مقدمه
مكتب شيخيّه (كشفيه - پايين سري) در اوايل قرن 13 ه .ق به وسيله احمد بن زين الدين معروف به ((شيخ احمد احسايي)) (1166 - 1241 ق) پديد آمد. مكتبي كه نه تنها خود دستخوش تحولات زياد گرديد؛ بلكه باعث به وجود آمدن تحولات بسيار ديني و اجتماعي و حتي نظامي در كشور ايران شد و بذر بابيت و بهائيت پاشيده گرديد.
شيخ احمد احسايي، گرچه در حوزههاي علوم ديني حضور داشت؛ اما كمتر به درس اساتيد حاضر ميشد و مدعي بود كه در فراگيري علوم، شاگرد كسي نبوده و تنها آنچه را ميداند از راه خواب به دست آورده است. شاگردان او نيز اين ادعا را درباره استاد خود تصديق ميكردند.(1) اين نكته به رغم آن كه حكايت از نوعي بلوغ و رشد فكري دارد، ميتواند نشانگر نقطه ضعفي نيز باشد؛ زيرا برخي از علوم و معارف، چيزي نيستند كه در قالب الفاظ و مفاهيم قرار گرفته و هر كسي بتواند بدون استاد آنها را به دست آورد. همان طور كه در مورد فلسفه و عرفان هميشه تذكر دادهاند كه خواندن اين درسها، بدون استاد موجب زحمت براي خود و ديگران ميگردد. پيروان شيخيه، چنان در حق شيخ احمد مبالغه كرده كه ادعا نمودهاند: ((شيخ خدمت حضرت حجّت(عج) رسيده است.(2) اين در حالي است كه حتي برخي از بزرگان، به انحراف و بلكه تكفير شيخ احمد، حكم دادهاند.
مقدمه
در شماره پيش، دو مورد از محورهاي آسيبشناسي تربيتي مهدويت مطرح گرديد. در يكي از اين محورها، از دو آسيب، تحت عنوان حصاربندي و حصارشكني و از حالت سلامت، تحت عنوان مرزشناسي بحث شد. در محور ديگر، آسيبها با عنوان كمالگرايي (غيرواقعگرا) و سهلانگاري و حالت سلامت با عنوان سهلگيري مورد بحث قرار گرفت.
اكنون، در ادامه، به بررسي محورهاي زير خواهيم پرداخت:
3. آسيبها: گسست و دنبالهروي؛ سلامت: هدايت.
4. آسيبها: مريد پروري و تكروي؛ سلامت: امامت.
5. آسيبها: قشريگري و عقلگرايي؛ سلامت: عقلورزي.
6. آسيبها: خرافهپردازي و راززدايي؛ سلامت: حقباوري.
7. آسيبها: انحصارگرايي و كثرتگرايي؛ سلامت: حقيقتگرايي مرتبتي.
نوشته حاضر، تقرير سلسله درسهاي ((حديثشناسي مهدويت)) از استاد شيخ نجم الدين طبسي است كه در ((مركز تخصّصي مهدويّت)) وابسته به بنياد حضرت مهدي موعود (عج) در قم، براي جمعي از طلاّب و دانش پژوهان ارايه شده است. از تلاش برادر حجت الله خسروي (از دانشپژوهان كوشاي اين دوره) در تدوين اين درسها، سپاسگزاري ميشود.
بررسي روايتي درباره مادر امام زمان(عج)
يكي از روايتهاي بسيار شايع، قضيّه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(عج) است. ما، در آغاز، فشرده اين داستان و برخي از منابع آن را نقل ميكنيم و سپس به بررسي دو تن از افرادي ميپردازيم كه در نقل اين قضيّه، نقش اساسي داشتهاند و در پايان نيز به اشكالهايي كه از نظر دلالي و سَنَدي به اين روايت وارد شده است، خواهيم پرداخت.
مقدمه
انديشه غيبت امام عصر (عج) و تبيين علت وقوع آن و روشن ساختن ابعاد اين حادثه مهم الهي و زدودن ابهامات از چهره تابناك آن، تأليف كتابهاي بسياري را به دست دانشمندان قرنهاي نخستين از فرقههاي مختلف اسلامي سبب شده است. متأسفانه از اين كتابهاي بسيار، تنها اندكي در گذر زمان از گزند حوادث رهيده و به دست ما رسيده است. از ديگر مصادر اين بحث، جز نامي در كتب فهارس: همچون فهرست نجاشي (معروف به رجال نجاشي) و فهرست شيخ طوسي ديده نميشود. با اين همه با باز كاوي آثار موجود، ميتوان دريچهاي به كتب از دست رفته گشود و اين مهم وابسته به تنقيح مباني سبك جديدي از مباحث رجالي و كتابشناختي است كه از آن با نام ((منبعيابي)) ميتوان ياد كرد.
