مهدى ياوران
نصرت الله آيتى
|
مقدمه
هر جنبش و انقلابي، به ياران و همراهاني نياز دارد؛ ياراني كه ستونهاي انقلاباند و سنگيني آن را بر دوش ميكشند. سستي و استواري هر يك از اين دو، با سستي و استواري ديگري ارتباطي تنگاتنگ دارد؛ يعني، هر اندازه حجم بناي انقلاب كمتر باشد، پايههاي آن از استحكام كمتري برخوردار خواهد بود و به هر ميزان كه آن بنا، بلندتر و گستردهتر باشد، به ستونهاي محكمتري نياز خواهد داشت. ما با نگاه به حجم و گستردگي اين بنا، ميتوانيم دريابيم بر چه ستونهايي افراشته شده است؛ همچنانكه با تأمّل در اهداف و غايات آن نيز ميتوانيم، ميزان و حجم ابزار و وسايل مورد نياز و نيز پديدآورندگان آنرا گمانه زنيم.
در اين نوشتار، بهدنبال تبيين ويژگيهاي ياوران امام مهدي (ع) و همراهان او هستيم؛ كساني كه در حركت جهاني او، به مثابه بازوان نيرومند آن حضرت، در خدمت او و اهداف او هستند.
اين نوشتار دو نتيجه اساسي در پي خواهد داشت:
اوّل اينكه دانستن اين ويژگيها، ميتواند مقياسي براي محك زدن خود و اهداف خود و معياري براي فهم ميزان قابليت ما، در همراهي با حضرت و جهاد در ركاب او باشد. ما هميشه، منتظر رؤيت خورشيد بودهايم و شايد فردا، روز موعود باشد! آيا ما خود را براي آن روز مهيا كردهايم؟ با فهم اين ويژگيها، ميتوانيم دريابيم كه پاي رفتن اين راه را داريم يا نه و در آن روز موعود در كنار حضرتيم يا در مقابل او.
ثمره دوم، زمينه سازي براي ظهور است. توضيح اينكه فرا رسيدن روز سراسر مبارك ظهور، بسته به دو عامل اساسي است كه منطقاً، با فقدان هر كدام از آنها، قيام حضرت، بينتيجه خواهد بود:
1. وجود زمينه مردمي؛ اگر در مردم، احساس نياز به امام شكل نگيرد، وقتي او بيايد، قدرش را نخواهند دانست و به راحتي او را تنها خواهند گذاشت؛ بلكه شايد عليه او شمشير نيز بكشند، همانگونه كه اغلب مردم با پيشوايان معصوم پيشين(ع) چنين كردند.
2. فراهم آمدن ياران، همراهان و همرزماني كارآمد و توانمند كه با فقدانشان، كار حكومت، هدايت و رشد به سامان نخواهد رسيد. دانستن ويژگيهاي ياران حضرت و تلاش در راه كسب آنها، در واقع تلاش براي زمينه سازي ظهور و فرا رسيدن آن روز مبارك است. در روايات، گرچه از اين صفات، به عنوان ويژگيهاي ياران حضرت ياد شده است؛ امّا بدون ترديد يكي از پيامهاي اين روايات، بر شمردن شرايط آرماني يك منتظر است. اهدافي كه يك منتظر واقعي بايد براي خود ترسيم كند و تمام توان خود را در راه رسيدن به آنها بهكار بندد و اوجهايي كه يك شيعه در تمام قرنها و عصرها بايد بدانها چشم دوخته، خود را در مسير دست يافتن بدانها قرار دهد.
ويژگيهاي ياران امام زمان(ع)
براي فهم ويژگيهاي ياران امام مهدي(ع)، از دو مسير ميتوان حركت كرد: مسير نخست، تأمّل در رواياتي است كه آن خصوصيّات را بيان ميكند. مسير دوم، تحليل ميزان عظمت و وسعت انقلاب و گستره حركت حضرت و نيز توجّه و تأمّل در اهداف و آرمانهاي آن حركت است.
در اين گفتار، مسير دوم را خواهيم پيمود؛ گر چه از روايات مربوط به اين موضوع نيز بهره خواهيم برد.
ابعاد حركت امام عصر (عج)
انقلاب امام مهدي (ع)، بزرگترين جنبش تاريخ بشريت است و از ويژگيهاي منحصر به فردي برخوردار است؛ از جمله:
عمق؛ اين حركت، از عميقترين جنبشهاي بشريت است. منظور ما از ((عمق))، بلنداي اهداف و عظمت آرمانها است كه در عمل نيز به وقوع خواهد پيوست. اين جنبش، به شعارهاي پرزرق و برق و اهداف كم مايه نميپردازد؛ بلكه انسانها را به سوي معنويّت و رشد، هدايت ميكند و تمام استعدادهاي آنان را به سمت تعالي و شكوفايي جهت ميدهد. امام باقر (ع) ميفرمايد:
((إذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد فجمع به عقولهم و أكمل به أخلاقهم؛(1) چون قائم ما قيام كند، دستش را بر سر بندگان گذارد و عقول آنان را متمركز ساخته و اخلاقشان را به كمال برساند)).
و در جايي ديگر ميفرمايد:
((تؤتَوْن الحكمة في زمانه؛(2) در دولت مهدي(ع) به شما حكمت بياموزند)).
گستردگي؛ اين جنبش از نظر جغرافيايي و كمّي، گستردهترين جنبشها است. موجاين حركت، از بزرگترين قارهها گرفته تا كوچكترين روستاها و كپرها را در مينوردد و آنها را به تلاطم درميآورد. امام صادق (ع) در تفسير آيه ((و عداللّه الذين، آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الأرض...))(3) فرمودند:
((لم يجيء تأويل هذه الآية و لو قام قائمنا بعدُ سيَري مَنْ يُدركه ما يكون من تأويل هذه الاية و ليَبْلُغَنّ دين محمد(ص) ما بلغ الليل...؛(4) تأويل اين آيه، هنوز نيامده است. هنگامي كه قائم ما قيام كرد، كسي كه او را ببيند، تأويل اين آيه را خواهد ديد كه دين محمد(ص) به هر جا كه شب وارد شود، خواهد رسيد)).
