اشاره: انتظار آمادگي است در معرفت و احساس و رفتار آدمي. معرفت به امام عشق به او را در دل ميآورد و زمينهساز تحول در رفتار و عمل آدمي ميشود و او را لايق درآمدن به خيمهي امام ميكند.
مهديباوران و مهديياوران، بر اساس فرهنگ انتظار، مهندسي اجتماعي خود، و هندسه فكري مهدويت را در سه محور ((رغبت اجتماعي))، ((شكايت اجتماعي))، و ((استعانت اجتماعي)) پايهريزي و پيگيري ميكنند تا در زمرهي زمينهسازان ظهور آن حضرت قرار گيرند.
دوستان اهل بيت، گاهي در تصوّر خويش ميپندارند كه ما از ديدار امام خود محروم هستيم و توفيق، ما را يار و ياور نگشته است و باخود، نجوا كنان، ميگويند: اي كاش، محضر امام را درك ميكرديم و با درك حضور او و كسب بي واسطه معارف از آن جناب، سعادت دنيا و آخرت را به آغوش ميكشيديم.
آه و نالهي آنان، به گونهاي بلند است كه تمامي مشكلات را در همين ميديده و ميدانند و از همين روست كه اوج همّت آنان، ((رؤيت)) جمال دل آراي او گشته و در طلب او هستند و براي ((ديدن)) او، حاضرند جان خود را تقديم كنند.
تب و تاب آنان؛ توان را از آنها ربوده است و با خلوتها و اشكها و اشعار جان سوز، همراه ساخته است.
آنان، اين گونه، با خود، ((فرهنگ انتظار)) را مشق ميكنند و چشم به راه آن يوسف سفر كرده هستند.
بحث در آن است كه ((انتظار))ي كه اين همه از آن داد سخن رفته است، آيا تمامي كار كردش به همين ميزان است و به همين قلمرو ختم ميشود؟ يا آن كه فراتر از اينهاست؟
اشاره: بيشك، شناخت امام و حجت هر زمان، ارزش حياتي دارد. اين شناخت، ابعاد گوناگوني دارد. يكي از گونههاي شناخت، مربوط به شكل ظاهري حضرتعليه السلام است.
نوشتار حاضر، با كاوش در روايات فراوان و دستهبندي آنها، چهرهي حضرت را نمايانده است.
((يا بُنَيَّ اذْهَبُوا فَتَحسَّسوا من يوسفَ وأخيه ولاتَيْأسوُا مِن رَوحِ الله إِنَّهُ لايَيْأَسُ من رَوحِ الله إلاّ القومُ الكافرون))(1)
مقدمه
بي شك، شناخت امام و حجّت هر زمان، داراي اهمّيّت و ارزش فراواني است. اين اهمّيّت، به قدري است كه نشناختن امام، مساوي با بي ديني و جهالت است. نبي گرامي اسلامصلي الله عليه وآله از آغاز رسالت خويش، اهمّيّت معرفت به امام هر عصر را بيان فرمود. ايشان، در حديثي كه فريقين نقل كردهاند، فرموده است:
مَنْ ماتَ و لمْ يعرفْ إمامَ زمانِهِ مات ميتةً جاهليةً؛(2)
كسي كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده است.
از سوي پيامبر و ائمهي اطهارعليهم السلام به تناسب عقل و فهم مردم، دستورها و روشهاي مختلفي براي شناخت امامعليهم السلام رسيده است. بعضي از براهين، عقلي، و برخي، استدلالهاي قرآني و روايي است. همهي اين راه و روشها، احتياج به علم و آگاهي و بلكه براي تشخيص صحيح، احتياج به تخصّص در آن رشتهها دارد، در حالي كه امام، امام همهي اقشار جامعه است و طبيعتاً، عدّهي زيادي از افراد جامعه، قدرت استفاده از اين روشها را ندارند، لذا براي آن كه آنان نيز بتوانند امام خود را بشناسند، راهي ساده نيز بيان شده است. آن راه ساده، استفاده از علائم ظاهري و حسّي است.
اشاره: امام عصر (عج) تجلّي رحمت واسعهي حق است. بايد نمودها و جلوههاي محبّت و مهر او را به همهي انسانها، به ويژه دوستداران آن امام نشان داد.
بررسي اين نمونهها، در شرايط امروز و براي انسان خستهي معاصر، از اهمّيّت مضاعفي برخوردار است؛ چه اين كه بسياري، به جاي مهر، بر قهر آن امام همام تأكيد ورزيدهاند.
