، ارتباط با رهبري حاضر در صحنه را به ارتباط با يك مجتهد عادل تنزّل داد و اين، به هيچ وجه، جاي ارتباط با امام معصومعليه السلام را نگرفت. همين نكته، احساس نياز شيعيان را به رهبري و هدايتهاي امام معصومعليه السلام احساسي جدّيتر و پيوسته و عميقتر كرد. اين، نكتهاي مثبت تلقّي ميشود؛ زيرا، براي ظهور امام مهديعليه السلام و ضرورت آن، بايد احساسي عميق و فراگير به وجود امامعليه السلام براي عموم مردم پديد آيد تا بتواند به وظايف مورد نظر، جامهي عمل بپوشاند. اين نقطهي ضعف يا تنزّل در نوعِ ارتباط، با نقطهاي مثبت و بسيار ضروري قرين و همراه است و گامي مهم در جهت تمهيد براي ظهور و تحقّق آرمانهاي الهي به شمار ميرود.
2- وجود يك نايب خاصّ در طول دوران غيبت صغرا، يعني تمركز در رهبري شيعه كه خود مستلزم وحدت كلمهي شيعيان بوده است، امّا امكان كشف مكان امامعليه السلام و ارتباطات او و به خطر افتادن جان امام معصومعليه السلام يا نايب خاصِّ او را در پي داشت.
عدم وجود يك نايب خاصّ در دوران غيبت كبرا، ضمن امكان فقدان وحدت كلمه و از دست دادن تمركز در رهبري، امنيّت امام معصومعليه السلام و حفظ موجوديّت جامعهي شيعي را به همراه دارد.
علي رغم نكات مثبتي كه در دوران غيبت كبرا مطرح ميشود، چالشهايي در اين دوران وجود دارد كه برنامه ريزيهاي حكيمانهي معصومان، خصوصاً امام مهديعليه السلام را در دوران غيبت صغرا به همراه داشت كه نتيجهي آن، ترميم آن دست اندازها و بر طرف كردن آثار مخرِّب آن چالشها است. تاريخ غيبت كبرا را با توجّه به آن چالشها بايد مطالعه كرد.
3- چالشهاي دوران غيبت كبرا
1- نسلي كه معاصر عسكريينعليهما السلام بودند و به دوران غيبت صغرا وارد شدند با نسلي كه در دوران غيبت صغرا چشم به جهان گشودند، از لحاظ شناخت امام معصومعليه السلام، بسيار متفاوتاند؛ زيرا، نسلِ امام ديده با نسلي كه امام معصوم را نديده باشد، تفاوت فاحش دارند، و نيز نسلي كه به زمان حضور امامعليه السلام نزديك باشند با نسلهايي كه بعداً ميآيند، از اين جهت، بسيار متفاوتاند.
2- ايمان به امامي كه كودك باشد، با توجّه به امكان ارتباط با او - همانند ارتباطي كه شيعيان با امام محمد جوادعليه السلام و يا امام علي هاديعليه السلام داشتند - با كودكي كه هم امام باشد و هم غايب باشد و ارتباط با او بسيار سخت و چه بسا در شرايطي، غير عملي باشد، براي كساني كه در دوران غيبت هم عصر او شده باشند، مشكل است و نياز به دلايل حسي و عقلي كافي دارد.
3- شناخت و اعتماد به مرجع يا مراجعي شايسته براي آگاهي از تكاليف ديني و وظايف عملي، در حالي كه قبلاً تكاليف ديني خود را از امام معصومعليه السلام به طور مستقيم دريافت ميكردند، مشكل ديگر اين عصر است.
4- ارتباط روحي و معنوي با امام غايبعليه السلام و رهبر معصوم و احساس به حضور او در عين غيبت و استتار او، مشكلي ديگر است.
5- عدم تمركز رهبري شيعه، و به وجود آمدن اختلاف در سطح رهبري ميان خود شيعيان كه ضعف شيعه و ناكام بودن آنان در برابر طوفان مشكلات را به دنبال دارد، يكي ديگر از مشكلات است.
6- انشعاب در عقائد و افراط و تفريط در گرايشهاي اعتقادي و پايمال شدن هويّت شيعي شيعيان، در اثر تعدّد فرقهها در خصوص موضوع امامت، نيز از مشكلات است.