امداد الهي؛ امداد الهي، پشتوانه اين حركت است و اراده خداوند بر اين تعلّق گرفته كه اين حركت به ثمر نشسته و حكومت صالحان سرانجام، سراسر گيتي را فرا گيرد: ((و نريد أن نمنّ علي الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين))؛(5) ((ما خواستيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم)).
امام علي(ع) درتفسير اين آيه فرمودند:
(( هم آل محمّد يبعث اللّه مهديَّهم بعد جُهدهم فيُعزّهم و يُذلّ عدوَّهم(6)؛ آنان اهل بيت پيامبرند كه خداوند، پس از سختيهايي كه بر آنان ميرسد، مهدي شان را بر ميانگيزد و آنان را عزت بخشيده و دشمنانشان را خوار ميگرداند)).
رهبري منحصر به فرد؛ رهبري ويژه اين انقلاب، از ديگر اَبعاد عظمت آن است. براي مرتبه بلند او، همين بس كه امام صادق (ع) در وصف او فرمودند:((و لو أدركتُه لخدمتُه أيّام حياتي؛(7) اگر او را درك ميكردم، تمام عمر به خدمت او ميپرداختم)).
اصالت؛ جنبش حضرت، از نظر تاريخي، از ريشه دارترين حركتها است. اعتقاد به مصلح، درتمام اديان و بسياري از نحلهها و مكاتب بشري، وجود دارد؛ از آيين زرتشت گرفته تا يهوديّت و مسيحيّت و ... .(8)
اين توضيحي كوتاه درباره برخي از اَبعاد حركت بزرگ امام عصر(ع) بود. حال به تبيين لوازم آن ميپردازيم.
نخستين بُعد از ابعاد عظمت حركت حضرت، عمق آن بود. از عمق اين حركت و اهداف بلند آن، ميتوان به عمق باورها و ژرفاي نگاهها رسيد؛ چرا كه آن ثمره ارزشمند، جز بر اين ريشهها و شاخهها نميرويد. مگر ميتوان بدون برخورداري از اعتقادات و نگاههاي عميق، اهدافي با اين حد و اندازه داشت و نگاهها را به افقهايي اين چنين بلند دوخت؟!
يكم. بينش عميق
ياران مهدي(ع)، از بينشهايي عميق و ژرف، نسبت به خداوند، امام، انسان و هستي برخوردارند.
1. بينش عميق نسبت به حق تعالي
((رجالٌ عرفوااللّه حقَّ معرفته و هم أنصارالمهدي في آخرالزمان(9)؛ مرداني كه خدا را آن چنان كه شايسته است، شناختهاند، و آنان، ياران مهدي (ع) در آخر الزماناند)).
((رجالٌ كأنّ قلوبهم زُبُر الحديد لا يشوُبها شكّ في ذات اللّه اشدّ من الحجر؛(10) آنان مردانياند كه دلهايشان گويا پارههاي آهن است (سختتر از سنگ). بدون هيچ ترديدي نسبت به ذات مقدّس خداوند)).
اين باور، آن قدر با صلابت و استوار است كه مرارتها و مصيبتها، در آن خللي ايجاد نميكند و بلاها و امتحانات، آرامشش را به تلاطم نميافكند و شبهات و سؤالات، در آن رخنهاي ايجاد نميكند.
آنان، از سرچشمه توحيد ناب، سيراباند و به حضرت حق - آن چنان كه شايسته است - اعتقاد دارند: ((فهم الذين وحّدوا الله حقَّ توحيده؛(11) آنان به وحدانيّت خداوند، آنچنان كه حق وحدانيت او است، اعتقاد دارند)). حرم دلهايشان را بتهاي نفس، ثروت و مقام نيالوده و در آن حريم امن، جز خداوند حضور ندارد.
نتيجه اين بينش عميق، ايمان و تقوا است. اين دو را هم در چهره عبادتها و راز و نيازهايشان ميتوان ديد ((ذكر)) و هم در آينه تلاش و كوششي كه در طريق عبادت و بندگي حضرت حق دارند ((تلاش)).
الف) ذكر:
((لهم في الليل أصوات كأصوات الثّواكل حَزناً من خشيةالله؛(12) در دل شب، از خشيت خداوند، نالههايي دارند مانند ناله مادران پسرمرده)).
((قُوّام بالليل صُوّام بالنّهار؛(13) شبها را با عبادت به صبح ميرسانند و روزها را با روزه به پايان ميبرند)).
((رجالٌ لا ينامون الليل لهم دويّ في صلواتهم كدويّ النّحل يبيتون قياماً علي اطرافهم و يسبّحون علي خيولهم))(14)؛ مردان شب زندهداري كه زمزمه نمازشان، مانند نغمه زنبوران كندو، به گوش ميرسد. شبها را با زندهداري سپري ميكنند و بر فراز اسبها، خدا را تسبيح ميگويند)).
ب) تلاش:
ياران مهدي(ع)، نه تنها اهل ((اطاعت و بندگي))اند؛ بلكه دراين مسير، اهل ((جديّت و تلاش)) نيز هستند و تمام توان خود را در اين راه به كار ميگيرند: ((مُجدّون في طاعة الله؛(15) آنان در طريق عبوديّت، اهل جديّت و تلاش اند)).