راقم سطور سالهاست كه به اهميت اين گونه مباحث پي برده، تلاشهاي گستردهاي در تبيين ابعاد نظري و تطبيقي اين بحث، انجام داده است كه اميدوارست توفيق تنظيم و نشر اين بحثها نصيب وي گردد. نخستين سلسله اين مقالات، با نام ((الكاتب النعماني و كتابه الغيبة)) در سال 1419 در شماره سوم مجله علوم الحديث نشر يافت(1). مقاله حاضر ترجمه و تحرير مجدّد اين مقاله است. در اين تحرير، اين مقدمه و مطالب بسياري در متن افزوده شد و تغييراتي در مطالب آن به عمل آمد، لذا اين تحرير كاملتر از تحرير عربي مقاله به نظر ميرسد.
ميان امام مهدي(ع) و حضرت مسيح(ع)، از جهات متعددي ارتباط است. يكي از اين موارد، مادر بزرگوار آن امام است.
در روايتي از پيامبر(ص) اين گونه آمده است:
مهدي ازفرزندان من است. صورتش مانند ماه منير ميدرخشد. رنگ رخسارش عربي و قد و قامتش اسرائيلي است.(1)
دراين حديث، اشارهاي ضمني هست كه مهدي(ع) ازمادرش، ويژگيهاي قد و قامت بنياسرائيل رابه ارث ميبرَد.
نگاشتههاي اماميه، تأكيد دارد كه مادر امام مهدي(ع)، بانو ((مليكا)) است كه نام حقيقياش راپنهان كرد و به اسم ((نرجس)) شناخته وخوانده شد.اويكي ازشاهزادگان قصر امپراتوري قسطنطنيه در روم بود.
در اين قسمت از بحث، آن چه را استاد سعيد ايوب در كتاب ارزشمندش ((عقيدة المسيح الدجال)) نوشته و مربوط به موضوع است، بيان ميكنيم:
جبههاي كه رو در روي دجال و پيروان و مردان مرتدّ كليسا ميايستد، اسلام است. فرمانده اين جبهه، مهدي منتظر است.
پيامبر ميفرمايد: ((مهدي، همنام من است)). آيا صاحب اين نام كه در انجيل كنوني است، با نشانههايي كه برايش گفتهاند، همخوان است؟
در سِفْر رؤيا آمده است: ((نام فرماندهاي كه جنگهاي آخر زمان را رهبري ميكند، امين صادق است)).(2)
تاريخ زندگاني امام مهدي(ع) در عصر غيبت كبري
اولين قلمرو براي بحث درمقطع تاريخي عصر غيبت كبري(1)، تاريخ زندگاني و سيره يگانه يادگار زهراي اطهر و علي مرتضي، حضرت خاتم الاوصياء، حجّة بن الحسن العسكري(ع) است؛ او كه وليّ خدا، صاحب عصر، امام زمان، فرمانرواي به حق و راستين و خليفه خدا و رسول او بر جن و انس ميباشد.
با توجّه به چالشهاي ياد شده در پنجمين بحث مقدماتي و با توجّه به رسالت اين بحث تاريخي، ناگزير هستيم كه زمينه سازيهاي قرآن، پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) را براي ورود مسلمين به عصر غيبت كبري در نظر بگيريم تا بتوانيم زمينههاي آن را در دوران غيبت صغري مورد مطالعه محققانه قرار دهيم.
اين زمينه سازيها را با توجّه به مجموعه شرابط فرهنگي، اجتماعي، سياسي و ديني حاكم بر آن دوران و در آستانه ورود به عصر غيبت كبري، و با توجّه به اهداف كلان و اساسي براي امامت حضرت مهدي(ع)، بايد مطالعه و بررسي كرد.
از آن جايي كه حلقه وصل اين امام با مسلمين و پايگاه اصلي آن حضرت، شيعيان ميباشند؛ بايد با وضعيت آنان در آستانه ورود به عصر غيبت كبري، آشنا شويم تا به يك ارزيابي واقعگرايانه نائل گرديم.
پس بايد رهنمودها و زمينه سازيهاي حضرت مهدي(ع) و سپس مطالعه برخوردها و عكس العملهاي شيعيان و غير آنان در روزهاي اوليه قطع ارتباط رسمي با آخرين امام معصوم(ع)، مورد بررسي قرار گيرد.
بحث ياد شده در اين قلمرو، با زاويه ديدي كه ويژه ...
تاريخ زندگاني امام مهدي(ع) در عصر غيبت كبري
اولين قلمرو براي بحث درمقطع تاريخي عصر غيبت كبري(1)، تاريخ زندگاني و سيره يگانه يادگار زهراي اطهر و علي مرتضي، حضرت خاتم الاوصياء، حجّة بن الحسن العسكري(ع) است؛ او كه وليّ خدا، صاحب عصر، امام زمان، فرمانرواي به حق و راستين و خليفه خدا و رسول او بر جن و انس ميباشد.
با توجّه به چالشهاي ياد شده در پنجمين بحث مقدماتي و با توجّه به رسالت اين بحث تاريخي، ناگزير هستيم كه زمينه سازيهاي قرآن، پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) را براي ورود مسلمين به عصر غيبت كبري در نظر بگيريم تا بتوانيم زمينههاي آن را در دوران غيبت صغري مورد مطالعه محققانه قرار دهيم.
