اشاره: پيروان فرقهي شيخيّه، پس از مرگ شيخ احمد احسايي، پيرامون سيّد كاظم رشتي گرد آمدند. با مرگ سيّد كاظم رشتي، بر سر جانشيني او، اختلاف شد و اين فرقه به گروههايي مانند كريمخانيه، باقريه،... تقسيم شد.
نوشتار حاضر، انشعاب اين گروهها و پيدايش فرقهي بابيّه از اين ميان را بررسي ميكند و به زوايايي از زندگي علي محمد باب ميپردازد.
يادآوري
مطالبي در شناسهي فرقهي شيخيه - از شيخ احمد احسايي به عنوان رهبر و مؤسّس، و شاگرد و جانشينش سيد كاظم رشتي - در دو قسمت از مقالهي ((شيخيه، بستر پيدايش بابيّت و بهائيّت)) آمده بود. تعريف فرقهي شيخيه، شرح حال، اعتقادات و افكار شيخ احمد احسايي، موضعگيري عالمان و فقيهان در برابر انحرافات عقيدتي وي و نيز شخصيّت ابهامآميز سيّد كاظم رشتي و مسألهي بدعت ركن رابع را ملاحظه كرديم. وعده داده بوديم كه به انشعابات فرقهي شيخيه و سپس ادّعاهاي دروغين ميرزا علي محمد شيرازي ملقّب به ((باب)) - يكي از مدّعيان جانشيني سيد كاظم رشتي - پرداخته شود كه اينك، اين موضوعات را پي ميگيريم.
اشاره: نوشتار حاضر، پس از معرّفي محتوايي و ذكرابواب اصلي كتاب الغيبة، از نعماني، و شيوه و سبك نگارش و ويژگيهاي تأثير گذار آن، نسخههاي خطي و چاپهاي آن را نقد، و بررسي و ضرورت تصحيح انتقادي تازهاي از كتاب الغيبة را گوشزد كرده است.
در مقدّمهي اين سلسله مقالات، به اجمال، به معرّفي كتاب الغيبة نعماني اشاره رفت و تفاوتهاي اين كتاب با دو كتاب مشابه آن، يعني كمال الدين شيخ صدوق و الغيبة شيخ طوسي، بيان شد. در اين جا، با تفصيلي بيشتر، به شناسايي اين كتاب ميپردازيم.
ابواب كتاب
الغيبة نعماني در بيست و شش باب تنظيم شده است. اكثر ابواب، نسبتاً، كوتاه است. ابواب مفصّل كتاب - كه چهرهي كلّي كتاب را شكل دادهاند - عبارت است از:
ب 4 (ص 57 - 111) ما روي في أنَّ الائمة اثنا عشر إماما و أنّهم من الله و اختياره
در پايان اين باب، رواياتي چند از طرق عامه در اثبات عدد دوازده امامعليهم السلام نقل شده است. در ضمن آن، به نقل عبارتي از تورات درباره نامهاي امامان به زبان عبري ميپردازد.
مؤلِّف باب ديگري (باب 6، ص 116 - 127) را درباره احاديث دوازده امام كه از طريق عامه نقل شده، گشوده، كه ظاهراً پس از تأليف كتاب افزوده شده است.(1)
اشاره: برخي، چنين ميانديشند كه پيش از ظهور حضرت مهديعليه السلام نبايد قيام كرد و نهضتي اصلاحي به راه انداخت و آن كس كه انقلاب كند، طاغوت است.
اينان، براي اثبات عقيدهي خويش، به چند روايت كه از قيام پيش از ظهور حضرت مهديعليه السلام نهي كرده است، تمسّك ميكنند.
نوشتار حاضر، نقد و بررسي روايي و دَلالي اين چند حديث براي اثبات نادرستي چنين انديشهاي است.
گاهي شنيده ميشود كه مذاق شرع، خودداري از هر گونه تحرّكي عليه حكّام ظالم و تا بيش از ظهور امام زمان عليه السلام است،. برخي، به رواياتي هم در اين باره استناد ميكنند، و در نتيجه، به شدّت، با هر گونه نداي عدالتخواهانه مخالفت ميكنند و آن را طاغوت مينامند، و بدين گونه، سكوت خود را توجيه ميكنند. ما، بر آن شديم تا روايات مورد نظر را بررسي سندي و دلالي كنيم.