2. بينش عميق نسبت به امام(ع)
ياران مهدي(ع)، امام خود را ميشناسند و به او اعتقاد دارند: ((القائلين بإمامته))(16) اعتقادي كه در ژرفاي وجودشان ريشه دوانده و سراسر جان شان را فرا گرفته است. اين معرفت، شناخت شناسنامهاي و دانستن نام و نشان او، و دانستن اسم پدر و مادر و محلِّ تولّد او نيست؛ بلكه معرفت به ((حقّ ولايت)) است؛ يعني، فهم اين حقيقت كه او از من، به من نزديكتر و سزاوارتر است و از مادر به من مهربانتر؛ چرا كه عشق مادر، و حتي عشق من به خودم، غريزي است؛ اما عشق او، الهي و آسماني است. او به سه دليل، مرا براي خودم ميخواهد:
1. به جهت آگاهياش به تمام هستي و استعدادها و توانمنديهاي من؛
2. آزادي او از بند هوا و هوسها و زندان خودخواهيها و خودبينيها و... ؛
3. و قرب و اتصالي كه به منبع لايزال رحمت و لطف هستي دارد.
او ميخواهد سرشارم كند، تا آلودگيهاي نشسته بر بال روحم را بزدايد و لطافت و سفيدي پرهاي آن را، دوباره به آن بازگرداند و بر دستهاي مهربانش نشانده، به اوج آسمانها و كنگره عرش الهي پرواز دهد.
نتيجه اين بينش عميق، محبت و اطاعت است:
الف) محبت:
دلهاي ياران مهدي(ع)، سرشار از محبت او است. بر آنلوحها، جز الف قامت او نوشتهاي نيست. اين شيدايي تا بدان حدّ است كه حتّي زين اسب او را، مايه بركت ميدانند و به آن تبرّك ميجويند:((يتمسّحون بسَرج الامام يطلبون بذلك البركة؛(17) به عنوان تبرك، بر زين اسب امام دست ميكشند)).
به جهت همين عشق آتشين، آنان در آوردگاه رزم، او را مانند نگيني در برميگيرند و جان خود را سپر بلايش ميكنند: ((يحفّون به و يقُونه بأنفسهم في الحرب؛(18) در ميدان رزم، گردش ميچرخند و با جان خود، از او محافظت ميكنند)).
چه بسيار است فاصله ميان ما و ياران او؛ چرا كه ما از جان و حتي وقت خود، براي او سهمي قرار ندادهايم، و چه اهداف و آرمانهايي از او كه به جهت سستي ما بر زمين مانده و چه دعوتهايي از او كه بي پاسخ مانده است!؟
ب) اطاعت:
دومين ثمره درخت بينش، ((اطاعت)) و مقدَّم داشتن اراده او بر اراده خوداست. ياران امام عصر (عج)، اين چنيناند و در برابر او تسليم و خاضعاند: ((هم أطوع من الأَمة لسيّدها؛(19) اطاعت آنان از امام، از فرمانبرداري كنيز در برابر مولايش بيشتر است)).
آنان در برابر قرائت امام، از خود قرائتي ندارند و اراده نفس اماره خود و اكثريّت را، بر اراده و ميل او مقدَّم نميپندارند. ياران او، نيك ميدانند كه حق، با امام است و او با حق؛ چه ديگران بپذيرند و چه انكار كنند. آنان به بهانه نوانديشي و روشنبيني، از امام خود سبقت نميگيرند و گرچه پشت سر او در حركتاند، ولي پاي از دامها برميگيرند تا از او فاصله نگيرند. آنان نه تنها مطيعاند، بلكه بر خلاف بسياري - كه به بهانه فقدان زمينه، امكانات، سختي راه و... - از خدمت به او و اهدافش شانه خالي ميكنند؛ در اطاعت او، اهل جديّت و تلاشاند و براي بر زمين نماندن آرمانهاي او، خود را به آب و آتش ميزنند و از هيچ كوششي فروگذاري نميكنند: ((...مجدّون في طاعته))(20) و دراين رسالت بزرگ همراه و هم پاي امام هستند: ((بهم ينصُراللّه إمامَ الحق)).(21)
3. بينش عميق نسبت به انسان و هستي
اگر ياران او به كمها قانع نيستند و در حركت فراگيرشان، اهداف كم مايه را دنبال نميكنند؛ جهت ژرفاي نگاهي است كه نسبت به خود و جهان پيرامون خود دارند. نگاههاي آنان، از آرمانهاي كمارزش، برگرفته و به اوجهاي متعالي دوخته ميشود. ياران او، با تأمّل در خويشتن و استعدادهاي شگفتانگيزشان، عظمت قدر خود را در مييابند و از اينكه دنيا و معبودهاي دنيوي، آنان را پر نميكنند، مسير بودن دنيا و سالك بودن خويش را ميفهمند. آنان با اين نگاه، به معبودي پيوند ميخورند كه از تمام كاستيها و زشتيها مبرّا است و ميتواند آنان را سرشار و ظرفيّتهايشان را تكميل كند. پيوند با اين معبود نامحدود و مهربان، نگاهها را زيبا و متعالي ميكند.
گذر از امتحانات
عمق و ژرفاي اين نگاه، آنان را از سيل امتحانات، سر افرازانه بيرون ميبرد: ((إنَّ أصحاب طالوت ابتلوُا بالنّهر الذي قال الله تعالي: ((مبتليكم بنَهر)) و ان اصحاب القائم (ع) يُبتَلون بمثل ذلك؛ سپاهيان طالوت، با نهر آبي آزمايش شدند، همان كه خداوند دربارهاش ميفرمايد:[خداوند]، شما را با نهر آبي ميآزمايد))، و ياران امام مهدي(ع) نيز مثل آنان آزمايش ميشوند)).
آرزوي شهادت
و آنان را مشتاق شهادت و لقاي الهي ميكند: ((و يتمنَّون أنْ يُقتلوا في سبيل الله؛(22) آرزو ميكنند كه در راه خدا به شهادت برسند)).
