در اواخر سال 1379 برخي از مراكز و مؤسّسات فعّال پژوهشي و فرهنگي كشور، به هم پيوستند و ((ستاد احياء و گسترش فرهنگ مهدويّت)) را تشكيل دادند. نام مراكز و مؤسّسهها به شرح زير است:
1- امور فرهنگي مسجد مقدس جمكران؛
2- بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود؛
3- مؤسّسهي فرهنگي موعود؛
4- مؤسّسهي فرهنگي انتظار نور؛
5- مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما.
يكي از كارهاي اين ستاد، ((جشنوارهي برترينهاي فرهنگ مهدويّت)) در سالروز آغاز امامت امام عصر عليه السلام است و در نهم ربيع الاول هر سال برگزار ميشود. نخستين جشنواره، نهم ربيعالاوّل 1422 ه-. ق (12 خرداد 1380) برگزار شد.
دومين جشنواره، با موضوع ((مهدويّت در مطبوعات (بررسي موضوع مهدويّت از 22 بهمن 1357 تا 22 بهمن 1380 در مطبوعات) نهم ربيع الاول 1423 ه-. ق برابر با يكم خرداد 1381 در سالن اجتماعات دارالشفاء قم برگزار شد.
مجموعهي حاضر، سخنان آية الله هاشمي رفسنجاني، دامت بركاته، در جشنوارهي برترينهاي فرهنگ مهدويّت در مطبوعات ميباشد.
تقدير از برگزاري همايش مهدويّت
بسم الله الرحمن الرحيم. ابتدا، از اين كه اين برنامهي مناسب را براي احياي حقايقي كه خيليها تلاش ميكنند تا آنها را در تاريخ مدفون كنند، برگزار كرديد، تشكّر ميكنم و به كساني كه توفيق پيدا كردند و امتياز گرفتند و توانستند جايزههاي اين همايش را به دست آورند، تبريك ميگويم. آناني هم كه جايزهاي دريافت نكردهاند، بدانند زحمت خود را كشيدهاند و إن شاء الله، توفيقات شان بيشتر خواهد شد.
به هر حال، براي مسابقه در كار خيري به نام اطّلاع رساني صحيح و مبارزه با بوقهاي تبليغاتي ضد ديني و ضد انقلابي، راهي باز شده است و إن شاء الله، اين تلاش، بيشتر خواهد شد.
الحمدللّه ربّ العالمين، والصلاة والسلام علي خيرِ خَلقِه محمّد و آله الطيبين الطاهرين الهداة المهديين.
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم. ((وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِالذِّكْرِ أَنَّ الأرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ))(1)
براي من، مايهي افتخار و سرور است كه در اين مكتب و آموزشگاه، كه به صورت يك مركز تخصّصي و متعلّق به وليّ زمان، حجّت بن الحسن العسكري، عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف، است، دقايقي، مزاحمت و عرايضي را تقديم كنم.
از آن جا كه جلسهي امشب، جلسهي پاياني اين برنامه است، اين جانب، عرايضي را دربارهي حكومت صالحان در روي زمين كه به دستِ آن حضرت، صورت خواهد پذيرفت، تقديم ميكنم.
حتمي بودن حاكميّت صالحان
قرآن مجيد در سورهي انبيا، آيهي صد و پنج، چنين ميفرمايد:
((وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُور مِنْ بَعْدِالذِّكْر أنّ الأرْض يَرثُها عِبادي الصّالِحُون))؛ ما، در زبور، پس از تورات، نوشتيم كه صالحان، وارثان زمين خواهند بود [ و اين زمين پهناور كه قرنها، جولان گاه ستمگران و خونريزان بوده است، به دست مردان صالح و پاك دامن اداره خواهد شد. ].
قرآن، در اين مورد، از واژهي ((كتبنا)) بهره گرفته است و اين، بدين سبب است كه ((كتابت))، مايهي ثبات و استواري مكتوب است، و طبعاً، در آيه، كنايه از اين خواهد بود كه ارادهي قطعي خدا، بر وراثت صالحان تعلّق گرفته است، ارادهاي كه در آن، بداء، رخ نخواهد داد.
خوش بختانه، مضمون آيه، در زبور كنوني نيز موجود است و دست تحريف كنندگان، نتوانسته است اين حقيقت الهي را دگرگون سازد.