در يك بررسي كوتاه، بيست و شش نمونه از محبّتهاي آن كاروانْ سالار قبيلهي مهر را برشمردهايم و آنها را در سه عنوان ((ياد)) و ((مدد)) و ((ديدار))، جمعبندي كردهايم.
السلام عليكَ أيّها الرحمة الواسعة.(1)
إن رحمة ربكم وسعت كلَّ شئ و أنا تلك الرحمة.(2)
اللهم هب لنا رأفته و رحمتَهُ و دعاءه و خيره.(3)
و اشفق عليهم من آبائهم و أُمّهاتهم.(4)
اشاره: امام عصر (عج) تجلّي رحمت واسعهي حق است. بايد نمودها و جلوههاي محبّت و مهر او را به همهي انسانها، به ويژه دوستداران آن امام نشان داد.
بررسي اين نمونهها، در شرايط امروز و براي انسان خستهي معاصر، از اهمّيّت مضاعفي برخوردار است؛ چه اين كه بسياري، به جاي مهر، بر قهر آن امام همام تأكيد ورزيدهاند.
در يك بررسي كوتاه، بيست و شش نمونه از محبّتهاي آن كاروانْ سالار قبيلهي مهر را برشمردهايم و آنها را در سه عنوان ((ياد)) و ((مدد)) و ((ديدار))، جمعبندي كردهايم.
السلام عليكَ أيّها الرحمة الواسعة.(1)
إن رحمة ربكم وسعت كلَّ شئ و أنا تلك الرحمة.(2)
اللهم هب لنا رأفته و رحمتَهُ و دعاءه و خيره.(3)
و اشفق عليهم من آبائهم و أُمّهاتهم.(4)
اشاره: قاعدهي لطف، يكي از قواعد مهم كلامي است كه متكلّمان عدليه، بسياري از مسائل كلامي را بر اساس آن تبيين كردهاند. از ديدگاه متكلّمان اماميّه، امامت، از مصاديق اين قاعدهي كلامي است. آنان، اين مطلب را در كتب كلامي خويش مورد تحقيق قرار دادهاند. از سوي ديگر، از طرف مخالفان، اشكالاتي بر اين ديدگاه وارد شده است كه متكلّمان اماميّه به آنها پاسخ دادهاند اين نوشتار، در پي آن است كه نخست، تقرير روشني از قاعدهي لطف ارائه دهد، آنگاه چگونگي انطباق آن را بر مسئلهي امامت بيان كند، سپس اشكالاتي را كه بر اين مطلب وارد شده است، بررسي و تحليل كند.
مهمترين دليل عقلي متكلّمان اماميّه بر وجوب امامت، مبتني بر قاعدهي لطف است. قاعدهي لطف، يكي از قواعد مهم و اساسي در كلام عدليّه (اماميّه ومعتزله) به شمار ميرود. مسايل كلامي بسياري بر اين قاعده، استوار شده است. وجوب نبوّت، عصمت پيامبران، تكاليف شرعي، وعد و وعيد، از جمله مسايل كلامياي است كه از مصاديق و متفرعات قاعدهي لطف به شمار ميروند. متكلّمان اماميّه، بر اين عقيدهاند كه امامت نيز از مصاديق و فروع قاعدهي لطف است.
پيش از آن كه برهان لطف بر وجوب امامت را تقرير كنيم، لازم است به اختصار، با اين مهمّ قاعدهي كلامي آشنا شويم:
اشاره: دربارهي ولادت حضرت بقية الله (عج) دوگونه شبهه شده است. برخي گفتهاند، آن حضرت به دنيا نيامده است و چنين شخصي به دنيا هم نخواهد آمد. از ديد اينان، ((ظهور منجي)) يك ايدهي محقّق ناشدني است.
بعضي ديگر گفتهاند، آن حضرت، هنوز متولّد نشده است و در آينده، به دنيا خواهد آمد.
اين نوشتار، به هر دو شبهه، از طريق تواتر احاديث مهدوي و حساب احتمالات، پاسخ داده است.