دوم. گستردگي
دومين بعد از ابعاد عظمت حركت امام مهدي، جهاني بودن و گستردگي آن است كه بر اين اساس به تبيين ويژگيهاي ياران حضرت ميپردازيم:
1. طرح و برنامه جهاني
اگر ياران حضرت ميخواهند در ركاب او و هم پاي او، جهاني را به معنويّت و رشد برسانند و دنيا را سرشار از هدايت كنند؛ بدون ترديد بايد ديدهايي وسيع، نگاهي جهاني و طرحها و برنامههايي فراگير داشته باشند. بدون برخورداري از اين نگاهها و طرحها، انتظار انقلاب جهاني، انتظاري بيهوده است. با اين حساب، چند گروه، با آن حضرت نسبتي نخواهند داشت:
1. تنگنظراني كه تنها مقابل پاي خويش را ميبينند و وسعت نگاهشان از خود و محدوده خود فراتر نميرود؛
2. كوتهبيناني كه در لاك خويش فرو رفتهاند و از دنياي پيرامون خود و تحوّلات آن و نيز از جبهه كفر و اهداف و ابزارهاي تحت اختيارش بي خبراند؛
3. كساني كه از اينها مطّلعاند؛ ولي براي رويارويي با آن طرح و برنامهاي ندارند. مگر ميتوان بدون طرح و برنامهاي جهاني، دنيا را به سعادت و خوشبختي رساند؟
2. جهاد و مبارزه جهاني
بعد از آن طرح و برنامه فراگير، امام بر آن خواهد شد تا دنيا را سرشار از هدايت كند و ياران او نيز در اين سازندگي پا به پاي او خواهند آمد و در عيان و نهان، مردم را به خدا و دين او دعوت خواهند كرد:((الدعاة إلي دين الله سرّاً و جهراً)).(23)
دراين ميان، هدايت گريزان و عدالت ستيزان فراواني نيز وجود خواهند داشت كه در برابر او، صف كشيده و سدِّ راهش خواهند شد. آنان، به مثابه غدّهاي چركين و عضوي فاسد، براي پيكر جامعه بشريّتاند و امام چارهاي جز جهاد و مبارزه براي قطع آن اعضاي فاسد نخواهد داشت. بنابراين ياران و همراهان او نيز، بايد اهل جهاد و مقاومت باشند؛ جهادي كه ((في سبيل الله)) است؛ نه به هدف غنيمتيابي و زراندوزي. امام علي(ع) درتفسير آيه ((يجاهدون في سبيل الله...))(24) فرمودند: ((هم أصحاب القائم؛(25) آنان، ياران امام قائماند)).
اين جهاد، مبارزه با دنيايي از ظلم و ستم است و به همين سبب امام رضا (ع) به اصحاب خود فرمود: ((امروز، شما آسودهتر از آن روزيد (روز ظهور))) پرسيدند: چرا؟ فرمودند: ((اگر قائم ما (ع) قيام كند، چيزي وجود نخواهد داشت جز خون بسته شده و عرق پيشاني و خواب برزين اسبها)).(26)
دنيا خواهان و رفاه طلباني كه به خوشيها خو كردهاند و از جنگ و جهاد گريزاناند و مقدّسمآبان بزدلي كه با جهاد و مقاومت و خون و شمشير بيگانهاند؛ در حلقه ياران حضرت راهي نخواهند داشت.
3. شجاعت
اگر جهاد و مبارزه، جهاني و فراگير است، پس ياران ايشان هم بايد شجاعت و جسارتي در خور و عزمهايي پولادين داشته باشند؛ چراكه بدون آن، قدمهاياراي حركت نخواهد داشت:
((كلّهم ليوثٌ قد خرجوا من غاباتهم لو أنهم همّوا بإزالة الجبال لأزالوها عن مواضعها؛(27) همه شيرانياند كه از بيشهها خارج شدهاند و اگر اراده كنند، كوهها را از جا برمي كنند)).
((جُعلت قلوبهم كزبرالحديد؛(28) دل هايشان، چون پارههاي آهن شده است)).
((فإنَّ الرجل منهم يُعطي قوة اربعين رجلاً؛(29) به هر كدامشان، نيروي چهل مرد داده شده است)).
((لو مرّوا بالجبال لقطعوها؛(30) اگر به كوههاي آهن روي آورند، آنها را قطعه قطعه ميكنند)).
4. ايثار
آن حركت گسترده، براي هدايت و سازندگي است؛ نه جهان گشايي و زمينگيري. جهاد، مقدمه اين آرمان الهي است و آنچنان كه رسول(ص) از حقِّ اهل بيت خود(ع) چشم ميپوشاند و آنان را در تنگنا و مضيقه قرار ميداد، تا ديگران به رفاه برسند و از اين رهگذر دلهايشان نرم و نسبت به دين مايل گردد. حضرت علي (ع) ميفرمايد: ((كان من تألُفّه لهم اَن كان الناس في السَّكن و القرار و الشّبَع و الرّيّ و اللباس و الوطأ والدثار و نحن اهل بيت محمد(ص) لا سقوفَ لبيوتنا و لا ابواب و لا سوُر الا الجرائد و ما اشبهها و لا وطأ لنا و لا دثار علينا تُداولنا الثوبُ الواحد في الصلاة اكثرَنا و نطوي الايام و الليالي جوعاً عامتنا... فيؤثر به رسول الله (ص) اربابَ النِّعم و الاموال تألُّفاً منه لهم و استكانة منه لهم؛(31) از جمله مهربانيهاي پيامبر(ص) نسبت به مردم اين بود كه آنان در آرامش و سيري و پوشش بودند. زيرانداز و روانداز داشتند؛ ولي خانههاي ما (خاندان او) سقف و در و ديواري به جز شاخههاي خرما و مانند آن نداشت و فرش و رواندازي نداشتيم؛ بيشتر ما، براي نماز تنها لباسمان را دست بهدست ميچرخانديم و روزها و شبهاي سالمان را به گرسنگي سپري ميكرديم ... او از سر مهرباني و فروتني، صاحبان نعمت و مكنت را بر ما مقدَّم ميداشت)).