در اين جا، پرسشي مطرح است و آن، اين است كه ((آيا حكومت صالحان كه وحي الهي از آن گزارش ميدهد، يك خبر غيبي و تعبّدي است كه ما بايد به آن ايمان بياوريم يا اين كه علاوه بر اين، با محاسبات اجتماعي نيز همراه است؟)).
عن مولانا المهدي عليه السلام: ((في ابنة رسول اللَّه لي أُسوة حسنة.)).(1) فاطمهعليها السلام الگوي مهديعليه السلام و همهي مهدي زيستان است. پيامبرصلي الله عليه وآله نيز از پيشتر فرموده بود: ((فاقتدوا (فاهتدوا) بالزهرة.)).(2)
چشم به راه مهديعليه السلام بايد الگوي مولا و مقتداي خود را نيك بشناسد تا در فراز و فرود ايام، توانايي موضعگيري مناسب را داشته باشد. ضروري است در ايام سوگ مهديعليه السلام - فاطميّه - به بازشناسي دوبارهي اسوهاش زهراعليها السلام بپردازيم.
بازشناسي
زهرا عليها السلام كوثر خدا است. ليلة القدر خدا است. جلوهي جمال خدا است و تفسير جلال خدا.
زهرا عليها السلام ادامهي رسولصلي الله عليه وآله است و همتاي عليعليه السلام و مادر مهدي(عليه السلام).(3)
زهرا عليها السلام، حِصْنِ حَصينِ ولايت است و آموزگارِ متينِ شهادت.
زهرا عليها السلام تلاوت بيداري است؛ سايبان شوق است؛ تولّد بالغ تاريخ است و بهار سرشار دلهاي آشنا.
زهرا عليها السلام معرّف نهايت كمال زن است و اوج عروج يك انسان.
چشمهي غدير درباغ دستان پرتوان او، به بلوغي رسيد، و غديريان از دامان عصمت او، به رويشي رسيدند.
ما، دربارهي زهراعليها السلام بيشتر به توصيف پرداختهايم و نه تبيين، و آن چه نياز نسل معاصر ماست، تبيين است، و نه توصيف، تطبيق است و نه توجيه.
پيچيدگي برخورد و عمق نگاه زهراعليها السلام همچون دشت نيست كه نشسته تا آخرش را ببيني و كرانههايش را در آغوش نگاهت بنشاني، دريايي است بيكرانه، كوهي است به بلنداي تاريخ. همين است كه هرچه به قلّهاش نزديكتر شوي، چشمانداز بيشتري ميبيني، در حالي كه بيش از يك سويش را نديدهاي.
پيچش گامهاي زهراعليها السلام چنان منشوري است كه اَبعادش به عدد زاويهي ديدها و حوادث روزهاست.
من ميخواهم از اين بيكرانِ بلندِ بينهايت، سطري بنويسم. آيا تواني هست؟
مطالعه و نقد و بررسي كتابهايي كه در مقوله مهدويت به رشته نگارش درآمده، از جمله مواد درسي ((مركز تخصصي مهدويت)) است. همايش برترينهاي ((مهدويت)) در دهه هفتاد، فرصتي بود كه كتابهاي اين مقوله، در گروههاي مختلف مورد بررسي و ارزيابي قرار گيرد. كتاب ((عصر زندگي)) به دليل كسب رتبه چهارم كتابهاي برگزيده اين دهه، در رشته پژوهشي - تحليلي در ميان 117 عنوان، انگيزهاي ايجاد كرد كه آن را به طور جدي مورد مطالعه و بررسي قرار دهيم.
آنچه در ذيل ميآيد، معرفي و نقد و بررسي اين كتاب و بيان شايستگيها و كاستيهاي آن است. اميد است اين كار، گامي هر چند كوچك، در مسير بالندگي كتابهاي مهدويت و آگاهي افزونتر رهروان اين راه باشد.
در يك نگاه كلي و جامع ((زيارت)) از سه ديدگاه قابل مطالعه و بررسي است :
1. سلام،
2. شهادت،
3. توسل.
هر يك از اين محورها، مضامين بلندي دارد در ((معنا و محتوا))؛
((سلام))، معرفت، محبت و اطاعت پاكان را صلا ميزند و تولاّي آنان را بازخواني ميكند. انسان با بيان سلامهاي خود مانند (السلام عليك يا سبيل الله الذي من سلك غيره هلك)، مهر و عشق خود را به ((تنها راه)) اظهار ميكند و به راه ميافتد.