اين زمينه سازيها را با توجّه به مجموعه شرابط فرهنگي، اجتماعي، سياسي و ديني حاكم بر آن دوران و در آستانه ورود به عصر غيبت كبري، و با توجّه به اهداف كلان و اساسي براي امامت حضرت مهدي(ع)، بايد مطالعه و بررسي كرد.
از آن جايي كه حلقه وصل اين امام با مسلمين و پايگاه اصلي آن حضرت، شيعيان ميباشند؛ بايد با وضعيت آنان در آستانه ورود به عصر غيبت كبري، آشنا شويم تا به يك ارزيابي واقعگرايانه نائل گرديم.
پس بايد رهنمودها و زمينه سازيهاي حضرت مهدي(ع) و سپس مطالعه برخوردها و عكس العملهاي شيعيان و غير آنان در روزهاي اوليه قطع ارتباط رسمي با آخرين امام معصوم(ع)، مورد بررسي قرار گيرد.
بحث ياد شده در اين قلمرو، با زاويه ديدي كه ويژه ...
((فرهنگ عاشورا))، پيوندي عميق و ارتباطي ناگسستني با ((فرهنگ انتظار)) دارد. واقعه عاشورا، زمينهساز و مقدمه ظهور امام عصر (عج) است و معارف و حكمتهاي جاودان آن، در ((ظهور مهدي موعود)) متجّلي است. با بررسي و دقّت، در حديث قدسي ((زيارت عاشورا)) و ((زيارات مربوط به امام زمان (عج)، در مييابيم كه ((نينوا))، معبر ((انتظاراست)) ؛ يعني، براي رسيدن به ظهور مهدي موعود، بايد از گذرگاه كربلا عبور كنيم. زيارت عاشورا نيز در واقع، تحليلي براي معبر بودن نينوا براي انتظار است. درسها و پيامهاي عاشورا، چراغهاي فرا راه شيعيان است تا با ديدي روشن و بصيرتي افزون، منتظر ((ظهور)) باشند و آماده قيام و مبارزه شوند. ((السلام عليك يا ثار الله و ابن ثاره و الوتر اثوتور؛(1)سلام بر تو اي خون خدا و فرزند خونش، واي تنهاي رها شده))
حسين(ع)، خون خدا است كه در ((عاشورا)) به جوشش در آمد و به شريان تاريخ انسان و اسلام، حركت و حيات بخشيد. اين خون خدا از دشت گلگون نينوا، قلبهاي مؤمنان و عاشقان را به تپش درآورد و چنان آتش و شرري به جانها زد كه هرگز سردي و خاموشي نخواهد داشت: ((انّ لقتل اگسغ حرارة ص قلوب اثؤمنغ لاتقَد ابداً))(2). اين رود جاري خون خدا، از آن دشت خونبار، براي هميشه قلب تاريخ را سيراب، زنده و متحرك خواهد ساخت و هرگز نخواهد گذاشت جهل و نادانيها - هر چند مدرن - و حيرت در ضلالت و گمراهي، بندگان خدا را نابود سازد؛ بلكه سرور شهيدان تاريخ، جان خويش را در راه خدا بذل و بخشش كرد؛ تا بندگان او را از تمامي جهالتها و سرگردانيها رهايي بخشد: ((و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من اكهالة و حفة الضلالة))(3). و اين شور آفرينيِ آن اسوه عشق و آزادگي، هيچ خاموشي ندارد و اين حرارت حسيني، سرد يا منحرف نميشود. دشمنان او، بارگاه نورانياش را تخريب كردند و قبر مطهرش را به آب بستند؛ زائرانش را شهيد كردند و دست و پاي آنان را بريدند ... ولي نتوانستند اين ((گرمي و عشق)) و ((شور و شعور)) را از بين ببرند.
مقدمه
از نواي غريبانه استغاثه امام حسين(ع)، سالها و قرنها ميگذرد، اما انعكاس آن را ميتوان در لحظه لحظه تاريخ به گوش جان شنيد، اين فرياد نه تنها رو به خاموشي و افول نگذاشته، بلكه هر روز رساتر و پرصلابتتر، خروش وجوشش آزادگان عالم را افزوده است.
گويا امام حسين (ع) سالها و قرنها چشم به راه دوخته و به انتظار نشسته است؛ تا امام عصر (عج)، ندايش را پاسخ گويد؛ پرچم بر زمين ماندهاش را به دوش گيرد؛ داغهاي كهنهاش را التيام بخشد و آرمانهاي بلندش را لباس تحقق بپوشاند. روز ظهور، هنگام پاسخ به استغاثه مظلومانه امام حسين(ع) است و حضرت مهدي (ع) پاسخ دهنده آن. در اين گستره بيانتها و افقهاي دور آن، كسي به خروش و التهاب فرزندش كه براي رسيدن آن روز، گذر آرام آرام و جانكاه لحظهها را به تماشا مينشيند و روزها و سالها را با چشمان منتظرش بدرقه ميكند وجود ندارد.