ياران حضرت مهدي (عج) نيز سختيها را به جان ميخرند و از خوشيها و لذايذ چشم ميپوشند و با دستهاي مهربانشان، خوبيها و خوشيها را به ديگران هديه ميدهند؛ تا از اين رهگذر، قلبها را نرم كنند و رهيدگان را به دامان پر از مهر و محبت دين برگردانند.
5. بردباري
تصوّر اينكه درعصر ظهور كارها، خود به خود به سامان ميرسد وبدون تحمّل مشقّتها، كاستيها و كژيها، از جامعه رخت بر ميبندد و از همان ابتدا، همه غرق رفاه و لذّت ميشوند؛ خيال خام و تصوّر باطلي است. مفضل بن عمر ميگويد: نزد امام صادق (ع) بودم؛ از سبب ناراحتي و غمگيني من پرسيدند. عرض كردم: به وضع بني عباس و حكومت و جبروت شان مينگرم. اگر اين حكومت براي شما بود، ما نيز همراه شما بوديم و از آن بهره ميبرديم. حضرت فرمودند: ((اي مفضل! بدان كه اگر چنان ميشد، شبها، كاري نبود جز سياست و تدبير امور مردم و روزها، جز درگير كار مردم بودن، غذاي نامطبوع وناگوار و لباس خشن مانند علي(ع)، و الاّ آتش بود و دوزخ)).(32)
به راستي مگر مي شود امام مهدي (ع) خود، لباس خشن بپوشد و طعام ناگوار بخورد: ((ما لباس القائم الا الغليظ و ما طعامه إلا الجَشِب))؛(33) ولي ياران و همراهانش غرق رفاه و خوشي باشند؟)).
امام علي(ع) در وصف ياران مهدي(ع) ميفرمايد: ((إنَّه يأخذ البيعة عن أصحابه أنْ لا يكنزوا ذهباً و لا فضّة و بُرّاً و لا شعيراً و يلبسون الخشِن من الثياب؛(34) او از يارانش بيعت ميگيرد كه طلا و نقرهاي نيندوزند و گندم و جويي ذخيره نكنند و لباس خشن بپوشند و... )).
آنان، در راه تحقّق آرمانهاي جهاني امام مهدي(ع)، مشكلات و مصائب فراواني را به جان ميخرند؛ ولي از سر اخلاص و تواضع، عمل خود را هيچ ميپندارند و به جهت هجوم سختيها و تحمّل مشقتها، بر خداوند منت نميگذارند: ((قوم لم يمنُّوا علي الله بالصبر))(35) و از اينكه نقد جان خويش را در كف اخلاص نهاده، تقديم آستان دوست ميكنند، هرگز به خود نميبالند و آنرا بزرگ نميشمارند: ((و لم يستعظِموا بذلَ أنفسهم في الحق)).(36)
6. يكدلي
آنان يك رنگ و يك دلاند: ((قلوبهم مجتمعةٌ))(37) و اين نيست مگر به اين سبب كه هواها و خودخواهيها، از جانشان رخت بر بسته و به جاي آن، خدا خواهي و خداپرستي نشسته است. با اين اتحّاد و يكرنگي است كه ميتوان به اهداف جهاني دست يافت و آرمانهاي الهي را تحقّق بخشيد. سپاهي كه از اختلاف و چنددلي رنج ميبرد، چگونه ميتواند سر افرازانه بام دنيا را فتح كند.
7. استواري
حركت بزرگ حضرت ولي عصر (عج)، برخوردار از پشتوانه امداد الهي است و بدون برخورداري از امدادهاي ويژه الهي، هرگز به آرمانهاي خود دست نخواهد يافت. توجّه به وجود اين تأييدات الهي، تأثير شگرفي بر روان ياران امام بر جاي خواهد گذاشت. يقين به آن امدادها، باعث ميشود، ذرهاي در درستي آرمانها و مسير خود ترديد نكنند و ملامتها و سرزنشهاي كوتهبينان و عافيت طلبان، در عزمشان خللي نيفكند.
قرآن ميفرمايد: ((يا أيّهاالذين آمنوا مَنْ يرتدّ منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبهم و يحبونه... و لا يخافون لومة لائم))؛(38) اي كساني كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد [به خدا، زياني نمي رساند]. خداوند جمعيّتي را ميآورد كه آنان را دوست دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند... آنان از سرزنش هيچ ملامتكننده اي هراسي ندارند)).
امام علي (ع) درتفسير اين آيه ميفرمايد: ((هم أصحاب القائم؛(39) آنان، ياران امام قائم(ع) هستند)).
اگر اين انقلاب، از رهبري ويژه برخوردار است فيض حضور دركنار چنين امامي - كه رسالت پيامبران و اوليا در طول تاريخ بشريّت را بر دوش ميكشد و ميخواهد بار بر زمين مانده آنان را به مقصد برساند - براي كساني فراهم خواهد شد كه در خود تناسبي با آن امام فراهم كرده باشند و مانند او، خالق هستي را در همه شؤون حيات و هستيشان، جريان و حضور بخشند. شايد از همين رو است كه از آنان به ((مردان الهي)) تعبير شده است: ((رجالٌ الهيّون)).(40)
اهداف و آرمانها
ما تاكنون، برخي از ابعاد انقلاب بزرگ حضرت را بيان كرده، به تبيين ويژگيهاي ياران ايشان از اين منظر پرداختيم. درصدر سخن گفتيم راه ديگري نيز براي فهم خصوصيات ياران امام مهدي (عج) وجود دارد و آن تحليل اهداف انقلاب بود.
با نگاه به اهداف و آرمانهاي انقلاب جهاني حضرت ولي عصر (عج) نيز ميتوان ويژگيهاي ياران او را - كه در واقع پديد آورندگان و ابزار آن اهدافاند - گمانه زد. در قسمتهايي از دعاي ندبه، به برخي از اين اهداف، اشاره شده است. بدين منظور، مروري كوتاه به دعاي ندبه خواهيم داشت:
1. ستم سوزي: ((اين المعدّ لقطع دابر الظلمة؛ كجا است مهيا شده براي ريشه كن كردن نسل ستمگران))!