((شهادت))، حضور يافتن در ساحت ((معرفت))، ((محبت)) و ((اطاعت)) و بار يافتن در ساحل ((تولاّيِ پاكان و پاكيها)) است.
اين حضور و گواهي، در گلزار سخن و كلام و دامنه سرسبز بيان، جلوه ميكند و زيباييها را در ((اشهد ان بولايتك تقبل الاعمال و...))، اين گونه به تماشا ميگذارد.
با ((توسل)) به قامت بلند ((تنها راه))، روح خود را به سوي دشت و دمن ((پاكان)) روانه ميسازد و زمينههاي درخواست و اجابت آن را از معبود خود فراهم ميكند و اين سان ناله و نجوا سر ميدهد: ((و اتوسل بك و... واسئله... أن تجعل لي كثرةً في ظهورك و رجعةً في ايّامك لا بلغ من طاعتك ومرادي)) و ((اللهم انصره نصراً عزيزاً و افتح له فتحاً يسيراً)) و ظهور، نصرت، فتح و... را براي ((تنها راه)) از خدا، دعا و طلب ميكند.
ياد آوري
در بخش فرقهشناسي اين فصلنامه با موضوع ((مهدويت و فرقههاي انحرافي)) دو مقاله در شمارههاي 1 و 2 آمده است. هر دو مقاله، با نگاهي خاص به بررسي فرقه ((شيخيه)) پرداختهاند و در باب پيدايش اين فرقه، رهبر و ويژگيهاي وي، موضعگيري عالمان نسبت به آنان و در نهايت بررسي و نقد عقايد پايهگذار ((شيخيه)) مطالبي آورده شد.
اينك سلسله مقالاتي كه با اين قلم (به توفيق الهي) منتشر خواهد شد، در خصوص فرقه منحرف و ضالّه ((بهائيت)) است؛ و ليكن پيش از پرداختن به آن، لازم است ريشههاي فكرياي كه به ((بابيت)) و ((بهائيت)) ختم شد، نقد و بررسي گردد تا خوانندگان با بصيرت بيشتر، در صدد كشف چگونگي راهيابي انحراف در ميان افراد و گروهها برآيند. از اين رو، اينك با بسط بيشتري از ((شيخيه)) و ((افكار و اعتقادات آنان)) سخن خواهيم گفت تا جريان شكلگيري فرقه ضالّه ((بابيت)) و ((بهائيت))، به درستي ترسيم كرده، به نقد و بررسي عقايد آنان بپردازيم.
نوشته حاضر تقرير سلسله درسهاي ((حديثشناسي مهدويت)) از استاد شيخ نجمالدين طبسي است كه در ((مركز تخصّصي مهدويت)) در قم براي جمعي از طلاّب و دانشپژوهان ارائه شده است. از تلاش برادر حجتالاسلام سيدحسن واعظي از دانشپژوهان كوشاي اين مركز در تدوين اين درسها سپاسگزاري ميشود.
مقدمه:
مسأله ((تسميه))، در بعضي از ابواب كتابهاي حديثي و قواعد فقهي مطرح شده است. در اين نوشتار، نخست اين مسأله را از منظر ((حديثشناسي)) مورد پژوهش قرار داده، سپس حكم آن را استخراج و استنباط خواهيم كرد.
در مورد ((حكم تسميه)) و نام بردن به اسم شريف حضرت ((بقية الله (ع))) با نام مخصوص آن حضرت (م. ح. م. د) - نه اسمها و القاب ديگر ايشان - بيش از صد روايت ذكر شده است كه ميتوان آنها را به چهار دسته تقسيم كرد.
يكم. رواياتي به طور مطلق و بدون هيچ قيد و شرطي، از تسميه به اسم حضرت نهي ميكنند؛ نه با قيد خوف و تقيه و... .
امام هادي (ع) ميفرمايد: ((لايحلّ لكم ذكره باسمه؛(1) براي شما حلال نيست كه او را به اسم ياد كنيد)). در اين حديث هيچ قيدي وجود ندارد و بطور مطلق نهي شده است.