7- يأس و نااميدي در اثر طولاني شدن مدّت غيبت و استتار امام معصومعليه السلام، هفتمين مشكل اين عصر است.
8- مشكل ديگر، سوء استفاده برخي افراد از غيبت امامعليه السلام از جهت ادعاي ارتباط با امام معصومعليه السلام و دعوي نيابت او است.
9- مشكل محروميّت از راهنماييهاي امام معصومعليه السلام - كه برخي وجود و عدم او را يك سان ميپندارند و فلسفهي امامت پيوسته و راستين را نقض شده ميبينند را نيز ميتوان نام برد؛ زيرا، شيعيان، با داشتن امامان معصومعليهم السلام و دست رسي به آنان، خود را از ساير مسلمانان متمايز ميديدند و امكان ارتباط آنان با امام معصومِ از نسل رسول اللهصلي الله عليه وآله، آنان را به خانهي وحي و اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله پيوند ميداد و هميشه خود را سرفراز ميديدند، ولي با غيبتِ امام معصومعليه السلام و گسسته شدن اين پيوند، اين تمايز و سرفرازي را از دست ميدهند.
10- اگر در قرن آغازين غيبت، طولِ عمرِ امام معصومعليه السلام مطرح نبود، ولي در قرنهاي پس از آن، روز به روز، مسئلهي طول عمر، پيچيدهتر و مشكلتر شده است. بدين معنا كه هر چه عمر امامعليه السلام طولانيتر ميشود، بيشتر مورد شبهه و سؤال قرار ميگيرد.
حال، نقش امام مهديعليه السلام در حلِّ اين مشكلات و رفع اين چالشها در دوران غيبت صغرا و نيز نقش نوّاب و وكلاي امام و دانشمندان دوران غيبت صغرا و آغاز غيبت كبرا در اين زمينه، و سپس نقش تمام شرايط حاكم بر اين دوران را بايد مطالعه كنيم تا ببينيم كه امام مهديعليه السلام چهگونه به حلِّ اين مشكلات پرداخته و شيعيان را از پيامدهاي منفي اين چالشها، رهايي داده است.
4- فرايند غيبت كبرا
پيش از بررسي راه حلهاي مطرح شده براي اين چالشها و پيامدهاي ويژهي غيبت و مشكلات اجتنابناپذير آن، لازم است از يك اصل كلي غفلت نكنيم. اين اصل، ضرورت توجّه به اهداف اصلي غيبت و فرايند آن است.
از بحثهاي گذشته در زمينهي فلسفهي غيبت، روشن شد كه اهداف بلندِ حضور و ظهور امامِ معصوم در جامعهي بشري، و عدم آمادگي جامعهي اسلامي و شيعي براي بهره برداري بهينه از وجود امام و رهبر عدل گستر، و عدم قدرت آنان براي حمايت و جانبداري همه جانبه از وجود يگانه رهبر لايق و شايستهي عدل گستري كه براي چنين هدفي بزرگ، خداي متعال او را ذخيره كرده است و به جز او رهبر ديگري ذخيره نشده است، دوران غيبت را دوراني اجتنابناپذير كرده تا شرايط لازم براي ظهور و حضور اين امامِ معصوم فراهم گردد.(6)
در حقيقت، در دروان غيبت، بايد احساسِ نياز مبرم به وجود اين رهبر آسماني، در ميان مردم جامعهي اسلامي يا جوامع بشري، آن چنان رشد كند و سطح توان منديها و امكانات، ارتقا يابد، و مردم از امامِ معصوم و آرمانهاي بلند او، حداكثر پاسداري را به عمل آورند و سطح فداكاري آنان بالا رود، تحمّل مسئوليّت و انجام وظيفه، در سطح بين المللي، و فرمان پذيري از آن وليّ اعظم به گونهاي شود كه اهداف و آرمانهاي بلند الهي براي بشريّت، تحققپذير باشد؛ زيرا، امام معصومعليه السلام از مسيري كاملاً طبيعي كه اختيار مردم در آن نقش اساسي دارد، حركت ميكند، لذا مردم، بدون آمادگي كامل و كافي، نميتوانند اهداف بلند امام را تحمّل و از او حمايت كنند.