يكي از آرمانهاي حضرت، ظلم ستيزي است. اصولاً، در روايات فراواني، به عدالت گستري و ظلم ستيزي حضرت اشاره شده است: ((يملا الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً)).(41) كساني خواهند توانست همراه او براي قطع ريشههاي ظلم و بي عدالتي، كمر همّت بسته و در اين مسير استوار بمانند كه خود، از ظلم گريزان بوده و خويشتن را از جور و ستم پيراسته باشند؛ چرا كه حضرت مهدي (عج)، از ظالمان به عنوان بازوي خود، استفاده نخواهد كرد.
ظلم، مصاديق فراواني دارد؛ مانند ظلم به خويشتن (فروختن خويشتن به ارزانتر از لقاي حق و جهت مادّي و حيواني دادن به استعدادها و توانمنديهاي خود) و ظلم به خانواده، دوستان، جامعه و... . همچنين احتكار، اسراف، سلب آسايش، اهمال در حقوق ديگران، و... همه از مصاديق ظلم است و مرتكبان آن، بيرون از محفل ياران حضرت خواهند بود.
2. احياي سنن: ((أين المدّخَر لتجديد الفرائض و السنن؛ كجا است، آن ذخيرهاي كه فريضهها و سنّتها را احيا ميكند))!
از ديگر رسالتهاي حضرت، احياي فريضهها و سنّتهاي الهي است. ياران او، در انجام دادن فرايض و سنّتهاي الهي، اهتمام كامل خواهند داشت؛ زيرا نخستين قدم براي انجام دادن اين رسالت، رعايت آن از سوي احيا كنندگان آن است.
از پيشوايان معصوم ما(ع) ، سنّتهاي نيكويي در رابطه با گفت و شنود، رفت و آمد، غذا خوردن، لباس پوشيدن و ... به جاي مانده است؛ ولي متأسفانه بسياري از آنها مهجور مانده است.
آنان كه رعايت شيوهها و مدهاي رايج جامعه را، برخود فرض ميدانند و سنّتها و روشهاي پيشوايان معصوم(ع) را فراموش كردهاند؛ در جمع ياران حضرت راهي نخواهند داشت.
3. احياي قرآن: ((أين المؤمّل لإِحياء الكتاب و حدوده؛ كجا است آن كه آرزو ميرود قرآن و حدودش را زنده كند)). حضرت خواهد آمد تا قرآن، را از غربت به در آورد و گردهاي نشسته بر رخش را بزدايد. آن را از كنج مساجد، به متن زندگي انسانها بياورد و دردهايشان را با آن تسكين بخشد و نابسامانيها را به سامان رساند.
بيگانگان با قرآن - كه هفتهها و ماهها قرآن را نميگشايند و انس و الفتشان با اشعار، آثار ادبي و رمانها، از انس با قرآن بيشتر است - در بزم با صفاي ياران حضرت، جايگاهي نخواهند داشت. اما ياران حضرت، نه تنها اهل قرائت قرآناند؛ بلكه آن را در اَعماق جانشان جريان بخشيده و با آن زندگي ميكنند و روحشان، را صفا ميبخشند.
((تُجلي بالتنزيل بصائرُهم و يرمي بالتفسير مسامعهم؛(42) با قرآن، ديدگانشان نوراني ميشود و تفسير آن، در گوش جانشان، جاي ميگيرد)).
4. عصيان ستيزي: ((أين مبيد أهل الفسوق و العصيان و الطغيان؛ كجا است آن بنيان كن اصحاب فسق و عصيان و طغيان))!
از ديگر برنامههاي امام مهدي (ع)، مبارزه با اهل فسق و نافرماني است و زندگي يارانش از اين آلودگيها پاك است. آنان، هم چنانكه با خداي خود عهد بستهاند كه از اطاعت او سرنپيچند؛ با وليّ او نيز بيعت بستهاند كه از محارم الهي چشم بپوشند)).
امام علي (ع) ميفرمايد: ((إنَّه يأخذ البيعة عن أصحابه علي أن لا يسرقوا و لا يزنوا و لا يسبّوا مسلماً و لا يقتلوا محرماً... و لا يضربوا أحداً إلاّ بالحق... و لا يأكلوا مال اليتيم... و لا يشربوا مسكراً...؛(43) از اصحاب خود بيعت ميگيرد كه دزدي نكنند، دامنشان را به آلودگي نيالايند، مسلماني را دشنام ندهند، كسي را به ناحق نكشند،... كسي را نزنند؛ مگر اين كه مستحق آن باشد، ... مال يتيم را نخورند،... شراب ننوشند...)).
5. عزت دوستان: ((أيْن معزّ الأولياء و مذلّ الأعداء؛كجا است عزّت بخش دوستان و خوار كننده دشمنان!)).
در طول تاريخ - به جز بعضي از زمانها - به سبب بهرهمندي عدهاي از زر و زور و به كاربردن حيله و تزوير، غلبه و عزّت ظاهري براي جبهه باطل بوده است و مؤمنان و پارسايان واقعي، به ظاهر زبون و خوار و در چشمان كوته بين دنياپرستان، كمارزش و زبون بودهاند. و آن حضرت ميآيد تا به اين ستم تاريخي پايان دهد و عزّت واقعي مؤمنان را در ظاهر نيز نمايان سازد و بيمايگي و بيپايگي عزّت ظاهري جبهه طاغوت را بر ملا كند. كساني خواهند توانست با او در پيمودن اين مسير، همراه و همقدم باشند كه به عزّت واقعي پارسايان، با تمام وجود اعتقاد داشته باشند و باطل را - با تمام ظاهر فريبنده و پرهياهوي خيره كنندهاش - ذليل و زبون بدانند؛ نه اينكه در برابر اهل دنيا و اربابان زرو زور، خاكسار و فروتن باشند و در برابر مؤمنان تهي دست، متكبر و مغرور! امام علي (ع) درتفسير آيه ((... أذلةٍ علي المؤمنين أعزّةٍ علي الكافرين))(44) فرموده است: ((هم أصحاب القائم؛(45) آنان، ياران امام قائم(ع) هستند)).