امام صادق (ع) هم فرمود: ((لايسمّيه باسمه الاّ كافر؛(2) به جز كافر هيچ كس نام آن حضرت را نبَرد)). در اين حديث نيز هيچ گونه قيدي ذكر نشده است.(3)
دوم. رواياتي از ذكر نام شريف آن حضرت، تا زمان ظهور نهي كرده است. حضرت عبدالعظيم حسني از امام هادي (ع) نقل ميكند: ((... لايحلّ ذكره باسمه حتي يخرج فيملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً...؛(4) به اسم ياد كردن آن حضرت (نام شريف را گفتن)، حلال نيست تا زماني كه ظهور كند و زمين را از قسط و داد آكنده سازد؛ پس از آن كه پر از ستم و بيداد شده باشد)).
اساتيد نعماني
پيش از آغاز سخن، اشاره به اين نكته مفيد است كه مراد از اساتيد (يا مشايخ)، در اين بحث (و يا ديگر بحثهاي حديثي - رجالي)، معنايي گسترده است كه كساني را هم كه نعماني از آنان، تنها يك روايت داشته، دربرميگيرد. همچنين اساتيد يا مشايخ يك راوي، كساني را كه آن راوي، از يكي از راههاي معتبر، روايت دريافت داشته، شامل ميشود؛ هر چند آنان را ملاقات نكرده و تنها با اجازه از آنها، روايت كند.
براي مشايخ نعماني، دو فهرست ارائه شده است: فهرست نخست در خاتمه مستدرك الوسائل(2) از سوي مرحوم محدّث نوري و فهرست ديگري در مقدمه چاپ كتاب غيبت به دست مصحح سختكوش و خدمتگزار اهل بيت(ع)، استاد غفاري.(3)
در فهرست دوم، نام محمد بن عثمان بن علاّن الدهني البغدادي، افزوده شده(4)، افزودن اين نام ضروري است، ولي پيشتر گفتيم كه در اين نام، دو تحريف (يكي از قسم قلب و ديگري از قسم تصحيف) رخ داده است. نام صحيح وي، عثمان بن محمد بن علاّن الذهبي (با ذال و باء) البغدادي است.(5)
در خاتمه مستدرك، چند نام جديد در فهرست اساتيد نعماني ديده ميشود كه با عنايت به اين كه روايت نعماني از آنها را در جايي نيافتيم، ظاهراً از اشتباه نسخه نشأت گرفته است.
در شماره پيش، جايگاه ((غيبت كبري))، در ميان مجموعه سنتهاي حاكم بر جوامع بشري تبيين گرديد، و زمينه سازيهاي قرآن كريم، و حركت روشنگرانه پيامبر(ص) و اهل بيت آن حضرت، براي تبيين غيبت طولاني آخرين امام معصوم، مطرح شد.
اين زمينهسازيها، عمدتاً در قالب آيه و روايت بوده و محتواي آنها عموماً بيانگر فلسفه، معنا و ضرورت غيبت طولاني حضرت ولي عصر (عج) است. هم چنين شرايط زمان غيبت و ظهور و وظايف شيعيان در آن دوران، به گونه نظري مطرح شده است.
پيامبران و امامان معصوم، پيوسته حضوري جدّي و روشن در جامعه داشته و با مردم عصر خويش در ارتباط بودند. مردم نيز به آنان دسترسي داشتند. زماني كه امام هفتم، در زندان رشيد عباسي به سر ميبرد؛ يا امام هشتم در دربار مأمون، تحت نظر و زنداني بود؛ و يا امام يازدهم حيات خود را در زندان سپري ميكرد؛ مردم امام خويش را، در كنار خود احساس ميكردند و حضور او را، تسلّي بخش و مايه دلگرمي براي خود ميدانستند.
اما غيبت طولاني امام دوازدهم، به معناي محروميت مردم از دسترسي به امام است، و چنين وضعيتي براي شيعياني كه با رهبران معصوم خود هميشه در ارتباط بودند و يا در دوران غيبت صغري به وكلاي ويژه امام (ع) دسترسي داشتند؛ امري غيرطبيعي بوده است. وجود امام معصوم - بدون امكان دسترسي به او - براي بسياري از مردم غيرقابل هضم ميبود. گذشته از اين كه احتمال سوءاستفاده از آن نيز ميرفت.
انتقال دادنِ شيعيان، از دوران ((حضور و ظهور))، به دوران ((حضور و غيبت))، با چند روايت يا صِرف نظريهپردازي، امري غيرعملي و مشكل بود.