به راستي چه رمزي مهر سكوتْ بر لبان بسته و چه سرّي در اين ميان رخ پنهان كرده است؟ چرا ياد امام حسين(ع) هميشه و همه جا، همراه و هم پاي ياد حضرت مهدي (ع) است؟ چرا هر جا سخن از حسين(ع) است، نام حضرت مهدي(ع) نيز رخ ميگشايد؟ چرا عاشورا روز ((ظهور)) است و ياد حسين (ع) آغازين كلام مهدي (ع)...؟
اين گفتار ميكوشد گوشههايي از اين ارتباط و پيوست را، از منظرهاي مختلف و در ابعاد گوناگون بررسي كند و فهرست وار آنها را در چهار بخش (همراه با قرآن، همراه با روايات، ادعيه و زيارات، تشرفات) و يك خاتمه برشمارد تا به عنوان دستمايه برخي از محققان و مبلغان و نيز ابزاري براي تحقيق و پژوهش بيشتر و مقدمهاي براي كشف زوايايي ديگر از حقايق نوراني حيات اين دو امام همام (ع) باشد. گرچه بررسي و تحليل اين پيوستگيها و نيز نتايج و آثار آن، مجالي ديگر و فرصتي فراختر ميطلبد و گشودن گره اسرار اين پيوستگيها، دلهايي راز دان و جانهايي آگاه از آن اسرار را ميطلبد.
مقدمه
انسان در طول تاريخ، هيچ گاه از انديشه و رؤياي ((به زيستن)) فارغ نبوده و نگاه او همواره براي يافتن آيندهاي بهتر و سامان يافتهتر، دوخته شده است.
با آن كه زورمداران و استضعاف گران، هميشه مخالفان رژيم خود را در هم ميكوبند، در بند ميكنند، به زندان مياندازند، به خاك و خون ميكشند و ميخواهند از هر طريق ممكن موقعّيت خويش را حفظ كنند؛ اما مستضعفان به اميد رسيدن به روزي خوش - روزي كه به خواستههاي مشروع خود برسند - زندگي را بر حاكمان ستمگر، سخت و تلخ ساخته و مسير تاريخ را عوض كردهاند. سياه پوست آمريكايي و آفريقايي قيام كرده حقوق خود را ميطلبند. مردم اندونزي، الجزاير و ايران بپا خواسته استعمار و استعمارگران را طرد ميكنند و به حيات آنها خاتمه ميدهند و فلسطينيها به انتفاضه خود ادامه ميدهند.
آرزوي به زيستن و داشتن زندگي آرام، با زندگي بشر عجين بوده و در طول تاريخ، از آن جدا نشده است. او همواره، به فكر چنان روزي بوده و آني از اين انديشه، جدا نشده است؛ گرچه هنوز در ايجاد چنان زندگي مطلوب و ايده آل خود، موفقيتي نداشته است.
رؤياي مزبور در زندگي انسان، به گونههاي مختلفي تبلور يافته و انديشمندان هر عصري، براي تعبير شدن آن، چارهها انديشيده و آن را در قالب ((مدينه فاضله)) مطرح كردهاند كه در آن از نابساماني و دغدغههاي جوامع موجود، اثر و نشاني نباشد. از مدينه فاضله افلاطوني گرفته تا مدينه فاضله فارابي، و از مدينه فاضله كمونيستها و سوسياليستهاي تخيّلي و بهشت موعود آنان، گرفته تا مدينه فاضله عصر روشنگري و انسانمداري ... آنها به خيال خود بشر را از قيد و بند دين و آداب و تكاليف ديني آزاد نموده و انسان را محور همه چيز قرار دادهاند و دين و مذهب انسانيت را پايه گذاري كردهاند.
در يك رهيافت توصيفي از ريشهها و عوامل وقوع انقلاب اسلامي ايران، ميتوان به مؤلّفهها و گزارههاي مختلفي اشاره كرد؛ مانند اسلام ستيزي رژيم پهلوي، گسترش فساد، ظلم و بي عدالتي، توسعه و نوسازي ناقص و نامتناسب، استبداد و اختناق مداوم، استبداد و سركوبي آزادي خواهان، عوارض حكومت تحصيلدار، استحكام باورها و اعتقادات ارزشي مردم و... .
در اين ميان، يك عامل فكري و ايدئولوژيكي - كه از ديد تيز بين نظريه پردازان و نويسندگان داخلي و خارجي پنهان نمانده - مسأله ((غيبت امام زمان (عج))) و ((انتظار ظهور منجي عالم بشري)) است. به نظر آنان، اين باور و اعتقاد، زمينهساز تغيير نگرش و رفتارهاي مردم ايران، تقويت بنيانهاي فكري و فرهنگي جامعه، گسترش روزافزون انديشههاي اصلاح طلبانه، تلاش و كوشش براي تغيير و تحوّل، عدم پذيرش حاكميّتهاي سياسي، داشتن اميد و آرزو براي پيروزي در نهايت قيام و انقلاب عليه بي عدالتيها و زمينه سازي براي انقلاب جهاني مهدي موعود، بوده است.