بشارتها:
1. جوانان، از آن جا كه از فطرتهايي پاك و بي آلايش برخوردارند و تعلّقات و وابستگيها، دراعماق جانشان ريشه ندوانده است؛ بيشتر ياران آن حضرت را تشكيل خواهند داد. امام علي(ع) ميفرمايد: ((ياران امام قائم(ع)، جواناند و در ميانشان پير يافت نميشود؛ به جز اندكي، مانند سرمه در چشم و نمك در طعام كه كمتر از هر مادّه در طعام، نمك آن است)).(46)
البته، جوان بودن ياران امام، لطمهاي به جايگاه پيران با ايمان نزده و بر عدم همراهي ايشان گواهي نميدهد؛ چرا كه اوّلاً پيران - گرچه تعدادشان اندك است - اما باز هم درميان اصحاب ويژه حضرت حضور دارند و ثانياً، به جز 313 يار اصلي، مؤمنان بسياري نيز گرد حضرت جمع شده و ايشان را ياري خواهند كرد.
2. بر اساس برخي از روايات، بانوان نيز درميان اصحاب ويژه حضرت، حضور چشمگيري دارند. و اين، نويد شوقانگيز و شعف آوري براي بانوان است تا كمر همت بسته و براي پيوستن به اين جمع پربركت، تمام توان خود را به كار گيرند . امام باقر(ع) ميفرمايد:((يجيئ و الله - ثلاثُمأةٍ و بضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امرأة يجتمعون بمكّةَ علي غير ميعاد؛(47)به خدا سوگند! 313 تن كه پنجاه تن از بانوان نيز در ميانشان حضور دارند، بدون هيچ قرار قبلي، در مكه گرد هم جمع خواهند شد)).
آنچه گذشت، شمهاي از ويژگيهاي ياران امام مهدي(ع) بود . به جهت برخورداري از اين خصوصيات، در روايات، از آنان به عظمت ياد شده و پيشوايان معصوم (ع) زبان به ستايش و بزرگداشت آنان گشودهاند.
امام علي در وصف آنان ميفرمايد: ((فبأبي و أمي من عدّةٍ قليلةٍ أسمائُهم في الأرض مجهولة...؛(48) پدر و مادرم فداي گروه اندكي باد كه در زمين ناشناختهاند...!))
((أُولئك هم خيار الأمّة مع أبرار العترة؛(49) آنان خوبان امت اند با نيكان خاندان (پيامبر(ص)))).
شايد دانستن اين ويژگيها، براي برخي، به جاي آن كه اميد بخش و حركتزا باشد، باعث سستي و نااميدي گردد؛ چرا كه به حق، ياران امام مهدي (ع) از صفاتي عالي و كمالاتي بي شمار برخوردارند و اين ويژگيها، به ظاهر، از حدّ و اندازه انسانهاي معمولي فراتر است. شايد برخي با مقايسه خود با آنان - به جهت ضعفها و كاستيهايشان - فاصله خود را با آنان، غير قابل جبران بپندارند! امّا توجّه به دو نكته، ما را از دام اين يأس و نااميدي ميرهاند و دلمان را سرشار از نور اميد و يقين ميكند:
يكم. در صورتي ويژگيهاي ياد شده، يأسآور خواهد بود كه ما بر اين باور باشيم كه ياران حضرت، افرادي معيّناند كه مثلاً اسامي آنان در روايات آمده و كسي نميتواند از آن جمع خارج شده و يا به آنان بپيوندد . ولي خوشبختانه براي اين باور، دليل و مبناي متقني وجود ندارد. البته در روايات از افراد معيَّني (مانند اصحاب كهف، سلمان فارسي، مالك اشتر و...) نام برده شده است(50)؛ ولي - بر فرض صحت اسناد اين روايات - اينان عده اندكي از ياران حضرتاند و هنوز زمينه براي ديگران مهيا است.
انسان، حقيقتي بس پيچيده و اسرارآميز، با قابليّتها و توانمنديهاي خيرهكننده دارد و تا قلب انسان، از تپش نايستاده، ميتواند خود را از حضيض خاك به اوج افلاك برساند؛ به شرط اين كه ((خود)) را باور داشته باشد و بداند كه ميتواند. ياران آن حضرت، نه از ديگر كرات و آسمانها هستند ونه تافته جدابافته! آنان نيز انسانهايي، از همين آب و خاكاند و پدران و مادراني چون پدران و مادران ما دارند. خداوند نيز اگر به آنان عنايتي ميكند، به جهت لياقتي است كه خود در خويشتن پديد آوردهاند. پس مانيز ميتوانيم خود را به جمعشان ملحق كنيم؛ به شرط اينكه بخواهيم. از همينرو، پيامبر(ص) به سلمان فارسي فرمود: ((يا سلمان! إنّك مُدركه و من كان مثلك و مَنْ تولّاه هذه المعرفة...؛ (51) اي سلمان! تو با او خواهي بود و نيز هر كس كه چون تو باشد و مانند تو، به او معرفت داشته باشد...)).