آنگاه كه هستي آفرين گل آدمي بسرشت و فرزندان آدم بر زمين منزل گزيدند تبار او با گذشت روزگار رو به فزوني نهاد امّا در اين ميان ايزد دادار نيكان و پاكان خود را از بين همين مردمان برگزيد تا دستگير خلقش بوده و آنان رهنمونگر راه هدايت باشند كه از ميان اين نيك مردان گُلِ سر سبد هستي را به عنوان آخرين هدايتگر خود بر مردمان قرار داد كه سلسله جنبان راه هدايت تا هميشه روزگار باشد. پس از افول زندگاني پُر از نور آن چراغ هدايت مشعل راه نجات به دست سكّان داران كشتي نجات سپرده شد، دوازده ستاره پر فروغ كه به نوبت در ظلمات نمايانگر راه نجات و هدايت و سيراب گر تشنگان معرفت بودند، افسوس كه شب پرّهها را تاب نورافشاني خورشيد نبود و هر از چند گاهي چراغي را خاموش كرده تا دوازدهمين نور روشنگر خدايي به خواست پروردگار در پس ابر نهان شد تا تشنگان را بر او چنان نياز اُفتد كه چون ماهي بيرون افتاده از آب براي وصالش بي تاب و بيقرار شوند. و مشتاقانه چشم بر پديدار شدن او داشته باشند تا به راستي و پاكي او را ياري كرده و گردن طاعت بر او فرو آورند.
اشاره: يكي از شبهاتي كه دربارهي حضرت مهدي عليه السلام شده، اين است كه آن حضرت، مصداق آيات وراثت زمين و روايات حكومت جهاني نيست.
نوشتار حاضر، ضمن اثبات انقلاب جهاني از ديد قرآن و روايات، با نقل چهاردسته از روايات معتبر نزد شيعه و سنّي، مانند حديث ((ثقلين)) و ((لزوم شناخت امام)) و... به اين شبهه پاسخ ميدهد و عقيدهي شيعه را به اثبات ميرساند.
((وَ لقدْ كتبنا في الزبور مِن بعد الذكر أنَّ الأرض يرثها عبادي الصالحون))
و ما، بعد از تورات، در زبورِ داوود نوشتيم كه بندگان نيكوكار من، زمين را به ارث ميبرند.))(1)
در برابر ما، سه مطلب مربوط به هم هست:
مطلب نخست
نخستين مطلب، انقلاب جهاني فراگيري است كه قرآن، در چند مورد، بدان اشاره ميكند:
1- در آيهي پنجاه و پنجم سورهي نور آمده است:
((خدا، به كساني از شما كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته انجام دادند، وعده داد كه همان گونه كه امّتهاي پيشين را خلافت بخشيد، هر آينه، آنان را هم خلافت دهد و ديني را كه براي ايشان پسنديد، براي شان استوار و حاكم سازد و يقيناً، آنان را پس از بيمناكيشان آرام و ايمن قرارشان دهد.)).
اشاره: وظايف شيعه در برابر حضرت بقيةالله(عج)، بر دوگونه است: وظايف فردي؛ وظايف جمعي. برخي از كارها، بر عهدهي افراد است و بعضي از وظايف، بر عهدهي نهادها و سازمانها و تشكلها.
نوشتار حاضر، وظيفهي مردم و مراكزي مانند حوزه و مساجد و تكيهها و صدا و سيما و عقيدتي - سياسي نيروهاي مسلح و... را شمرده است.
اللّهُمَّ وَأَنْطِقْنِي بِالْهُدَي وَأَلْهِمْنِي التَّقْوَي(1)
اللَّهُمَّ كُنْ لِوَليِّكَ الحُجَة بْنِ الحَسَن، صَلَواتُكَ عَلَيهِ وَعَلي آبائِه، فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِي كُلِّ سَاعَةٍ وَلِيّاً وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِيلاً وَعَيْناً حَتَّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيهَا طَوِيلاً.(2)
پيش در آمد
مراكز ديني دربارهي حضرت مهدي(عج) چه كارهايي ميتوانند انجام دهند؟
من، براي پاسخ دادن به اين پرسش، مراكز مختلف را در نظر گرفتم و براي هر يك وظايفي را نوشتم. نام اين مراكز، چنين است: مساجد و تكايا؛ عقيدتي - سياسي نيروهاي مسلّح؛ صدا و سيما؛ منبريها؛ مداحها؛ سازمان و دفتر تبليغات؛ نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاهها؛ اوقاف؛ حوزههاي علميّه؛ و مردم.