از مهمترين وظايف و مسؤوليتهاي ((نائبان چهارگانه)) در عصر ((غيبت صغري))، دريافت و تحويل نامههاي شيعيان، به امام عصر(ع) و متقابلاً پاسخ آنها به شيعيان بود. البتّه در عصرهاي پيش از ((غيبت صغري)) نيز يكي از مهمترين راهها براي ارتباط شيعيان با امامان معصوم(ع)، نامهها و مكتوبات بود. به عنوان نمونه، ((عبدالرحمان بن حجّاج))، وكيل امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) در عراق، به علت رفت و آمدي كه بين عراق و مدينه داشت، گاهي به عنوان رابط، بين برخي از وكيلان - همچون ((علي بن يقطين)) - با امام كاظم(ع) ايفاي نقش ميكرد.
در يك مورد، علي بن يقطين ضمن دادن نامهاي، از وي خواست كه آن را به امام كاظم(ع) در مدينه برساند.(1) در موردي ديگر، علي بن يقطين از دوتن به نامهاي ((اسماعيل بن سلام)) و ((ابن حميد))، براي رساندن نامههاي شيعيان عراق به امام كاظم(ع) بَهره برد.(2) البته شيوه ((ارتباط مكاتبهاي))، در موارد بسياري به عنوان ابزاري مطمئن، براي ارتباط ائمه(ع) با نمايندگانشان و بالعكس، پيش از عصر غيبت صغري مورد بهرهبرداري بود. نمونه يادشده درباره ((علي بن يقطين))، نامه ((عبدالله بن جندب))، به امام رضا(ع) و پاسخآن حضرت(3) و... از اين مقوله است.(4) اين روش ارتباطي، در مواقعي كه ائمه هدي(ع) در حبس يا تحت نظر بودند، بيشتر كارآيي داشت.
در دو شماره گذشته، موضوع ((جزيره خضراء)) از دو زاويه، مورد بحث قرار گرفت:
1. بررسي سند و متن داستان؛
2. بررسي تاريخي و جغرافيايي داستان.
اختلاف در سند، تناقضدر متن و نيز ريشههاي تاريخي و رواني شكلگيري اين داستان، از جمله مواردي بود كه بدان پرداخته شد. در اين قسمت، داستان ياد شده، از زاويه ديگري مورد بحث قرار خواهد گرفت.
مثلث برمودا
در جنوب غربي ايالات متحده آمريكا، منطقهاي وجود دارد كه به مثلث برمودا معروف است. رسانههاي غربي، با افسانه سازيهاي جهت دار درباره آن، خواستهاند اين منطقه را، منطقهاي مرموز و پرخطر قلمداد كنند.
در اين مقاله ضمن بررسي اين موضوع، تطبيق نابهجاي آن بر ((جزيره خضراء)) مورد نقد و ارزيابي قرار خواهد گرفت.
موقعيت جغرافيايي برمودا ((Bermuda))
در مقابل ايالتهاي جورجيا، كارولينا و فلوريداي آمريكا، جزايري به نام ((برمودا)) وجود دارد. در جنوب اين جزاير، جزاير باهاما، پرتوريكو، دومينيكن، هائيتي، جامائيكا و كوبا قرار دارد.
جزاير ((برمودا))، با 4/54 كيلومتر در 934 كيلومتري شرق سواحل آمريكا قرار دارد و متشكل از 150 جزيره مرجاني است كه فقط بيست مورد آن قابل سكونت است. جمعيت آن حدود، 650000 هزار نفر و نژاد مردم آن سياه، سفيد و دورگه است. اكثر مردم آن جا پروتستان است و هاميلتون مركز آن ميباشد.
((برمودا)) از قديميترين مستعمرات انگلستان است.
از جمله سؤالهاي مطرح در مورد امام زمان(عج)اين است كه: آيا كسي ميتواند در سنين كودكي به مقام امامت و خلافت برسد؟ به بيان ديگر، كودكي كه تكليف ندارد، چگونه ميتواند به ((مقام ولايت اللّهي)) برسد؟
((ابن حجر هيثمي)) از علماي اهل سنت، در اينباره مينويسد:
((آنچه در شريعت مطهر ثابت شده، اين است كه ولايت طفل صغير صحيح نيست؛ پس چگونه شيعيان به خود اجازه داده و گمان بر امامت كسي دارند كه عمر او هنگام رسيدن به امامت، بيش از پنج سال نبوده است ...؟!))(1)
احمد كاتب نيز مينويسد:
((معقول نيست كه خداوند طفل صغيري را به رهبري مسلمين منصوب كند!))(2)
در پاسخ اين اشكال ابتدا به مقدماتي چند اشاره نموده؛ سپس به پاسخ اشكال خواهيم پرداخت.