بنابراين، تمامِ مشكلات دوران غيبت، با توجّه به اين فرايند، بايد مطالعه و بررسي گردد و سطح رشد فرهنگ جامعهي بشري و جامعهي اسلامي و جامعهي شيعي، به سمت فراهم آمدن مقدّماتِ ظهور امامعليه السلام سنجيده شود. تحمّل مشكلات، در اين صورت، امري طبيعي، و مستلزم رشد و حركت به سوي كمال مطلوب است در نتيجه، اگر حركت جامعه، حركتي تصاعدي به سمت اهداف مطلوب باشد، اين حركت، فرايندي معقول و مقبول خواهد داشت.
از آن جا كه رشد فرهنگي جامعهي شيعي - كه به دست امامان معصومعليهم السلام، پشتيباني و آبياري ميشد - و تشكيلات منسجم و قوي كه جامعهي شيعي را در دوران اختناق و خفقان از پاشيده شدن و مسخ هويّت نگه ميداشت و مانند سيستمي خودكار و شبكهاي پيچيده و ريشه دار، به حيات خود ادامه ميداد، ((استمرار اين رشد و انسجام)) كليد رمز تحوّلات مثبت در دوران غيبت به شمار ميرود، بنابراين نبايد اختلافات و پديدههاي منفي را كه در جامعهي شيعي، به طور سطحي و نه عمقي، ظاهر ميشوند، جداي از ريشههاي تنومند اعتقادي و فرهنگي و سيستم طبيعي و محكمي كه به دست امامان تغذيه و پشتيباني ميشود، مطالعه كنيم، بلكه مجموعه فعّاليتهاي امام معصوم و اصحاب و حواريان او، و مجموعهي فعّاليتهاي دانشمندان و متربّيان مكتب اهل بيتعليهم السلام را بايد يك جا ببينيم.
بنابراين، بايد مجموعه رهنمودهاي امام مهديعليه السلام در دوران غيبت صغرا و صدر غيبت كبرا، و مجموعهي رهنمودها و فعّاليّتهاي وكلا و نواب خاص امامعليه السلام در آن دوران و شبكهي آنان، و مجموعهي فعّاليّتهاي علماي آن دوران و فعّاليّتهاي علماي سدهي اوّل غيبت كبرا به دقّت مطالعه و ارزيابي شود تا بتوانيم راه حلهاي طيّ شده براي ترميم اين چالشها را مورد ارزيابي قرار دهيم.
چالش شناخت امامِ غايب و ايمان به او
قرآن كريم، اصل ضرورت حجّت الهي را براي مردم، درهر عصر و دوران، با بيانات گوناگون و فراوان، مطرح كرده، و آن را يك امتياز براي حق و دين حق شمرده است:
((إنّ عَلينا لَلهدي))(7)
هدايت، بر عهدهي ما است.
((إنما انت منذر و لكل قومٍ هاد))(8)
همانا، تو - اي پيامبر - فقط يك بيم دهنده هستي و براي هر قومي (و در نتيجه، در هر عصري) هدايت كنندهاي وجود دارد.
حضرت ختمي مرتبتصلي الله عليه وآله نيز در بيان اين اصل فرموده است:
مَنْ مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهليَّة؛(9)
هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، بر جاهليّت مرده است.
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام در بيان شيواي خود چنين فرموده است:
اللّهم! بلي، لاتخلو الارض من قائمٍ للّه بحجة إمّا ظاهراً مشهوراً و إمّا خائفاً مغموراً؛(10)
آري، زمين، از حجّت خدا، يا آشكار و معروف و يا ترسان و ناپيدا، خالي نميماند.
دوران غيبت كبرا، از اين اصل مستثنا نيست و مردم، بايد امام خود را بشناسند تا اين كه نسبت به او ايمان داشته باشند.