انتظار: بسم الله الرحمن الرحيم. خيلي خوش حال هستيم كه در خدمت شماييم. اميدواريم در اين فرصت محدودي كه هست، هر چه بيشتر استفاده ببريم. در ابتداي بحث، اگر حضرت عالي، صحبتي داريد، بفرماييد والاّ، به عنوان نخستين سؤال، فضاي كشورهاي مسيحي را به لحاظ موقعيّت مهدويّت، و نظري كه آنان دربارهي مهدويّت دارند، توضيح بفرماييد. حضرت عالي، به خاطر اين كه مسافرتهاي زيادي به كشورهاي غربي و تقريباً مسيحي داشتيد و حتيّ ملاقاتي هم با پاپ داشتيد، و به عنوان كسي كه در كتابهاي مسيحيها، كاملاً مسلَّط هستيد، ميخواستيم كه در اين رابطه، ما را مستفيض بفرماييد.
بسم اللّه الرحمن الرحيم.
من، خيلي از اين كه جناب عالي و آقايان، لطف فرموديد، متشكّرم و نيز خيلي تقدير ميكنم از اهتمامي كه به اين بحث اساسي، داريد. اين بحث، بحثي است كه در دنياي امروز، لازم است و بنده هم به همين جهت، الآن، چندين سال است كه در اين باره تحقيق ميكنم.
اصل بحثِ منجي و مصلح كه ما ميگوييم، او مهديعليه السلام، است يك بحثِ مهم و لازمي است. بنده، آن وقتي كه كتابها را مطالعه ميكردم و ميديدم كه در تورات و انجيل و نيز اوستا و بوداييسم، مباحثي دربارهي اين مسائل مطرح است، به فكر افتادم كه اين بحث را دنبال كنم و ببينم واقعاً، دنياي امروز، اين حرفها را قبول دارد كه در اين كتابها نوشته شده يا قبول ندارد و يا اين استنتاجهايي كه ما از اين كتابها داريم، درست است يا نه.
اشاره: حضرت آيةالله حاج ميرزا عليآقاي فلسفي، دامت بركاته، يكي از استوانههاي عالم علم و فقاهت و اخلاق، و ركن ركين حوزهي علميهي مشهد مقدّس و مصداق بارز ((العلماء حصون الإسلام))اند.
اوايل شهريور ماه امسال، جمعي از اساتيد و دانش پژوهان مركز تخصّصي مهدويّت، در سفري زيارتي - آموزشي به مشهد مقدّس مشرَّف شدند. در ضمن اين سفر پربار و معنوي، علاوه بر استمداد از روح مطهّر امامعليه السلام و شناختن و شناساندن ائمه اطهارعليهم السلام، مخصوصاً، چهارمين فرزند آن حضرت، و قلب عالم امكان، حضرت بقية الله الاعظم، ارواحنا له الفداء، به ديدار فرزانهي وارسته، حضرت آية الله فلسفي، دامت بركاته، موفق شدند. معظّم له، بامهرباني و صفا و صميميّت خاص خود، دوستان را به حضور پذيرفتند و ضمن تفقّد از آقايان، با مواعظ و نصايح پدرانهي خود، جمع برادران را به فيض رساندند.
آن چه در اين سطور آمده، سخنان پربار معظم له در اين جمع صميمانه است.
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدللّه ربّ العالمين و صلي الله علي سيّدنا محمّد و آله أجمعين.
بنده، خيلي، اهل صحبت نيستم و آن چه را هم كه ميدانم، معلوم نيست مطلوب آقايان باشد، امّا حالا كه برادران تشريف آوردهاند، چند كلمهاي عرض ميكنم.
((وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الأرض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنّنّ لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً يَعْبُدُونَني لايشركون بي شيئاً))نور: 55.
حكومت صالحان، وعدهي الهي
اين آيهي شريف، آيهاي است كه هم در زمان پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله آثار بسيار مهمّي داشت و هم در زمانهاي ديگر تا زمان ظهور حضرت مهدي، ارواحنافداه، آثار مهمّي دارد. ما، از پدران و مادران مسلمان متولّد شدهايم و اسلام را ارزان به دست آوردهايم و نميدانيم چه اندازه براي اسلام زحمت كشيده شد و چه خونهاي پاكي ريخته شد و چه زجرها و چه آوارگيها و چه مشكلات عظيم ديگر، تحمّل شده است، تا اسلام به دست ما رسيده است!