مقدمه
هر جنبش و انقلابي، به ياران و همراهاني نياز دارد؛ ياراني كه ستونهاي انقلاباند و سنگيني آن را بر دوش ميكشند. سستي و استواري هر يك از اين دو، با سستي و استواري ديگري ارتباطي تنگاتنگ دارد؛ يعني، هر اندازه حجم بناي انقلاب كمتر باشد، پايههاي آن از استحكام كمتري برخوردار خواهد بود و به هر ميزان كه آن بنا، بلندتر و گستردهتر باشد، به ستونهاي محكمتري نياز خواهد داشت. ما با نگاه به حجم و گستردگي اين بنا، ميتوانيم دريابيم بر چه ستونهايي افراشته شده است؛ همچنانكه با تأمّل در اهداف و غايات آن نيز ميتوانيم، ميزان و حجم ابزار و وسايل مورد نياز و نيز پديدآورندگان آنرا گمانه زنيم.
در اين نوشتار، بهدنبال تبيين ويژگيهاي ياوران امام مهدي (ع) و همراهان او هستيم؛ كساني كه در حركت جهاني او، به مثابه بازوان نيرومند آن حضرت، در خدمت او و اهداف او هستند.
اين نوشتار دو نتيجه اساسي در پي خواهد داشت:
اوّل اينكه دانستن اين ويژگيها، ميتواند مقياسي براي محك زدن خود و اهداف خود و معياري براي فهم ميزان قابليت ما، در همراهي با حضرت و جهاد در ركاب او باشد. ما هميشه، منتظر رؤيت خورشيد بودهايم و شايد فردا، روز موعود باشد! آيا ما خود را براي آن روز مهيا كردهايم؟ با فهم اين ويژگيها، ميتوانيم دريابيم كه پاي رفتن اين راه را داريم يا نه و در آن روز موعود در كنار حضرتيم يا در مقابل او.
از دست غيب تو شكايت نميكنم تا نيست غيبتي نبود لذت حضور
اي غايب از نظر به خدا ميسپارمت جانم بسوختي و به جان دوست دارمت (حافظ)
اشاره: در شماره اول درباره حقيقت، ضرورت و ابعاد انتظار و اهميت زيادي كه رهبران ديني، براي دوران انتظار قائل اند، بحث شد.
سفارشهاي فراوان در مورد ((انتظار))، زمينهاي را فراهم ساخت تا در مورد مفهوم و حقيقت آن كنكاش بيشتري صورتگيرد و در نهايت انتظار به حركت، پويايي، اقدام، زمينهسازي و ايجاد آمادگي تعريف شد.. هم چنين ضمن بيان ضرورت انتظار، روشن شد كه براي هر انقلابي، گذر از يك دوره ((انتظار)) ضرورت است و هر قدر اهداف انقلابي، بزرگتر باشد، دوره انتظار آن هم گستردهتر خواهد بود.
سنت تغييرناپذير الهي، بر اين است كه اجرا و ايجاد تغييرات اصلاح گرايانه به يك سلسله شرايط و زمينههاي خارجي بستگي دارد و تا همه آن شرايط، كاملاً تحقق نيابد، امكان رسيدن به هدف وجود ندارد. درست به همين جهت است كه اسلام، پس از يك دوره طولاني و پس از چندين قرن، ظهور كرد.
مقدمه
هر جنبش و انقلابي، به ياران و همراهاني نياز دارد؛ ياراني كه ستونهاي انقلاباند و سنگيني آن را بر دوش ميكشند. سستي و استواري هر يك از اين دو، با سستي و استواري ديگري ارتباطي تنگاتنگ دارد؛ يعني، هر اندازه حجم بناي انقلاب كمتر باشد، پايههاي آن از استحكام كمتري برخوردار خواهد بود و به هر ميزان كه آن بنا، بلندتر و گستردهتر باشد، به ستونهاي محكمتري نياز خواهد داشت. ما با نگاه به حجم و گستردگي اين بنا، ميتوانيم دريابيم بر چه ستونهايي افراشته شده است؛ همچنانكه با تأمّل در اهداف و غايات آن نيز ميتوانيم، ميزان و حجم ابزار و وسايل مورد نياز و نيز پديدآورندگان آنرا گمانه زنيم.