فرضيه علمي قابل طرح در مورد انقلاب اسلامي ايران، اين است كه عوامل مختلف اقتصادي، سياسي، فرهنگي، مذهبي در شروع و پيروزي انقلاب نقش داشته است. يكي از گزارههاي اصلي و مورد قبول عدهاي از نظريه پردازان انقلاب، عامل مذهب است كه در بطن آن، ((انتظار))، به وضوح ديده ميشود.
نقش و تأثير اساسي ((انتظار)) در شكلگيري مباني فكري و ايدئولوژيكي انقلاب، غير قابل انكار و ترديد است.
با توجّه به مؤلّفههاي ظلم ستيزي انتظار، عدم مشروعيّت حاكمان سياسي، نصب عام فقيهان براي نيابت از امام عصر (عج)، اميد به اصلاح و تعالي جامعه و نابودي مظاهر ظلم و فساد، غصب حقّ حاكميت ائمه(ع)، محروميّت جامعه از فيض حضور امام، زمينه سازي براي تعجيل فرج و... ميتوان گفت كه مسأله ((انتظار)) - به طور مستقيم يا غير مستقيم - محور فكري و رهبري انقلاب اسلامي بوده و نقش عمدهاي در شروع و پيروزي آن داشته است.
در قسمت نخست، خبر جزيره خضراء، از نظر سند و دلالت و اشكالات مختلفي كه بر آن وارد بود مطرح گرديد. در اين قسمت، داستان ياد شده از نظر تاريخي مورد بحث قرار خواهد گرفت تا حقايق فزونتري درباره آن داستان بر همگان آشكار گردد.
موقعيت تاريخي داستان 1- سال 699 ه. ق
نقل كننده اين داستان، مدّعي است كه در اين سال، خبر را از شخصي شنيده و سپس براي اطمينان، به نزد ((علي بن فاضل)) رفته تا خود بدون واسطه، خبر را از او بشنود.
فرض ميكنيم كه واقعاً، اين ملاقات انجام شده باشد و ((فضل بن علي))، ((علي بن فاضل)) را ملاقات كرده باشد. بر اين اساس، بايستي سفر ((علي بن فاضل)) به اندلس، در حدود دهههاي پاياني قرن ششم ه. ق صورت پذيرفته باشد چرا كه واقعه مذكور در زمان تحصيل ((علي بن فاضل)) بوده و علي القاعده با گذشت سالهايي، اين واقعه را براي ديگران نقل كرده است.
ويژگيهاي تاريخي قرن ششم ه. ق
دهههاي پاياني اين قرن، دوران زوال و ضعف خلافت عباسي است و حكومت سلجوقي نيز كه در ظاهر، زير فرمان خلافت عباسي بود ولي عملاً همه شؤون آن را اداره ميكرد، رو به ضعف و فروپاشي نهاد.
دولت عظيم سلجوقي، به دولتهاي متعدّد و درگير با هم تقسيم شد. اين وضعيت، از سويي زمينه عرض اندام بيشتر خلفاي عباسي را فراهم ساخت تا به فكر احياي اقتدار گذشته خويش باشند - كه البته ميسر نشد - و از سوي ديگر صليبيان را تحريك كرد تا بر بلاد اسلامي هجوم برند و طايفه مغول را نيز بر آن داشت تا به سرزمينهاي اسلامي دست اندازي كنند.(1)
هوالذي أرسل رسوله بالهدي و دينالحق ليظهره عليالدين كلّه ولو كره المشركون[توبه / 33]
از موضوعات مهمّي كه هميشه بشر در ارتباط با آن بوده و منشأ بسياري از تحوّلها قرار گرفته، موضوع دين و اَبعاد آن است. اين موضوع، از اَبعاد گوناگوني قابل بررسي است. آن چه در اين مختصر به دنبال آن هستيم، بررسي دين و چگونگي آن در عصر ظهور حضرت حجت، عجل الله تعالي فرجه الشريف، است .
يكي از پرسشهايي كه هميشه در پيش روي متفكّران است، اين است كه ((آيا درزمان ظهور حضرت، احكام و قوانين جديدي از سوي آن وجود شريف بيان خواهد شد؟ آيا به جهت حكومت جهاني حضرت، دين، باساز وبرگي جديد و اصولي متناسب با آن زمان و قوانيني جديد جلوه ميكند؟))
آيا ميتوان گفت، اكنون احكامي به حسب واقع وجود دارد كه مورد نظر خداوند تبارك و تعالي است و براي رشد و سعادت فرد و جامعه به آنها نياز است و لكن تا زمان ظهور، به جهت وجود موانعي، به مرحله فعليّت نرسيده است، امّا با ظهور آن حضرت چنين احكامي از مرحله انشاء خارج شده و لباس فعليّت ميپوشد يا اين كه چنين چيزي مطرح نيست بلكه آن چه كه در زمان ظهور واقع ميشود، تنها، تحوّلي عظيم در مرحله اجراي احكام مقدّس اسلام و احياناً توسعهاي در برخي از احكام محدود است؟
پاسخ به اين پرسش مهم، نه تنها آگاهي انسان را نسبت به حقيقت دين در زمان ظهور روشن ميسازد، بلكه نتايج مهم و چشمگيري نسبت به برخورد عالمان و متفكّران با دين، در زمان قبل از ظهور دارد. در اينجا به برخي از آنها اشاره ميشود:
برگزيده سخنراني استاد قرائتي رياست محترم هيئت امناي بنياد حضرت مهدي موعود(عج) در جمع دانش پژوهان دوره دوم مركز تخصصي مهدويت.