خيلي خوش آمديد عزيزانم. رشتهاي را كه انتخاب كردهايد خيلي خوب و مهم است، هر قدر [دوران ] غيبت طولاني شود، حيرتها [بيشتر] بروز ميكند.
تولد حضرت، حقيقتي انكار ناشدني است
اصل وجود و امامت حضرت مهديعليه السلام با ادلهي متقن ثابت شده است، ابتدا اين را پي بگيريد. در اين مورد من هم چند نكته خدمتتان ميگويم:
1- روايات نهي از تسميهي حضرت كه روايات معتبري است و قدماي از محدّثان بابي به آن اختصاص دادهاند، حاكي از وجود حضرت ميباشد زيرا امام موجود بوده است كه نهي از تسميهي او شده است گرچه اين نهي در آن روز به دليل تقيّه باشد.
2- در نوادر باب طواف حجّ در جواب حميري از يكي از نواب اربعه نقل ميكند كه: ((آخرين باري كه حضرت را ديدم، كنار كعبه و در حال طواف بود)).
سينه پر درد و فغان است چه پنهان از تو سبزه را بوي خزان است چه پنهان از تو اي دريغا! شاهبازان به چه قانع شدهاند! دل نرگس نگران است چه پنهان از تو و أعنّا علي تأدية حقوقه إليه
فابذل نفسي و مالي و ولدي و أهلي و جميع ماخوّلني ربّي بين يديك
1. در ايام اللّه ميلاد خاتم الأوصياء، حجت خدا، نور آل محمدصلي الله عليه وآله(1)، مهدي فاطمه(عج) هستيم. ميتوان اين روز را به عادت گذراند و به غفلت سپري كرد و از يم به نمي و از دريا به قطرهاي قانع شد و ميتوان به بازكاوي حقوق امام مهدي(عج) و محاسبهي عهد و پيمانهايي كه با آن حضرت داريم، پرداخت و با نقبي به نور و محاسبهها و بازكاويها، به وسعتها و هدايتهاي بيشتري رسيد.
2. مهدويّت، قلب تپندهي حيات شيعه در تمامي قرون و اعصار است.
مهدويّت، رمز و راز نجات انسان معاصر از بن بستها و گردابها است.
مهدويّت، نه يك راه، كه تنها راه است.
بسم الله الرحمن الرحيم
بعد الحمد و الصلاة؛ نيمهي شعبان، روز ولادت نور و روزي كه آخرين حجّت خدا و برهان تامّ الهي، پا به عرصهي وجود گذاشت، روزي كه نويد گسترش عدل در دنياي پهناور وجود سرداده شد، روزي كه خداوند متعال، نعمت بزرگ خويش و آخرين ذخيرهي خود را بر مردم ارزاني داشت.
بشر، با اينكه سير تكاملياش در علوم و فنون، بي وقفه، رو به تزايد است و با اينكه در قلمرو علمي، به زمين اكتفا نميكند و به كرات ديگر دست اندازي نموده و منظومهي شمسي را تا حدّي، تسخير خود ساخته و در اين راه، موفّقيّتهاي شگرفي كسب نموده، اما مع الاسف در رسيدن به مقام شامخ انساني، به موازات ترقيات مذكور، گرايش به انحطاط و پستي پيدا نموده، هر چه قدرت بشري، در پرتو اكتشافات علمي، افزون گشته، ظلم و تعدّي و دوري از منطق عقل، بيشتر شده است.
مروري بر گذشته
در قسمت پيشين، از شيخ احمد احسايي به عنوان پايه گذار مكتبي فكري كفرآميز و صاحب انديشهاي پر هياهو در قرن سيزدهم هجري، سخن رفت كه مبدأ پيدايش فرقهاي ناميمون به نام ((شيخيّه)) شده است.
نگارنده، مدّعي است كه انديشه و قرائتهاي غير مقبول ((شيخيّه)) از بعضي از تعاليم ديني، انحرافات گوناگوني در جامعهي تشيّع پديد آورد كه از مهمترين آنها، بستر سازي پيدايش فرقهي ((بابيّت)) است.
براي ارايهي كژ انديشيهاي شيخيّه از دوران كودكي و ايّام تحصيل و رؤياهاي احسايي و سفرهاي گوناگون و پي در پي او، و مقام علمي و تربيّت اگردان و دريافت كنندگان اجازهي نقل روايت از او، سخن گفتيم. از سوي ديگر، انحرافات عقيدتي شيخيّه، از جمله ديدگاه آنان در باب ((جايگاه امام در آفرينش))، و نيز نقد و بررسي ((تفويض)) و ((مفوّضه)) از ديدگاه پيشوايان معصومعليهم السلام مطرح گرديده است.