مرحوم حرّ عاملي در كتاب گران سنگ خود وسائل الشيعة، در كتاب جهاد، اين روايات را در يك باب آورده و عنوان آن را چنين قرار داده است: ((بابُ حكمِ الخروج بالسيف قبل قيام القائمعليه السلام)). همان طور كه ملاحظه ميفرماييد، ايشان فتوا و نظر نداده است؛ زيرا، اگر نظري داشت ميفرمود: ((وجوبُ الخروج)) يا ((حرمة الخروج)) و...، چنانچه در ابواب ديگر نظر و فتوا دادهاند. ما، به دو روايت كه عمده و مهمترين آنان است، از منابع اصلي، اشاره و بحث ميكنيم:
اشاره: يكي از وظايف شيعيان نسبت به حضرت بقية اللهعليه السلام تكريم و بزرگداشت ايشان است. اين بزرگداشت، نمودهاي گوناگوني دارد. يكي از آن نمودها، تكريم مكان هايي است كه به آن حضرت، منتسب است.
اين نوشتار، عهده دار نام بردن از اين مكانها و آداب مربوط به آنها است.
اين قسمت مسجد مقدّس جمكران را معرفي كرده است.
يكي از وظايف شيعيان تجليل و تكريم اماكن منسوب به وجود مقدّس حضرت بقية اللَّه، أرواحنا فداه، است.
آيةاللَّه سيد محمّد تقي موسوي اصفهاني (متوفّاي 1348هجري) در كتاب گران سنگ مكيال المكارم به هنگام شمارش تكاليف مردم در عصر غيبت مينويسند:
شصت و هشتم - بزرگداشت اماكني كه به قدوم آن حضرت زينت يافتهاند، مانند مسجد سهله، مسجد اعظم كوفه، سرداب مقدّس، مسجد جمكران و غير اينها از مواضعي كه بعضي از صلحا آن حضرت را در آن جاها ديدهاند يا در روايات آمده است كه آن جناب در آن جا توقف دارد، مانند مسجد الحرام ...(1)
از اين رهگذر، بر منتظران ظهور و عاشقان مَقْدَمِ آن امام نور، لازم است كه اين اماكن را بشناسند و شيوهي تعظيم و تكريم آنها را بياموزند.(2) لذا در صدد برآمديم كه به فضل الهي، از اين شماره، اماكن مقدّس و مشاهد مشرّفِ متعلّق به آن حضرت را براي خوانندگان عاشق و دل سوختهي حضرتاش تقديم كنيم.
با توجّه به اين كه فصلنامه علمي - تخصّصي انتظار در قم تهيه و چاپ ميشود، اين مجموعه مقالهها را از مسجد مقدّس جمكران شروع ميكنيم.
اشاره: براي حضرت بقية الله عليه السلام دو غيبت است: عيبت صغرا و غيبت كبرا. هر يك از اين دو غيبت، چهار ويژگي خاص خود را دارد. ويژگيهاي عصر غيبت كبرا، براي شيعه پيامدها و چالش هايي، مانند ضعف در شناخت، متمركز نبودن رهبري شيعه، انشعاب در عقايد و... داشته است.
مؤلّف، در اين نوشتار، راهكارهاي امامان معصومعليهم السلام را براي برداشتن آن چالشها از پيش پاي شيعيان، مطرح و برسي ميكند.
1- ويژگيهاي غيبت كبرا
پس از زمينه سازيهاي عسكريينعليهما السلام امام مهديعليه السلام رهبري خود را با سفير و نايبي شناخته شده، شروع كرد. ابوعمرو عثمان بن سعيد عَمْري، نزد شيعيان، مقامي والا داشت. او، از دوران نوجواني، در خدمت امامانعليهم السلام بود. در دَه سال آخر زندگي امام هاديعليه السلام رهبري سازمان وكالت را بر عهده داشت.(1) امام حسن عسكريعليه السلام نيز وكالت او را تأييد(2) و او را جانشين فرزندش مهديعليه السلام معرّفي كرد. او بود كه مراسم تغسيل و تكفين و تدفين حضرت حسن عسكريعليه السلام را عهده دار شد. توقيعات حضرت مهديعليه السلام توسّط وي، همچون گذشته، به دست شيعيان ميرسيد.(3)
اشاره: مرحوم صدر المتألهين رضوان الله عليه، از اعلام بزرگ اسلام و از تواناترين مدافعان راستين سنّت الهي و نبوي بودهاند.
ايشان، در شرح بر كافي، نكات دقيق و گرهگشايي را در ذيل احاديث باب امامت، دربارهي حضرت مهدي (عج) دارند.