بسم الله الرحمن الرحيم اَلّلهُمِّ كُنِْ لِوَلّيِكَ اگُْجِّةِ بْنِ اگَْسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَط ابائِهِ ص هذِهِ السَّاعَةِ وَ ص كُلِّ ساعَهٍ وَ لِيّاً وَ حافِظًا وَ قائِداً وَ نايِاً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَطَّ تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَ جَُتِّعَهُ فشا طَويلاً.
از اين كه در محضر شما فضلا هستم بسيار خوشحالم، نكاتي، از باب تذكر و تجربياتي كه دارم خدمتتان عرض ميكنم، شايد مفيد واقع شد.
حوزه علميه، چيزي كه كم دارد، حوزه كاري است؛ يعني، روحاني فاضل زياد داريم؛ امّا وقتي وارد يك جا ميشود و ميخواهد حرف بزند، تمرين و تجربه كم دارد. به همين جهت برنامههاي ما در زمينه صادرات موفّق نبوده است؛ مثلاً افرادي كه به اسم عقيدتي - سياسي به پادگانهاي ارتش رفتهاند، بايد دورههايي در زمينه ارتباط با سربازان، نيروهاي دريايي، خلبانان و... ببينند. و هر يك دورههاي خاص خود را دارد؛ همان طور كه پارچه شلوار، با پارچه عمامه فرق ميكند.
بايد دورههايي را بگذاريم كه چگونه براي بچّهها قصه بگوييم؛ چگونه راجع به امامت حرف بزنيم؛ چگونه با وهابيها بحث كنيم؛ چگونه درباره امام زمان صحبت كنيم. حوزه علميه نه تنها هيچ برنامهاي براي افرادي كه به جمكران ميآيند ندارد؛ بلكه نقشي هم در آمدن اين افراد به آن جا ندارد. البته اين نسلي كه به جمكران ميآيند، نسل آب بندي شده است؛ يعني، نسل بيست ميليوني آموزش و پرورش، دانشگاه و... كه بايد با آنان كار كرد.
امروز وجود مقدس حضرت حجّت - ارواحنا فداه - در ميان انسانهاي روي زمين، منبع بركت، منبع علم، منبع درخشندگي، زيبايي و همه خيرات است.
...براي انساني كه داراي معرفت باشد، موهبتي از اين برتر نيست كه احساس كند، وليّ خدا، امام بر حق، عبد صالح، بنده برگزيده در ميان همه بندگان عالم و مخاطب به خطاب خلافت الهي در زمين، با او و در كنار او است؛ او را ميبيند و با او مرتبط است.(1)
مهدي موعود (عج)، مظهر رحمت و قدرت حق و مظهر عدل الهي است و كساني كه بتوانند با اين كانون شعاع رحمت و تفضلات الهي، ارتباط روحي و معنوي برقرار كنند، در تقرّب به خداوند، توفيق بيشتري مييابند؛ زيرا نفس توسّل و توجّه و ارتباط قلبي با آن حضرت، موجب عروج و رشد روحي و معنوي انسان ميشود.(2)
... يكي از آن خورشيدهاي فروزان، به فضل و كمك پروردگار و به اراده الهي، امروز در زمان ما به عنوان ((بقية اللَّه في ارضه))؛ به عنوان ((حجة اللَّه علي عباده))؛ به عنوان ((صاحب زمان)) و ((وليّ مطلق الهي در روي زمين)) وجود دارد. بركات وجود او، [و ]انوار ساطعه از وجود او، امروز هم به بشر ميرسد... اين خورشيد معنوي و الهي بازمانده اهلبيت(ع) است.(3)
ولي عصر - صلوات اللَّه عليه - ميراثْ برِ همه پيامبران الهي است.(4)
امام بزرگوار و عزيز و معصوم و قطب عالم امكان و ملجأ همه خلايق، اگرچه غايب است و ظهور نكرده، امّا حضور دارد.(5)
امام زمان (عج) امانت و گوهر درخشنده عظيم آفرينش در ميان ما، امروز بي گمان بيش از هر زمان، متوجّه و مراقب اين ملّت است.(6)
استاد علي كوراني عاملي متولد جنوب لبنان (جبل عامل) ميباشد. ايشان در نجف، تقريباً ده سال در درسهاي آيت الله خوئي و شهيد صدر شركت كرده و سپس به عنوان وكيل آيت الله حكيم و آيت الله خويي به كويت عزيمت نمود. بعد از آن به لبنان مراجعت نمود و با پيروزي انقلاب اسلامي به ايران آمده و در تهران، در زمينه حركتهاي انقلابي در عراق و لبنان فعاليت داشت. هم اكنون نيز در قم مشغول فعاليتهاي تحقيقي ميباشد. برخي از تأليفات ايشان در مقوله مهدويت عبارتند از: ((عصر ظهور)) (عربي، فارسي)، ((الممهدون للمهدي(ع))) ، ((معجم احاديث الامام المهدي(ع))) (پنج جلد).