دراين بخش از مقاله، ساير افكار نقدپذير احسايي و نقش سيّد كاظم رشتي در ايجاد افكار انحرافي ميان اين فرقه و بستر سازي فكر ((بابيّت)) را ملاحظه خواهيم كرد.
در شمارهي قبل سخن از داستان انساني بود كه قدر و استمرار و ارتباطِ گستردهي او، گزارش از عظمت او ميدهد. همان گونه كه كارخانهاي با عظمت، نيازمند مهندس توان مند و كارا است، انسان، با اين شاخصهها، ناچار و ناگزير از رهبر و هدايتكنندهاي آگاه و آزادِ از كششها است، تا او را به افقهاي متناسبِ با استعدادهاي سرشار و بينهايت آدمي به جريان انداخته و هدايت كند. رهبر دل سوز و مهرباني كه خود، خليفه و جانشين خدا است، و وصيّ اوصياء، و حافظ اسرار الهي، و بقيّة الله، و انوار زاهره و درخشان، و فرزندِ نشانههاي درخشان و خيره كننده، و فرزند خاندان پاك و مطهر، و جايگاه استقرار علوم نبويّ و مركز علمهاي نبيّ اكرم است.
و با بيان ويژگيهايِ شاخصههاي ديگرِ آن اُسوهي سترگ، ميرويم تا خوشههاي معرفت را در سبد قلب و جان خويش آذين كنيم و در گروه راه يافتگان آستانِ ((باب الله)) و درگاه خدا راهياب شويم.
السلام عليك يا بابَ الله الّذي لايُؤْتي إلاَّ منه؛
سلام بر تو كه آستان و درگاه خدا هستي و تنها، از آن آستان ميتوان به سوي تو راه يافت.
اگر به خانهاي بخواهي درآيي، چاره آن است كه از در آن وارد شوي. در كلام خدا آمده است:(... و اْتوُا البيوت مِنْ أبْوابها...)(1)
((مَنْ أتاكم نجي و مَنْ لم يأْتكم هلك))(2) هر كس به نزد شما آيد تا معبود خويش را بجويد و نحوهي سلوك خويش را به چنگ آورد، او نجات يافته است و اگر از اين درگاه و باب، وارد نشود، هلاكتاش، حتمي و قطعي است.
آناني كه با ((غار)) آشنايي دارند، اين معنا را بيشتر درك ميكنند. در غار، بيحساب نميشود به راه افتاد؛ زيرا، ورود از هر دريچهاي، غارپيما را در فضاي خاصّي وارد خواهد كرد. نيز اگر در بيابان، سرگردان مانده باشي و بدون حساب، به اين سو و آن سو بروي، چه بسا، مرگ را در آغوش كشي. شيطانها، براي به انحراف كشاندنِ انسانها، بابهاي فراواني را در كنار هر باب اصليِ هدايت گشودهاند و آنها را آراستهاند تا دل فريبتر باشند و اين گونه ميخواهند در فضاي شلوغ، با شعارهاي فريبنده از ((سبيل الله)) افراد را باز دارند.
نوشتهي حاضر تقرير سلسلهي درسهاي ((حديثشناسي مهدويت)) از استاد شيخ نجم الدين طبسي است كه در ((مركز تخصّصي مهدويّت)) در قم براي جمعي از طلاّب و دانش پژوهان ارائه شده است. از تلاش برادر حجةالاسلام سيد حسن واعظي از دانش پژوهان كوشاي اين مركز در تدوين اين درسها سپاسگذاري ميشود.
مقدّمه
روايات زيادي دربارهي غيبت امام زمان(عج) از وجود مبارك پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله و ائمهي اطهارعليهم السلام وارد شده است.
برخي از آنها، دربارهي وقوع غيبت است، چنانكه فرمودهاند: ((قائم ما را غيبتي است بس طولاني))(1) و گروهي از آنها، طولاني بودن مدّت آن را مطرح كردهاند.(2) نيز در بعضي از آنها، براي غيبت، حكمتها و فوائدي مطرح شده است، هر چند فلسفهي اصلي آن، ظاهراً، بيان نگرديده است، بطوريكه فرمودهاند: ((ما، مأذون نيستيم علّت آن را بيان نماييم)).(3) پس معلوم ميشود علّت حكيمانهاي براي غيبت وجود دارد، چرا كه خداوند حكيم، كار عبث و بيهوده انجام نميدهد، هر چند در روايات به آن تصريح نشده است. و دستهاي نيز شرايط و اوضاع پيش از ظهور را مطرح كردهاند و...