وي، ((انسان معصوم)) را علّت پيدايش خلقت و عامل تداوم آن ميداند و ميگويد: جهان، به سبب وجود خاتم الاولياءعليه السلام است كه برپا است و روي عدالت جهاني را خواهد ديد.
نوشتار حاضر، بررسي و شرحي بر چند نكته از نكات گران سنگ ايشان دربارهي امامت است.
مرحوم قدوة الموحّدين و رئيس المحققين، صدرالدين محمّد شيرازي، از اَعلامِ بزرگ اسلام و از تواناترين مدافعان راستين سنّت الهي و نبوي بودهاند. وي، جامع علوم شريعت اسلام و حاوي فنون معارف قرآني است.
اين رجل الهي، به هر نقطهي سر بسته كه توجّه كرده، گره گشا بوده و به هر سو كه قلم او رقم زده، ابتكار و اكتشاف حقائق معرفتي باريده است.
اشاره: اعتقاد به مهدويّت و انتظار منجي مصلح، تحرك بخش و مقاومت آفرين است؛ زيرا فرد منتظر از احساس حضور امام، اميد و نشاط ميگيرد و براي برپايي حق، مبارزه و مجاهدت ميكند. از اين رو، ستيز با اين تفكر، براي دشمن، امري حياتي و استراتژيك است.
اين نوشتار، عهده دار تبيين شيوههاي دشمن در ستيز با ايدهي مهدويّت و انتظار، از ((انكار)) و ((تحريف)) و ((تخريب)) و ((جايگزيني)) است.
نويسنده، براي نمونه، فيلم ((پيشگوييهاي نوسترا داموس)) را با تأمّل و تعمّق در اشعار او و تفسيرهاي آن، مورد تحليل جدّي قرار داده است.
تبيين آثار و پيامدهاي مهدي باوري و انتظار، انسان را متقاعد ميكند كه مبارزه و ستيز با اين تفكّر، براي دشمن، استراتژيك و ضروري است و ذكر نمونههاي عيني، به وضوح ميرساند كه دشمن، به ضرورت مطلب، پي برده، لذا از هيچ كاري دريغ نميورزد.
ما، در اين نوشته. به دنبال ارائهي تمام شيوهها و روشهاي دشمن در قبال مسئلهي انتظار و مهدي باوري نيستيم. چنين امري، نه در سطح علم و تحقيقات ما است و نه با توجّه به اختاپوس اطّلاعاتي دشمنان، به راحتي، پي بردني است.
هدف ما، اعلام جدي بودن مبارزه دشمنان با مقولهي مهدويّت است تا درپرتو آن، به شيوهها و روشها دقيقتر بينديشيم و بدون سهل انگاري در آن، تأمّل بيشتري كنيم، ((تا در نقطهي مقابل تلاش دشمن، در جهت اعتماد و عمل و تبليغ و تبيين حقيقت مهدويّت، حركت كنيم)).(1)
اشاره: وجود امام زمان، هر چند غايباند، دو گونه فايدهي تكويني و تشريعي دارد. فائدهي تشريعي وجود آن حضرت، بر سه گونه است. مهمترين آن هدايت خلق است و مشهورترين لقب آن حضرت، يعني ((مهدي))، بر آن دلالت ميكند اين هدايتها به سه دوره تقسيم شده است: 1- از ولادت تا پايان غيبت صغرا 2- دوران غيبت كبرا 3- هدايتهاي پس از ظهور.
اين مقاله، به پنج نمونه از هدايتهاي دورهي نخست پرداخته است.
سليمان اعمش ميگويد: از امام صادقعليه السلام پرسيدم: ((چه گونه مردم از حجّت غايب بهره ميبرند؟)). فرمود: ((همان گونه كه از آفتاب زير ابر بهره ميبرند.)).(1)
در اين روايت، امام غايب، به آفتاب زير ابر تشبيه شده و فوائد او به فوائد آفتاب پنهان در زير ابر. پس در اين تشبيه، دو وجه شباهت وجود دارد: يكي، اصل بهره برداري مردم از نور و گرما و اشعهي مفيد خورشيد است كه در روزهاي ابري بر زمين ميتابد و ديگري كمتر بودن مقدار آن بهره نسبت به روزهاي آفتابي است.
همان گونه كه در روزهاي آفتابي، بهرهي مردم از آفتاب، بيشتر است، در عصر ظهور، بهره آنان از بركات وجود امام معصوم، بيشتر خواهد بود.