انتظار: ضمن تشكر از قبول زحمت توسط حضرت عالي، در ابتدا، نظر خود را راجع به ويژگيها و بايستههاي يك مجله تخصصي بفرماييد.
خطاب و موضوعات مجله تخصصي بايد با ديگر نشريات، فرق داشته باشد. بايد ببينيد مسأله مهدويت در جهان، چه گونه زنده است؟ مثلاً در فلسطين راجع به امام مهدي (عج) غوغا است و آنان منتظر حضرت هستند. بايد شما، ببينيد همين بچههاي شهادت طلب حماس، جهاد و...، ارتباطشان با امام مهدي(عج) چيست؟
بايد زندگي نامه كساني كه در جهان اسلام ادعاي مهدويت دارند يا ديگران معتقدند كه آنها ممهّد هستند (مثل بن لادن) را به دست آوريد. اگر ميخواهيد مجله شما فعال باشد، بايد رايزني فرهنگي در جهان داشته باشيد تا براي شما گزارشها و موضوعات مختلف بفرستند.
اگر ميخواهيد مخاطب شما جهاني باشد، بايد بدانيد در جهان نسبت به موضوع ((مهدويت)) چه ميگذرد؟ مثلاً حساسيت CIA نسبت به امام مهدي (عج) تا چه حدي است؟
يكم. امامت، خورشيد حيات بخشي است(1) كه شيعه با اعتقاد به آن گره خورده و راه خويش را در تاريخ آغاز كرده و از اسلام خلفا و كج راههها و بي راههها جدا نموده است. تولد، حيات، بالندگي و بقاي شيعه در گرو اين حقيقت بزرگ قرآني(2) و يادگار سترگ پيامبر (ص) است. رسول بزرگ اسلام آنقدر كه بر اين امر عظيم سفارش ميفرمود، به هيچ يك از امور ديگر سفارش نميفرمود(3) و آنقدر كه براي اين مهم از نخستين روزهاي دعوت علني تا آخرين لحظات عمر مبارك خويش، در بستر بيماري گام بر ميداشت و اقدام ميكرد، براي هيچ كار ديگري اهتمام نميورزيد و زمينه سازي نميكرد.
امامت، قلب تپنده شيعه و چراغ راه تشيع در گردبادهاي حوادث و ايام است. امامت، رمز وحدت و ركن اساسي دين و سرمايه عظيم تشيع است. امامت چراغ هدايت، كشتي نجات و امانت خدا بر روي زمين است. ميتوان آن را پذيرفت و به عزّت و فوز و فلاح رسيد و ميتوان از آن چشم پوشيد و در ذلّت، ضلالت و تحيّر فردي و اجتماعي روزگار گذراند.(4)
دوم. در ميان امامان شيعه، امام دوازدهم از ويژگيها و امتيازهاي خاصي برخوردار است. او تنها كسي است كه تمامي جهان را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت؛ همان گونه كه از ظلم و بيداد پر شده است. او كسي است كه پيامبر(ص) و همه امامان، از ساليان دور، آمدن او را بشارت ميدادند و با ياد او و دولت او، خود و شيعيان را آرامش ميبخشيدند. او كسي است كه بيني تمامي گردنكشان را به خاك خواهد ماليد و اسلام را فرا گير خواهد ساخت و بر جاي جاي اين عالم گلبانگ ((لا اله الا اللَّه، تمّد رسول اللّه)) را طنين انداز خواهد ساخت و بر اين كره خاكي حكومت واحد جهاني اسلام را بنيان خواهد نهاد.
سوم. امامت خاستگاه انقلاب اسلامي ايران است. رابطه امامت با انقلاب، رابطه ((والد)) و ((ما ولد))(5) و رابطه ريشه با برگ است. ريشه برگ را ميزايد و برگ ريشه را نيرو ميبخشد. انقلاب ايران همچنان كه بر خاسته از اعتقاد به امامت است، امروز زمينه ساز قيام و حكومت امام مهدي (عج) است. نقش رهبري پيامبر گونه امام راحل (ره) و نقش عنصر معنويّت و فقاهت و نيابت از سوي امام زمان(عج) و در نتيجه ولايت پذيريِ مردم در پيروزي انقلاب، بر كسي پوشيده نيست.