در اين نوشتار، بهدنبال تبيين ويژگيهاي ياوران امام مهدي (ع) و همراهان او هستيم؛ كساني كه در حركت جهاني او، به مثابه بازوان نيرومند آن حضرت، در خدمت او و اهداف او هستند.
اين نوشتار دو نتيجه اساسي در پي خواهد داشت:
اوّل اينكه دانستن اين ويژگيها، ميتواند مقياسي براي محك زدن خود و اهداف خود و معياري براي فهم ميزان قابليت ما، در همراهي با حضرت و جهاد در ركاب او باشد. ما هميشه، منتظر رؤيت خورشيد بودهايم و شايد فردا، روز موعود باشد! آيا ما خود را براي آن روز مهيا كردهايم؟ با فهم اين ويژگيها، ميتوانيم دريابيم كه پاي رفتن اين راه را داريم يا نه و در آن روز موعود در كنار حضرتيم يا در مقابل او.
مهدي (عج)، ادامه حسين (ع) است و ((انتظار)) ادامه عاشورا و برآمده از آن.
مهدي (عج)، فرزند حسين (ع) است و فرهنگ ((انتظار)) برآمده از فرهنگ ((عاشورا)) و انتظارِ حسين ديگري را كشيدن. اين دو پيوندي ديرين و مستحكم با يكديگر دارند.
يكي پشتوانه فرهنگي و زمينه ساز، براي ديگري است؛
يكي رمز ((حيات شيعه)) است و ديگري رمز ((بقاي آن))؛
يكي رمز ((قيام و به پا خاستن شيعه)) است و ديگري عامل ((حفظ و استمرار آن))؛
((مهدي)) (ع) وارث عاشورا است؛ همچنان كه ((حسين))(ع) وارث پيامبران است؛
عاشورا، دريچهاي به ((انتظار)) است و انتظار، تجلّي آرزوها و آمال كربلا؛
فرهنگ عاشورا، دستمايه اساسي و مايه شكوفايي و بالندگي منتظران مهدي (عج) در عصر انتظار است.
پيوند ((عاشورا و انتظار)) و ((حسين و مهدي))، پيوند ((والد)) و ((ماولد)) و ((نورٌ علي نور)) است.
انتظار، كربلايي ديگر است به وسعت همه جهان و مصاف حق و باطل است در زماني ديگر؛ با اين تفاوت كه اين بار، حق پيروز است و چهره باطل، براي هميشه دفن ميشود. انتظار همان كربلا است در وسعت همه زمين و در مقطع ديگري از تاريخ. در اين مقطع، فكرهاي رشيد از هر فرقه و ملتي، گلبانگ ((دعوت مهدوي)) را - كه با ساخت و فطرت انسانها همگون است - لبيك ميگويند.
انتظار، ثمره كربلا است. بدون كربلا انتظار بيمعنا است. ياران مهدي، همه كربلايياند و در فراز و فرود تاريخ، غربال شده و آبديدهاند. مگر ميتوان بي عاشورا، انتظاري ديگر داشت؟ انتظار بي عاشورا، انتظار بيپشتوانه است.
استاد محمد سند، فرزند حميد در سال 1382 ه. ق در بحرين به دنيا آمد. ايشان در يكي از دانشگاههاي لندن، مدتي در رشته مهندسي، مشغول به تحصيل بود؛ سپس با پيروزي انقلاب اسلامي وارد حوزه علميه قم شد.
استاد سند از درس خارج فقه و اصول آيات عظام: شيخ مرتضي حائري، ميرزا هاشم آملي، گلپايگاني، سيدمحمد روحاني، وحيد خراساني، تبريزي و فاني اصفهاني بهره برده است.
همچنين از دروس اساتيد فلسفه، حضرات آيات: حسنزاده، جوادي و انصاري شيرازي استفاده نموده است.
استاد محمد سند، داراي تأليفاتي است؛ مانند: الامامة الالهية، دعوي السفارة، بحوث في علم الرجال، العقل العملي، فقه البنوك و... .