البته، بركات و فوائدي كه از حجّت غائب، امام مهدي، روحي فداه، به جهان خلقت و مردم ميرسد، بحث مهمي است، ولي ما، در مقام استقصاي اين بحث نبوده و تنها براي روشن شدن موضوع مقاله، به بررسي آن ميپردازيم اينك، با نگاهي به دلايل عقلي و نقلي، اين فوائد را بر دو گونه مييابيم:(2)
اشاره: يكي از مهمترين اصلهاي شيعه كه استمرار تعليمات ناب اسلامي را در جوامع اسلامي، سبب شده است، ايدهي مهدويّت است.
ايدهي مهدويّت را از ديدهاي گوناگوني ميتوان بررسي كرد. يكي از آن ديدها، تحليل اين عقيده از منظر جامعه شناختي است.
اين نوشتار، آثار جامعه شناختي عقيده به منجي جهان را در سه بُعد ((ديني - اجتماعي))، ((تربيتي - اجتماعي))، ((سياسي - اجتماعي)) بررسي كرده است.
مقدمه
يكي از مهمترين اصلهاي انديشهي تشيع كه در عصر غيبت، استمرار تعليمات ناب اسلامي و شيعي را در جوامع مسلمان سبب شده و راه پيش روي بشريّت و آيندهي آنان را تا پايان تاريخ روشن ساخته، اصل اصيل مهدويّت است. اين اصلِ اميد بخش، حركتي است از سرچشمهي توجّه به امام و هادي و راهبري زنده و آسماني امّا در پسِ پردهي غيب.
با تمسّك به اين اصل روشن، مؤمنان و مسلمانان، هرگز، در دنياي مدرن و صنعتي و بي خدايي معاصر، تنها و سرگشته نميمانند و در هر فتنه و مصيبتي - آن گونه كه در بيانِ زيباي روايات آمده است - به حصن حصين اين انديشهي الهي (انتظار فرج) پناه ميبرند و براي حلِّ مشكلات فردي و اجتماعي خود از آن يارِ غايب از نظر، چارهجويي ميكنند.
اينك، در دنيايي كه در آن، حكّام و سياستمداران، در پي اجراي دستورها و فرمانهاي الهي نيستند، بلكه ميخواهند هر چه بيشتر به مطامع مادّي خويش دست يابند، انديشهاي كه ميتواند به معناي واقعي كلمه ((منجي)) و نجات بخش بشريت از آلام بي خدايي و افسردگي باشد، همانا انديشهي مترقّي ((مهدويّت)) است.
پرداختن به اين انديشه و كاويدن زواياي گوناگون آن، انديشهي احياي مجدّد دين در عصر كفر را به ارمغان ميآورد.
آن چه ضرورت پرداختن بهاين مبحث مهم را دو چندان ميكند، لزوم تدارك تئوريك براي حكومت ديني جمهوري اسلامي ايران است. حكومت ديني ما بر طرح تئوريكِ ((تبيين و ترويج فرهنگ مهدويّت)) و پژوهش در عرصههاي گوناگون مرتبط به اين امر، متولّد شده است.
در تبيين تأثيرهاي اجتماعي اعتقاد به مهدويّت بر جامعه، ابتدا ميتوان دو نوع كلي تأثير اجتماعي را بازشناسي كرد. نوع يكم ((تأثير غير مستقيم)) بر جامعه است.
اشاره: انديشهي ساختن مدينهي فاضله كه در آن، شهروندان، فضيلت محور و ارزش مدار، زندگي كنند، از ديرباز، ذهنهاي متفكّران و دل سوزان بشر را به خود مشغول كرده است. هر كدام از اين متفكّران و... براي رسيدن به آن جامعهي آرماني، راه حل هايي را ارايه كردهاند.
اين نوشتار، ديدگاه ممتاز شيعه را براي تحقّق دادن به آرمانشهر موعود بيان كرده است. راهكارهاي شيعه، موقف حياتي ((بعثت))، ((غدير))، ((ظهور)) است.
انسان، براي رسيدن به آن جامعهي آرماني به قانون الهي (وحي) و تفسير معصومانه (غدير) و مديريّت معصوم (ظهور) نياز دارد.