يكي از بحثهاي مهم در موضوع مهدويّت، بحث غيبت است.
عالمان و فقيهاني مانند ثقةالاسلام كليني، شيخ صدوق، شيخ طبرسي، مرحوم نيلي، علامه مجلسي،... تعليلهايي آوردهاند كه بعضي از آنها، در خود روايات هست و بعضي از استظهارات خودشان است.كه در لابهلاي اين روايت، به نكاتي مانند كيفيت انتفاع و استفادهي مردم از آن حضرت در دوران غيبت، اشاره ميكنند وجوهي را در مورد تشبيه غيبت حضرت به خورشيد پس ابر دارند كه ما اين بحث را بعد از بررسي علل غيبت، ذكر خواهيم كرد.
ما، در اين نوشتار، سعي داريم كه ابتدا، رواياتي كه در ارتباط با سبب غيبت است، بيان كنيم، سپس آنها را از نظر سندي و دلالي بررسي كرده و در پايان نتيجه بگيريم. بنابراين، بحث را در سه مرحله پي ميگيريم.
پيش در آمد
نويسنده، در هنگام نوشتن مقالهي نعماني و كتاب غيبت، به بحث مشايخ نعماني كه رسيد، با نام ((علي بن حسين مسعودي)) برخورد كرد. شناخت دقيق وي، نيازمند بررسي اتّحاد وي با صاحب مروج الذهب بود، لذا ضميمهاي براي بحث در اين موضوع در نظر گرفت، ولي گستردگي بحث، طرح كردن مستقل آن را ضروري ساخت، بدين سان، مقالهي حاضر شكل گرفت.
گفتني است كه اين مقاله، علاوه برارتباطي كه با نعماني صاحب كتاب غيبت دارد، به بحث از مؤلِّف اثبات الوصيّة - كه يكي از كهنترين منابع مبحث امامت است و فصل پاياني آن به حيات امام عصرعليه السلام اختصاص دارد - نيز ميپردازد، لذا از دو زاويه، ميتوان آن را در شمار مباحث منبعشناسي مهدويّت جاي داد.
آغاز سخن
علي بن حسين مسعودي، مورّخ نامداري است كه كمتر پژوهندهاي را در حوزه تحقيقات اسلامي ميتوان يافت كه نام وي و دو كتاب ارجمند مروج الذهب و التنبيه والاشراف را نشنيده باشد. فهرست آثار وي در رشتههاي گوناگون تاريخ، كلام، فرقهشناسي، اصول فقه، نشان از گستره آگاهيهاي وي ميدهد. با اين وجود، او، در عصر خود و مدّتها پس از آن، چندان شناخته شده نبود. لذا ترجمهي احوال شايستهاي از وي در آثار مورّخان و تراجم نگاران نيافتيم. نخستين بار، نام مسعودي، در فهرست ابن نديم آمده، در اين كتاب، به جز ويژگيهاي فردي وي، تنها دو جمله ذكر شده است: ((هذا الرجل من أهل المغرب... مصنّف لكتب التواريخ و أخبار الملوك.))(1). سپس نام چند كتاب وي - كه احياناً با تحريف هم همراه است - ديده ميشود. ابن نديم، هيچ سخني دربارهي گرايش مذهبي مسعودي ذكر نكرده است.
در شمارههاي گذشته، پس از تبيين قلمروهاي بحثهاي تاريخي عصر غيبت كبرا، در نخستين قلمرو، به تاريخ زندگاني امام مهديعليه السلام پرداختيم و آغازين بحث را به تمهيدات و زمينه سازيهاي فرهنگي و تربيّتي قرآن و پيامبر اسلام و اهل بيت عصمتعليهم السلام براي غيبت طولاني امام مهديعليه السلام اختصاص داديم.
در اين مقاله، به دو سؤال دربارهي غيبت كبرا پاسخ ميدهيم.