دوم. آنچه از صفات و ويژگيهاي ياران حضرت برشمرديم، غالباً مربوط به ياران ويژه حضرت (313 ياور مخصوص آن امام همام) بود؛ ياوراني كه فرماندهان لشگر، دستياران و حكّام او هستند: (( هم الوزراء يحملون أثقال المملَكة عنه؛ آنان وزيران اويند كه از جانب او، سنگيني بار حكومت را بر دوش ميكشند)). و ((هم النجباء و القضاة و الحكام و الفقهاء في الدين...؛(52) آنان برترينها، قاضيان، حاكمان و فقيهان در ديناند)). ليكن ياران حضرت منحصر در اين مجموعه نيستند. در روايات، براي حضرت از لشگر ده هزار نفري نيز سخن به ميان آمده است. قيام حضرت از مكّه، پس از اجتماع آنان خواهد بود. امام صادق (ع) دراين باره فرمودهاند: ((لا يخرج القائم من مكّة حتّي تكمُل الحلقة؛(53) امام قائم (ع) از مكه خارج نميشود؛ مگر هنگامي كه گروه تكميل شوند)). راوي ميپرسد: آنان چند نفرند؟ امام پاسخ ميدهد: ((عشرة آلاف؛ دههزار نفر)). اينان، علاوه بر خيل عظيم مؤمنانياند كه در ميانه راه به حضرت خواهند پيوست.
سخن آخر اينكه ما اگر همّت آنرا نداريم كه در جمع ياران ويژه حضرت باشيم؛ لااقل بكوشيم كه از خيل عظيم همراهان حضرت و لشگر همگاني آن عزيز، بيرون نباشيم.
---------------
پينوشتها:
1. منتخب الأثر، ص 482.
2. بحارالانوار، ج 52، ص 352
3. نور(24)، آيه 55.
4. معجم أحاديث الإمام المهدي، ج 5، ص 284.
5. قصص (28)، آيه 5.
6. معجم أحاديث الإمام المهدي، ج 5، ص 321.
7. همان، ج 3، ص 385.
8. براي توضيح بيشتر ر. ك: خورشيد مغرب، ص 52.
9. امام علي (ع): (منتخب الاثر، ص 611).
10. امام صادق (ع): (بحارالانوار، ج 52، ص 308).
11. امام علي(ع): يوم الخلاص، ص 224. (به نقل از بشارة الاسلام، ص 220)
12. امام صادق (ع): همان.
13. همان.
14. بحارالانوار، ج 52، ص 308.
15. حضرت محمد(ص): يوم الخلاص، ص 223. (به نقل از بشارةالإسلام، ص9)
16. امام سجاد (ع): (منتخب الأثر، ص 244).
17. امام صادق (ع): بحارالانوار، ج 52، ص 308.
18. همان.
19. همان.
20. حضرت محمد(ص): يوم الخلاص، ص 223. (به نقل از بشارةالإسلام، ص 9)
21. امام صادق (ع): بحارالانوار، ج 52، ص 308.
22. امام صادق (ع): بحارالانوار، ج 52، ص 308.
23. امام سجاد (ع): منتخب الأثر، ص 244.
24. مائده(5)، آيه 54.
25. منتخب الأثر، ص 475.
26. بحارالانوار، ج 52، ص 259.
27. امام علي(ع): يومالخلاص، ص 224. (به نقل از بشارة الاسلام، ص 220)
28. امام سجاد(ع): يومالخلاص، ص 228. (به نقل از بشارة الاسلام، ص 24)
29. همان.
30. همان.
31. اختصاص شيخ مفيد، ص 172.
32. عن المفضل و قال: كنت عند ابي عبدالله (ع) بالطواف فنظر اليّ و قال لي: يا مفضّل مالي اراك مهموماً متغيّر اللون؟ قال: فقلت له: جعلت فداك نظري الي بني العباس و ما في ايديهم من هذا الملك والسلطان و الجبروت فلو كان ذلك لكم لكنّا فيه معكم. فقال: يا مفضل اما لو كان ذلك لم يكن الا سياسة الليل و سياحةالنهار و اكل الجشب و لبس الخشن شبه اميرالمؤمنين 7 و الافالنار...)):( بحارالانوار، ج 52، ص 359).
33. امام صادق (ع): بحارالانوار، ج، 52، ص 354.
34. منتخب الاثر، ص 469.
35. امام علي(ع)، يومالخلاص، ص 223. (به نقل از بشارة الاسلام، ص 220)
36. همان.
37. همان.
38. مائده (5)، آيه 54.
39. منتخب الاثر، ص 475.
40. امام علي(ع): يوم الخلاص، ص 226. (به نقل از بشارة الاسلام 297)
41. غيبة طوسي، ص 52.
42. امام علي(ع): يومالخلاص، ص 226. (به نقل از بشارة الاسلام، ص 297)
43. منتخب الاثر، ص 469.
44. مائده (5)، آيه 54.
45. منتخب الاثر، ص 475.
46. بحارالانوار، ج 52، ص 333: ((ان اصحاب القائم شباب لاكهول فيهم الا كالكحل في العين والملح في الطعام واقل الزّاد الملح)).
47. همان، ص 223.
48. معجم احاديث الامام المهدي، ج 3، ص 101.
49. يومالخلاص، ص224، (به نقل از بشارةالاسلام، ص 39).
50. ((امام صادق(ع) : إذا قام قائم آل محمّد استخرج من ظهر الكعبة سبعة و عشرين رجلاً و سبعة من اصحاب الكهف و يوشع، وصي موسي، و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسي، و أبادجانة الانصاري، و مالك الأشتر؛ چون قائم آل محمد(ع) قيام كند از پشت كعبه بيست و پنج نفر را بيرون خواهد آورد... و هفت نفر از اصحاب كهف و يوشع، وصي حضرت موسي و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسي و ابادجانه انصاري و مالك اشتر)).(معجم أحاديث الامام المهدي، ج 5، ص 122).
51. همان، ص 222.
52.همان، ج 5، ص37.
53. بحارالانوار، ج 52، ص 367.
منبع:[مجله انتظار شماره 3 : - اعتقادي] |
:: موضوعات مرتبط:
*****مهدویت***** ,
مقالات ,
,
:: برچسبها:
مهدویت ,
انتظار ,