انديشهي ساختن مدينهي فاضله كه در آن، شهروندان، فضيلت محور و ارزش مدار زندگي كنند و زمينهي بسط و توسعهي معنويّت و صلح و صفا و پاكي را - كه به رشد و تعالي انسانيّت ميانجامد - براي آنان آماده كند، از دير باز، در ذهن همهي متفكران و مصلحان و دل سوزان جامعهي بشري، مطرح بوده و هر كدام، به فراخور افق فكري خويش، طرحي در انداخته و الگويي را پيشنهاد كرده است. اين كه ((راه صلاح و بالندگي انسان چيست و كجا است؟)) و ((چه گونه انسان ميتواند مدينهاي را كه در آن، قابليّتها و استعدادهاي خويش را به فعليّت برساند و جامعهاي در خور زندگي انسان و عاري از هر گونه جدال و بي عدالتي و مملو از خوبي و صلح و پاكي، بسازد؟))، سؤالاتي است كه جوابها و راه حلهاي متنوّع و مختلفي در مكاتب فكري گوناگون گرفته است.
مكتب تشيّع، با نگاهي ژرف و واقع بينانه به حقيقت انسان و نوع نيازها و استعدادهايش، براي به سامان رسيدن امور و پديد آمدن جامعهي آرماني موعود، طرح نويي در انداخته و راه ممتازي را ارائه داده است.
ما، در اين نوشتار، دكترين حكومت مهدوي را - كه مسير تحقّق و صراط مستقيم آن با گذر از سه موقف حياتي - ((بعثت))، ((غدير)) و ((ظهور)) انسان را به بهشت موعود و تحقّق آن مدينهي فاضله هدايت و رهنمون ميسازد - ارائه ميكنيم و از نوع ارتباط و تعامل اين سه مهم با هم و اضطرار بشر به آنها در تشكيل آن جامعهي موعود، تحليلي ارائه ميدهيم.
اشاره: انتظار آمادگي است در معرفت و احساس و رفتار آدمي. معرفت به امام عشق به او را در دل ميآورد و زمينهساز تحول در رفتار و عمل آدمي ميشود و او را لايق درآمدن به خيمهي امام ميكند.
مهديباوران و مهديياوران، بر اساس فرهنگ انتظار، مهندسي اجتماعي خود، و هندسه فكري مهدويت را در سه محور ((رغبت اجتماعي))، ((شكايت اجتماعي))، و ((استعانت اجتماعي)) پايهريزي و پيگيري ميكنند تا در زمرهي زمينهسازان ظهور آن حضرت قرار گيرند.
دوستان اهل بيت، گاهي در تصوّر خويش ميپندارند كه ما از ديدار امام خود محروم هستيم و توفيق، ما را يار و ياور نگشته است و باخود، نجوا كنان، ميگويند: اي كاش، محضر امام را درك ميكرديم و با درك حضور او و كسب بي واسطه معارف از آن جناب، سعادت دنيا و آخرت را به آغوش ميكشيديم.
آه و نالهي آنان، به گونهاي بلند است كه تمامي مشكلات را در همين ميديده و ميدانند و از همين روست كه اوج همّت آنان، ((رؤيت)) جمال دل آراي او گشته و در طلب او هستند و براي ((ديدن)) او، حاضرند جان خود را تقديم كنند.
تب و تاب آنان؛ توان را از آنها ربوده است و با خلوتها و اشكها و اشعار جان سوز، همراه ساخته است.
آنان، اين گونه، با خود، ((فرهنگ انتظار)) را مشق ميكنند و چشم به راه آن يوسف سفر كرده هستند.
بحث در آن است كه ((انتظار))ي كه اين همه از آن داد سخن رفته است، آيا تمامي كار كردش به همين ميزان است و به همين قلمرو ختم ميشود؟ يا آن كه فراتر از اينهاست؟
اشاره: بيشك، شناخت امام و حجت هر زمان، ارزش حياتي دارد. اين شناخت، ابعاد گوناگوني دارد. يكي از گونههاي شناخت، مربوط به شكل ظاهري حضرتعليه السلام است.
نوشتار حاضر، با كاوش در روايات فراوان و دستهبندي آنها، چهرهي حضرت را نمايانده است.
((يا بُنَيَّ اذْهَبُوا فَتَحسَّسوا من يوسفَ وأخيه ولاتَيْأسوُا مِن رَوحِ الله إِنَّهُ لايَيْأَسُ من رَوحِ الله إلاّ القومُ الكافرون))(1)
مقدمه
بي شك، شناخت امام و حجّت هر زمان، داراي اهمّيّت و ارزش فراواني است. اين اهمّيّت، به قدري است كه نشناختن امام، مساوي با بي ديني و جهالت است. نبي گرامي اسلامصلي الله عليه وآله از آغاز رسالت خويش، اهمّيّت معرفت به امام هر عصر را بيان فرمود. ايشان، در حديثي كه فريقين نقل كردهاند، فرموده است:
مَنْ ماتَ و لمْ يعرفْ إمامَ زمانِهِ مات ميتةً جاهليةً؛(2)
كسي كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده است.