ايشان هم اكنون در حوزه علميه قم مشغول تدريس فقه و اصول است. انتظار
انتظار: باتشكر از فرصتي كه در اختيار ما گذاشتيد. جنابعالي غير از كتاب ((متاهات في مدينة الضباب)) (كه ردّ شبهات احمد الكاتب و استخراج شده از اينترنت است)، كتابي هم به نام ((دعوي السفارة)) داريد. لطفاً بفرماييد در اين زمينه چه كمبودي احساس كرديد كه آن را به نگارش درآورديد؟ بسم الله الرحمن الرحيم؛ من هم از لطف شما تشكر ميكنم.
از اين كه زحمت كشيده و به اينجا تشريف آوردهايد، واقعاً سپاسگزاري ميكنم. خداوند متعال را سپاس ميگويم كه فكر اين راه را - كه نعمت بزرگي است - به شما عنايت كرده و شما را به سوي آن متوجه ساخته است.
[اقدامات لازم:] [1. معرفي امام (عج) و دفع شبهات:]
مسأله وجود مقدس امام زمان (عج) - كه همه ما و شما افتخار سربازي آن حضرت را داريم - از مهمترين مسائل به شمار ميآيد. اگر چه كارهاي مهمي در اين زمينه، صورت گرفته است؛ ولي كارهاي مهمتري نيز وجود دارد كه بايد انجام شود؛ مانند: اصل مسأله ((ولايت)) و مسائل متفرع بر آن، پاسخگويي به شبهات، نوشتن كتاب در شرح حال امام زمان (عج) و... . در هر حال اين مسأله، ابعاد مختلفي دارد و هر بعدي هم، داراي شبهات فراوان و دقيقي است.
شناساندن حقيقت امام زمان (ع) به مردم نيز از جمله كارهاي بسيار مهم و ضروري است.
قافله سالار كاروان انقلاب دلداده و شيداي امامش مهدي (عج) بود اين دلدادگي برخاسته از باوري عميق بود كه در تمام وجود او موج مي زد تا آنجا كه خود و زندگي اش را وقف مهدي (عج) و آرمان هاي بلند او كرد و از ميان همه شكلهاي زندگي مهدي زيستي را برگزيد.
((روح الله))، الگوي مهديزيستان و معيار مهديياوران است. او به حق، نايب امام است. در اين بهار كه هنوز با رفتن او براي عاشقانش رنگ خزان دارد و تداعيگر خزان در بهار است، با جلوه هايي از ((مهدي باوري))، ((مهديياوري)) و ((مهديزيستيِ)) او، خود و اماممان مهدي (عج) را تسليت ميدهيم.
يكم. مهدي باوري
مهدي باوري، برخاسته از بنيانهاي فكري و مباني عقيدتي عميقي است كه بدون آنان، نميتوان به يك باور ژرف دست يافت. اين مباني، ريشه در درك اندازههاي وجودي انسان و عجز و نارسايي حسّ، عقل و تجربه او در فهم بايدها و نبايدهاي راه بلند او تا قرب خدا دارد. اندازههاي وجودي انسان و استمرار و ارتباط او با همه عوالم از يك طرف، و نارسايي علمگرايي و عقلگرايي از طرف ديگر، آدمي را به اضطرار به وحي و اضطرار به حجت و انسان كامل ميرساند.
((ميگويند: ((والعصر ان الانسان لفي خسر)) عصر، انسان كامل است؛ امام زمان(عج) است؛ يعني عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات؛ يعني قسم به انسان كامل.))(1)
مقدمه
در شماره پيش، دو مورد از محورهاي آسيبشناسي تربيتي مهدويت مطرح گرديد. در يكي از اين محورها، از دو آسيب، تحت عنوان حصاربندي و حصارشكني و از حالت سلامت، تحت عنوان مرزشناسي بحث شد. در محور ديگر، آسيبها با عنوان كمالگرايي (غيرواقعگرا) و سهلانگاري و حالت سلامت با عنوان سهلگيري مورد بحث قرار گرفت.
اكنون، در ادامه، به بررسي محورهاي زير خواهيم پرداخت:
3. آسيبها: گسست و دنبالهروي؛ سلامت: هدايت.
4. آسيبها: مريد پروري و تكروي؛ سلامت: امامت.
5. آسيبها: قشريگري و عقلگرايي؛ سلامت: عقلورزي.
6. آسيبها: خرافهپردازي و راززدايي؛ سلامت: حقباوري.
7. آسيبها: انحصارگرايي و كثرتگرايي؛ سلامت: حقيقتگرايي مرتبتي.
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful
Say: He, Allah, is One
Allah is He on Whom all depend
He begets not, nor is He begotten
And none is like Him