با سلام و درود به پيشگاه مقدس مولود نيمهي شعبان و آخرين ذخيرهي امامت، حضرت بقيّة اللَّه - ارواحنا فداه - و يگانه دادگستر ابدي و بزرگ پرچمدار رهايي انسان از قيود ظلم و ستم استكبار. سلام بر او و سلام بر منتظران واقعي او. سلام بر غيبت و ظهور او و سلام بر آنان كه ظهورش را با حقيقت درك ميكنند و از جام هدايت و معرفت او لبريز ميشوند.(2)
1. بقيّة اللَّه؛ انسان كامل
ميگويند: والعصر ان الانسان لفي خسر. عصر، انسان كامل است، امام زمان(ع) است؛ يعني عصارهي همهي موجودات. قسم به عصارهي همهي موجودات؛ يعني قسم به انسان كامل.(3)
عصر، هم محتمل است كه در اين زمان حضرت مهدي(ع) باشد يا انسان كامل باشد كه مصداق بزرگش رسول اكرمصلي الله عليه وآله وسلم و ائمه هديعليهم السلام و در عصر ما حضرت مهدي(ع) است. قسم به عصارهي موجودات عصر، فشردهي موجودات، آنكه فشردهي همهي عوالم است. يك نسخه است، نسخهي تمام عالم. همهي عالم در اين موجود، در اين انسان كامل عصاره شده است و خدا به اين عصاره قسم ميخورد.(4)
حضرت مهدي(ع)، ابعاد مختلفه دارد كه آنچه كه براي بشر واقع شده است، بعض ابعاد اوست.(5)
پيغمبر ميخواست همهي مردم را علي بن ابي طالب(ع) كند، ولي نميشد و اگر بعثت، هيچ ثمرهاي نداشت الاّ وجود علي بن ابيطالب(ع) و وجود امام زمان(ع)، اين هم توفيق بسيار بزرگي بود. اگر خداي تبارك و تعالي، پيغمبر را مبعوث ميكرد براي ساختن يك چنين انسانهاي كامل، سزاوار بود. لكن آن ها ميخواستند كه همه، آن طوري بشوند، آن توفيق حاصل نشد.(6)
مهدويّت در تاريخ اسلام از قدمت و اهميت به سزايي برخوردار است. از اين رو، كتابهاي متعدد و فراواني طي قرون گذشته، حتي قبل از ولادت آن حضرت و سالهاي اخير نوشته شده است كه هركدام، زوايايي از ابعاد مختلف و متعدد مهدويّت را مورد تأمل و امكان نظر قرار دادهاند.
از جمله كتابهايي كه در دهههاي اخير نوشته شده و افق جديدي را بر روي محققين گشوده است، كتاب تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم (عج) اثر محققانهي دكتر جاسم حسين است. اين كتاب كه به حق، در نوع خود كمنظير است، به تاريخ سازمان وكالت و نقش آن در دوران غيبت صغري ميپردازد.
متأسفانه به نظر ميرسد اين كتاب آن گونه كه شايسته آن است در ميان دانشپژوهان و محققان ايران شناخته شده نيست. از اين رو، بسيار مناسب است كه به معرفي و نقد و بررسي آن پرداخته شود كه تتبع و تحقيق بيشتر را به عهده علاقهمندان ميگذاريم. البته جا دارد از مترجم اين كتاب، آقاي دكتر سيد محمد تقي آيتاللهي كه به حق، ترجمهاي قوي و روان را انجام دادهاند، تقدير به عمل آيد.
مترجم محترم در جاهاي مختلف در برخي پاورقيها به نقد و بررسي اين كتاب پرداخته است. از جمله در صفحات 44، 46، 88، 113، 238، 239.
اين كتاب كه توسط انتشارات امير كبير در قطع وزيري در دو نوبت به چاپ رسيده، مدتهاست كه نسخههاي آن ناياب شده است. اميد است مسؤلان امر نسبت به تجديد چاپ اين اثر ارزنده اهتمام ورزند تا محققان به نحو احسن از اين اثر ارزشمند استفاده كنند.
مسألهي حضرت بقية اللَّه الاعظم، مهدي موعود (عج)، يكي از بارزترين و بديهيترين مسايل اسلامي و مورد تأييد و اعتقاد همهي مسلمانان به ويژه شيعيان است، زيرا صدها آيات قرآني و روايات نبوي اين مسألهي با اهميت را به طور گسترده و مبسوط عنوان و مطرح ساختهاند و جزئيات آن را با بياناتي دقيق و روشن، ذكر كردهاند، به طوري كه ابهامي براي كسي باقي نگذاشتهاند.
تمامي فِرَق اسلامي - تقريباً - اين آيات و روايات و مفاد آنها را به نحوي دركتب حديثي و كلامي و تفسيري و احياناً رجالي و تاريخي خود متعرض شدهاند و دربارهي آن به شكلهاي مختلف سخن گفتهاند، تا جايي كه ميتوان ادعا كرد كه كمتر دانشمند و عالمي، بلكه مسلماني يافت ميشود كه به اين موضوع مهم و خطير نپرداخته، يا اينكه اين مطلب به گوش او نرسيده باشد.
شاهد روشن و قوي اين مدعا، صدها كتابي است كه در طول تاريخ، با استفاده از اين نام شريف و مقدس به وجود آمده است. امّا اين مسألهي مقدس و بديهي - بسان هر مسألهي ديگر ديني و اسلامي حتي مانند الوهيّت و ربوبيّت و نبوت و رسالت - گهگاهي مورد سوء استفادهي افراد يا گروههايي البته با انگيزههاي شخصي يا سياسي، قرار گرفته و ميگيرد و اهداف و اغراض خاصي از اين عمل دنبال شده و ميشود.
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful
Say: He, Allah, is One
Allah is He on Whom all depend
He begets not, nor is He begotten
And none is like Him