از سوي پيامبر و ائمهي اطهارعليهم السلام به تناسب عقل و فهم مردم، دستورها و روشهاي مختلفي براي شناخت امامعليهم السلام رسيده است. بعضي از براهين، عقلي، و برخي، استدلالهاي قرآني و روايي است. همهي اين راه و روشها، احتياج به علم و آگاهي و بلكه براي تشخيص صحيح، احتياج به تخصّص در آن رشتهها دارد، در حالي كه امام، امام همهي اقشار جامعه است و طبيعتاً، عدّهي زيادي از افراد جامعه، قدرت استفاده از اين روشها را ندارند، لذا براي آن كه آنان نيز بتوانند امام خود را بشناسند، راهي ساده نيز بيان شده است. آن راه ساده، استفاده از علائم ظاهري و حسّي است.
اشاره: امام عصر (عج) تجلّي رحمت واسعهي حق است. بايد نمودها و جلوههاي محبّت و مهر او را به همهي انسانها، به ويژه دوستداران آن امام نشان داد.
بررسي اين نمونهها، در شرايط امروز و براي انسان خستهي معاصر، از اهمّيّت مضاعفي برخوردار است؛ چه اين كه بسياري، به جاي مهر، بر قهر آن امام همام تأكيد ورزيدهاند.
در يك بررسي كوتاه، بيست و شش نمونه از محبّتهاي آن كاروانْ سالار قبيلهي مهر را برشمردهايم و آنها را در سه عنوان ((ياد)) و ((مدد)) و ((ديدار))، جمعبندي كردهايم.
السلام عليكَ أيّها الرحمة الواسعة.(1)
إن رحمة ربكم وسعت كلَّ شئ و أنا تلك الرحمة.(2)
اللهم هب لنا رأفته و رحمتَهُ و دعاءه و خيره.(3)
و اشفق عليهم من آبائهم و أُمّهاتهم.(4)
اشاره: امام عصر (عج) تجلّي رحمت واسعهي حق است. بايد نمودها و جلوههاي محبّت و مهر او را به همهي انسانها، به ويژه دوستداران آن امام نشان داد.
بررسي اين نمونهها، در شرايط امروز و براي انسان خستهي معاصر، از اهمّيّت مضاعفي برخوردار است؛ چه اين كه بسياري، به جاي مهر، بر قهر آن امام همام تأكيد ورزيدهاند.
در يك بررسي كوتاه، بيست و شش نمونه از محبّتهاي آن كاروانْ سالار قبيلهي مهر را برشمردهايم و آنها را در سه عنوان ((ياد)) و ((مدد)) و ((ديدار))، جمعبندي كردهايم.
السلام عليكَ أيّها الرحمة الواسعة.(1)
إن رحمة ربكم وسعت كلَّ شئ و أنا تلك الرحمة.(2)
اللهم هب لنا رأفته و رحمتَهُ و دعاءه و خيره.(3)
و اشفق عليهم من آبائهم و أُمّهاتهم.(4)
اشاره: قاعدهي لطف، يكي از قواعد مهم كلامي است كه متكلّمان عدليه، بسياري از مسائل كلامي را بر اساس آن تبيين كردهاند. از ديدگاه متكلّمان اماميّه، امامت، از مصاديق اين قاعدهي كلامي است. آنان، اين مطلب را در كتب كلامي خويش مورد تحقيق قرار دادهاند. از سوي ديگر، از طرف مخالفان، اشكالاتي بر اين ديدگاه وارد شده است كه متكلّمان اماميّه به آنها پاسخ دادهاند اين نوشتار، در پي آن است كه نخست، تقرير روشني از قاعدهي لطف ارائه دهد، آنگاه چگونگي انطباق آن را بر مسئلهي امامت بيان كند، سپس اشكالاتي را كه بر اين مطلب وارد شده است، بررسي و تحليل كند.
مهمترين دليل عقلي متكلّمان اماميّه بر وجوب امامت، مبتني بر قاعدهي لطف است. قاعدهي لطف، يكي از قواعد مهم و اساسي در كلام عدليّه (اماميّه ومعتزله) به شمار ميرود. مسايل كلامي بسياري بر اين قاعده، استوار شده است. وجوب نبوّت، عصمت پيامبران، تكاليف شرعي، وعد و وعيد، از جمله مسايل كلامياي است كه از مصاديق و متفرعات قاعدهي لطف به شمار ميروند. متكلّمان اماميّه، بر اين عقيدهاند كه امامت نيز از مصاديق و فروع قاعدهي لطف است.