با فرض غيبت تام و عدم وجود ارتباط رسمي با امام مهديعليه السلام، مردم، خصوصاً در قرنهاي بعدي غيبت، چه گونه امام خود را ميتوانند بشناسند تا به او ايمان داشته باشند در حالي كه ادعاي رؤيت وارتباط با امام غايبعليه السلام، به هيچ وجه پذيرفته نميشود، و طبق آخرين توقيع رسيده از امامعليه السلام كه در سال 329 هجري قمري، و در آخرين روزهاي غيبت صغرا، به همهي كساني كه ادّعاي رؤيت و ارتباط باامامعليه السلام آن هم پس از وفات آخرين سفير امام مهديعليه السلام داشته باشند، وصف ((كاذب مفتري)) داده شده است، پس چه راهي يا چه راههايي براي تحقّق شناخت و معرفت به امام زمانِ غايب ميماند؟ براي حلّ مشكل اصل معرفت حجّت الهي و ايمان به او، چه تمهيداتي انجام گرفته است تا مردم، بهانه و عذري براي شانه خالي كردن از چنين وظيفهاي نداشته باشند؟
نخستين تمهيد و زمينه سازي را، قرآن كريم انجام داده است. قرآن، با مطرح كردن اصل ايمان به غيب، به عنوان يك شاخص براي مؤمنان و متّقيان در آغاز سورهي بقره، اين راه را هموار كرده است.
((الم ذلك الكتاب لاريب فيه هديً للمتقين الذين يؤمنون بالغيب...))
ايمان به غيب، ايمان به قيام جهاني حضرت مهديعليه السلام و ايمان به وجود او و غيبت طولاني او، و ايمان به خداي نامحسوس و ايمان به قيامت وايمان به انبياي گذشته و ايمان به ملائكه را در برميگيرد.
پيامبرصلي الله عليه وآله و اهل بيت اوعليهم السلام با زمينه سازيهاي فراوان كه نمونهاي از آن زمينه سازيها در شمارههاي گذشتهي فصلنامه انتظار در بحثهاي تاريخ غيبت كبرا تقديم شد، مصداق واقعي آن حجّت الهي را كه پس از امام حسن عسكريعليه السلام پرچم امامت و هدايت الهي را بر دوش گرفته، بيان كردهاند و هيچ گونه ابهامي را در اين زمينه باقي نگذاشتهاند.
با تعيين مصداق، به طور دقيق، و با مشخصّاتِ كامل، و تذكر دادنِ همزمان بودن تولّد و غيبت او، و نيز تذكّر شرايط حسّاس و بحراني عصر امامت او، و تعيين واسطهاي امين و قابل اعتماد براي ارتباط با او، و ترسيم دورنمايي از دوران غيبت كبراي او، زمينههاي لازم براي پذيرش امامت او فراهم شده است. پس دوران غيبت صغرا، دوران زمينه سازي ويژه براي انتقال به غيبت كبرا، با حفظ تمام اصول لازم براي شناخت امام مهديعليه السلام و ايمان به او است.
آن چه در دوران غيبت صغرا، براي حل اين مشكل فراهم شده است، از قرار ذيل است:
1- امام حسن عسكريعليه السلام پيش از شروع دوران غيبت صغرا، فرصتهاي چندي را براي شيعيان فراهم كرد، تا امام مهدي(عج) را از نزديك بشناسند و شخص او را ببينند و خبر آن را به ديگر شيعيان منتقل كنند.(11)
2- گاهي مشكلات شيعيان به دست امام مهديعليه السلام، در دوران امامت امام حسن عسكريعليه السلام حل ميشد و لياقت و توانايي او براي شيعيان ملموس ميشد.(12)
3- در آغاز دوران غيبت صغرا، كرامتهاي مشهود از امام مهديعليه السلام، معرّفي امام و ايمان به او، نقش مهمّي را ايفا كرده است. نمونهي اين مورد، سرگرداني نمايندگان اهل قم پس از رحلت امام حسن عسكريعليه السلام و حل مشكل آنان، به دست فرستادهي امام مهديعليه السلام در سامرا است.(13)
4- سفراي امام مهديعليه السلام، طي هفت دهه، از ارتباط مستقيم با شيعيان، كرامتهاي فراواني را در حلِّ مشكلات مردم، نشان دادهاند. كه، راهنماي بسيار خوبي براي شناخت امام بود.(14)
5- جواب نامههاي شيعيان، طي اين هفت دهه كه با يك خط و يك شكل و يك سليقه بود، عليرغم تعدّد آنان و علي رغم اختلاف شرايط زماني، نشان دهندهي وحدت مبدأ و مركز اصلي اين سفارت است. اين امر، يك دليل حِسّي و يك تجربهي علمي، بر حقانيّت امام مهديعليه السلام به شمار ميرود.(15) زيرا، يك دروغ براي هفتاد سال، دريك جامعه باز و در كنار وجود دانشمنداني فرزانه و انديشمند، پايداري نخواهد داشت، بلكه در اين مدّت طولاني، هر گونه فريب يا دروغي بر ملا ميشود و هر گونه توطئهاي فاش ميگردد.