سؤال يكم - چرا امام مهديعليه السلام در محيطي كاملاً مخفيانه، زندگي خود را شروع كرد تا به تعليل و تحليل و استدلال بر غيبت او بپردازيم؟ آيا واقعاً اصل غيبت براي امام مهديعليه السلام امري اجتنابناپذير بوده است؟ آيا راههاي ديگري براي رفع مشكل وجود نداشته است؟
سؤال دوم - چرا امام مهديعليه السلام بايد غيبتي طولاني داشته باشد؟
پرسش يكم - آيا غيبت براي امام مهديعليه السلام امري اجتنابناپذير بوده است؟
انحرافِ مسيرِ خلافت - پس از پيامبر خاتمصلي الله عليه وآله وسلم - جامعهي اسلامي و جهان اسلام را به حكومت حاكماني خودكامه و مستبد و حريص بر مُلك و زراندوز و شهوتران گرفتار كرد.
روايات پيامبر خاتمصلي الله عليه وآله وسلم مبني بر ضرورت براندازي قدرت حاكمانِ ستمگر و منحرف از صراطِ مستقيمِ و انسانيّت، به دست فرزندش مهدي موعود - كه از نسل حسين بن علي است - به گونهاي بود كه ستمگران را نسبت به تولّد و حضور مهدي آل محمدعليهم السلام حسّاس كرده بود.
دوستان و يارانِ اهل بيتعليهم السلام - كه از ستمگري حاكمان مستبد، به ستوه آمده بودند و انتظار قيام قائم آل محمدعليه السلام را در برابر ستمگريهاي خانهمان سوز ميكشيدند - همواره، از قائم آل محمد سؤال ميكردند و امامانِ معصوم نيز ضمنِ تبيينِ شرايط لازم براي يك قيام جهاني و گسترده، نويد تولّد و ظهور آن قائم آل محمدعليهم السلام را به شيعيان خود ميدادند و آنان را به انتظاري سازنده دعوت ميكردند.
در چند مقالهي پيشين دربارهي ((جزيرهي خضراء)) و تطبيق نارواي آن با ((مثلث برمودا))، مباحثي مطرح شد.
قسمتي از آن مقالهها، اشكالات سندي و متني داستان و بخشي از آنها، بيان ويژگيهاي تاريخي، جغرافيايي، سياسي منطقهي موسوم به ((مثلث برمودا)) بود.
وجود دهها شهر و بندر و تردد هزاران كشتي و قايق و هواپيما به آن منطقه و برگزاري بزرگترين مسابقات قايقراني از سواحل آمريكا تا جزيرهي برمودا، گواه كاملي است بر اين كه آن چه در دهههاي پنجاه و شصت ميلادي در برخي مطبوعات و رسانههاي معتبر! انتشار يافته، فضا سازي امريكاييها براي ايجاد تشنّج در منطقه و نا امن نشان دادن آن بوده است تا از يك سو با عمليّات مرموزانه، با انقلاب كوبا مقابله كنند و از سويي ديگر، با القاي فضاي ناامن، زمينهي حضور بيشتر خود را در منطقه فراهم سازند.
شبيه اين موضوع را در زمان جنگ تحميلي عراق عليه ايران و پس از آن در منطقهي خليج فارس، مشاهده ميكنيم. با تلقين ناامني، ناوهاي آمريكايي و متّحداناش، روانه منطقه شدند و اهداف خود را دنبال كردند.
خوانندگان و كساني كه مايل به پژوهش در اين زمينه هستند، ميتوانند با استفاده از شبكهي جهاني اينترنت و جست و جوي كلمهي ((BERMODA)) اطّلاعات كاملي از وضعيّت كنوني منطقه برمودا و جزاير مختلف آن به دست آورند و حتّي بليط هواپيما و كشتي و هتل را در آن منطقه رزرو كنند.
وضعيّت كنوني جزاير برمودا
برمودا، يك مستعمرهي خودگردان بريتانيايي در اقيانوس اطلس شمالي است. اين منطقه، مجمع الجزايري متشكّل از هفت جزيرهي اصلي و صد و هفتاد جزيرهي كوچك و صخرهاي است. اين مجموعه، در هزار و پنجاه كيلومتري كيپهاترآس (كاروليناي شمالي در ايالات متّحده) واقع شده است.
اين مجمع الجزاير، چهل كيلومتر طول و كمتر از هزار و ششصد متر، پهنا دارد. هميلتون، مركز اين مجمع الجزاير است.(1)
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful
Say: He, Allah, is One
Allah is He on Whom all depend
He begets not, nor is He begotten
And none is like Him