پيش از آن كه برهان لطف بر وجوب امامت را تقرير كنيم، لازم است به اختصار، با اين مهمّ قاعدهي كلامي آشنا شويم:
اشاره: دربارهي ولادت حضرت بقية الله (عج) دوگونه شبهه شده است. برخي گفتهاند، آن حضرت به دنيا نيامده است و چنين شخصي به دنيا هم نخواهد آمد. از ديد اينان، ((ظهور منجي)) يك ايدهي محقّق ناشدني است.
بعضي ديگر گفتهاند، آن حضرت، هنوز متولّد نشده است و در آينده، به دنيا خواهد آمد.
اين نوشتار، به هر دو شبهه، از طريق تواتر احاديث مهدوي و حساب احتمالات، پاسخ داده است.
آنگاه كه هستي آفرين گل آدمي بسرشت و فرزندان آدم بر زمين منزل گزيدند تبار او با گذشت روزگار رو به فزوني نهاد امّا در اين ميان ايزد دادار نيكان و پاكان خود را از بين همين مردمان برگزيد تا دستگير خلقش بوده و آنان رهنمونگر راه هدايت باشند كه از ميان اين نيك مردان گُلِ سر سبد هستي را به عنوان آخرين هدايتگر خود بر مردمان قرار داد كه سلسله جنبان راه هدايت تا هميشه روزگار باشد. پس از افول زندگاني پُر از نور آن چراغ هدايت مشعل راه نجات به دست سكّان داران كشتي نجات سپرده شد، دوازده ستاره پر فروغ كه به نوبت در ظلمات نمايانگر راه نجات و هدايت و سيراب گر تشنگان معرفت بودند، افسوس كه شب پرّهها را تاب نورافشاني خورشيد نبود و هر از چند گاهي چراغي را خاموش كرده تا دوازدهمين نور روشنگر خدايي به خواست پروردگار در پس ابر نهان شد تا تشنگان را بر او چنان نياز اُفتد كه چون ماهي بيرون افتاده از آب براي وصالش بي تاب و بيقرار شوند. و مشتاقانه چشم بر پديدار شدن او داشته باشند تا به راستي و پاكي او را ياري كرده و گردن طاعت بر او فرو آورند.
اشاره: يكي از شبهاتي كه دربارهي حضرت مهدي عليه السلام شده، اين است كه آن حضرت، مصداق آيات وراثت زمين و روايات حكومت جهاني نيست.
نوشتار حاضر، ضمن اثبات انقلاب جهاني از ديد قرآن و روايات، با نقل چهاردسته از روايات معتبر نزد شيعه و سنّي، مانند حديث ((ثقلين)) و ((لزوم شناخت امام)) و... به اين شبهه پاسخ ميدهد و عقيدهي شيعه را به اثبات ميرساند.
((وَ لقدْ كتبنا في الزبور مِن بعد الذكر أنَّ الأرض يرثها عبادي الصالحون))
و ما، بعد از تورات، در زبورِ داوود نوشتيم كه بندگان نيكوكار من، زمين را به ارث ميبرند.))(1)
در برابر ما، سه مطلب مربوط به هم هست:
مطلب نخست
نخستين مطلب، انقلاب جهاني فراگيري است كه قرآن، در چند مورد، بدان اشاره ميكند:
1- در آيهي پنجاه و پنجم سورهي نور آمده است:
((خدا، به كساني از شما كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته انجام دادند، وعده داد كه همان گونه كه امّتهاي پيشين را خلافت بخشيد، هر آينه، آنان را هم خلافت دهد و ديني را كه براي ايشان پسنديد، براي شان استوار و حاكم سازد و يقيناً، آنان را پس از بيمناكيشان آرام و ايمن قرارشان دهد.)).
اشاره: وظايف شيعه در برابر حضرت بقيةالله(عج)، بر دوگونه است: وظايف فردي؛ وظايف جمعي. برخي از كارها، بر عهدهي افراد است و بعضي از وظايف، بر عهدهي نهادها و سازمانها و تشكلها.
نوشتار حاضر، وظيفهي مردم و مراكزي مانند حوزه و مساجد و تكيهها و صدا و سيما و عقيدتي - سياسي نيروهاي مسلح و... را شمرده است.