چنين تجربهاي علمي، براي اثبات ولادت و زندگي و اصل غيبت امام مهديعليه السلام و طولاني بودن غيبت او كه از سوي خودش اعلان شده است، بسيار كافي و قابل اعتماد خواهد بود.(16)
6- رهنودهاي به موقع سفرا براي شيعيان و پاسخ به شبهات آنان، در رفع هر گونه شك و ترديد، كارساز بوده است.(17)
7- طرد عناصر فاسد و اخراج آنان از سازمان وكالت، و معرفي آنان به شيعيان، بلكه سعي براي ساقط كردن آنان در حفظ سلامت سازمان وكالت و سپس در روشن شدن سلامت دستگاه امامت و ولايت كه به دست امام زمانعليه السلام رهبري ميشد، بسيار مفيد بوده است.
8- كتابهايي كه به دست دانشمندان شيعه و غير شيعه، دربارهي امام مهديعليه السلام و خصوصيّات او، قبل از تولّد تأليف شده است، دليلي گويا بر حقانيّت او است.
9- آن چه در دوران غيبت صغرا، از سوي دانشمندان شيعه، براي رفع شبهات مطرح شده است، و نيز كتابهاي مستقل كه براي تبيين ضرورت ايمان و اعتقاد به امام مهديعليه السلام به رشته تحرير در آمده است، خصوصاً كتابهاي سدهي نخست غيبت كبرا، راه را براي شناخت و اعتقاد به امامعليه السلام به خوبي، هموار كرده است.(18)
10- استمرار تأليف و تحقيق تا سدههاي مياني و سپس تا دوران معاصر، راه علمي ايمان به امام غايب را آن چنان هموار كرده است كه برخي روايات، غيبت را همانند حضور امامعليه السلام در روشن بودن راه و مسير صحيح هدايت، قلمداد كرده است.
دعاها و زيارت نامهها در كنار تشرّفها و كرامتهاي حاصل در طيّ قرون پيدر پي زمينههاي عاطفي و رواني را آبياري كرده و در كنار دلايل علمي، بهترين تأثير را درتعميق ايمان وارتباط و شناخت بر جاي گذاشته است.
---------------
پينوشتها:
1) اختيار معرفة الرجال: 526.
2) همان: 215.
3) الغيبة، شيخ طوسي: 357 چاپ مؤسسة المعارف الاسلامية.
4) الغيبة: 395.
5) نامحدود بودن، به معناي نداشتن سقف زماني مشخّصي براي ما است، هر چند در علم خداي دانا، مشخّص و معلوم است.
6) به شمارهي چهارم فصلنامهي انتظار، تاريخ غيبت كبري، مراجعه شود.
7) ليل: 12.
8) رعد: 73.
9) أعلام الهداية: ج 14، ص 104- 105.
10) معجم احاديث الإمام المهدي: ج 3، ص 68.
11) أعلام الهداية، ج 13: ص 149 - 156. در اين كتاب، زمينه سازيهاي امام حسن عسكري(ع) در اين مورد، تفصيلاً بيان شده است.
12) همان: ج 13، ص 156 - 157.
13) كمال الدين: ج 2، ص 156؛ بحارالانوار: ج 51، باب معجزات امام.
14) به زندگي نامهي سفرا، در، ج 51، بحارالانوار مراجعه شود.
15) به بحث حول المهدي، از شهيد سيد محمد باقر صدر، به صفحه 56 مراجعه شود.
16) همان.
17) به زندگينامهي سفرا در بحار، ج 51 مراجعه شود.
18) بحث حول المهدي: ص 54، به مجله الفكر الاسلامي، شمارهي 16، به مقالهي تاريخ و مناهج التأليف في القضية المهدوية، مراجعه شود.
[مجله انتظار شماره 5 : - تاريخي] |
:: موضوعات مرتبط:
*****مهدویت***** ,
مقالات ,
,
:: برچسبها:
انتظار ,
مهدویت ,
غیبت ,