اللّهُمَّ وَأَنْطِقْنِي بِالْهُدَي وَأَلْهِمْنِي التَّقْوَي(1)
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَليِّكَ الحُجَة بْنِ الحَسَن، صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَعَلي آبائِه، فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِيلاً وَعَيْناً حَتَّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلاً.(2)
پيش در آمد
مراكز ديني دربارهي حضرت مهدي(عج) چه كارهايي ميتوانند انجام دهند؟
من، براي پاسخ دادن به اين پرسش، مراكز مختلف را در نظر گرفتم و براي هر يك وظايفي را نوشتم. نام اين مراكز، چنين است: مساجد و تكايا؛ عقيدتي - سياسي نيروهاي مسلّح؛ صدا و سيما؛ منبريها؛ مداحها؛ سازمان و دفتر تبليغات؛ نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاهها؛ اوقاف؛ حوزههاي علميّه؛ و مردم.
انتظار: بسم الله الرحمن الرحيم. خيلي خوش حال هستيم كه در خدمت شماييم. اميدواريم در اين فرصت محدودي كه هست، هر چه بيشتر استفاده ببريم. در ابتداي بحث، اگر حضرت عالي، صحبتي داريد، بفرماييد والاّ، به عنوان نخستين سؤال، فضاي كشورهاي مسيحي را به لحاظ موقعيّت مهدويّت، و نظري كه آنان دربارهي مهدويّت دارند، توضيح بفرماييد. حضرت عالي، به خاطر اين كه مسافرتهاي زيادي به كشورهاي غربي و تقريباً مسيحي داشتيد و حتيّ ملاقاتي هم با پاپ داشتيد، و به عنوان كسي كه در كتابهاي مسيحيها، كاملاً مسلَّط هستيد، ميخواستيم كه در اين رابطه، ما را مستفيض بفرماييد.
بسم اللّه الرحمن الرحيم.
من، خيلي از اين كه جناب عالي و آقايان، لطف فرموديد، متشكّرم و نيز خيلي تقدير ميكنم از اهتمامي كه به اين بحث اساسي، داريد. اين بحث، بحثي است كه در دنياي امروز، لازم است و بنده هم به همين جهت، الآن، چندين سال است كه در اين باره تحقيق ميكنم.
اصل بحثِ منجي و مصلح كه ما ميگوييم، او مهديعليه السلام، است يك بحثِ مهم و لازمي است. بنده، آن وقتي كه كتابها را مطالعه ميكردم و ميديدم كه در تورات و انجيل و نيز اوستا و بوداييسم، مباحثي دربارهي اين مسائل مطرح است، به فكر افتادم كه اين بحث را دنبال كنم و ببينم واقعاً، دنياي امروز، اين حرفها را قبول دارد كه در اين كتابها نوشته شده يا قبول ندارد و يا اين استنتاجهايي كه ما از اين كتابها داريم، درست است يا نه.
اشاره: حضرت آيةالله حاج ميرزا عليآقاي فلسفي، دامت بركاته، يكي از استوانههاي عالم علم و فقاهت و اخلاق، و ركن ركين حوزهي علميهي مشهد مقدّس و مصداق بارز ((العلماء حصون الإسلام))اند.
اوايل شهريور ماه امسال، جمعي از اساتيد و دانش پژوهان مركز تخصّصي مهدويّت، در سفري زيارتي - آموزشي به مشهد مقدّس مشرَّف شدند. در ضمن اين سفر پربار و معنوي، علاوه بر استمداد از روح مطهّر امامعليه السلام و شناختن و شناساندن ائمه اطهارعليهم السلام، مخصوصاً، چهارمين فرزند آن حضرت، و قلب عالم امكان، حضرت بقية الله الاعظم، ارواحنا له الفداء، به ديدار فرزانهي وارسته، حضرت آية الله فلسفي، دامت بركاته، موفق شدند. معظّم له، بامهرباني و صفا و صميميّت خاص خود، دوستان را به حضور پذيرفتند و ضمن تفقّد از آقايان، با مواعظ و نصايح پدرانهي خود، جمع برادران را به فيض رساندند.
آن چه در اين سطور آمده، سخنان پربار معظم له در اين جمع صميمانه است.
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدللّه ربّ العالمين و صلي الله علي سيّدنا محمّد و آله أجمعين.
بنده، خيلي، اهل صحبت نيستم و آن چه را هم كه ميدانم، معلوم نيست مطلوب آقايان باشد، امّا حالا كه برادران تشريف آوردهاند، چند كلمهاي عرض ميكنم.
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful
Say: He, Allah, is One
Allah is He on Whom all depend
He begets not, nor is He begotten
And none is like Him