مهدي (عج)، ادامه حسين (ع) است و ((انتظار)) ادامه عاشورا و برآمده از آن.
مهدي (عج)، فرزند حسين (ع) است و فرهنگ ((انتظار)) برآمده از فرهنگ ((عاشورا)) و انتظارِ حسين ديگري را كشيدن. اين دو پيوندي ديرين و مستحكم با يكديگر دارند.
يكي پشتوانه فرهنگي و زمينه ساز، براي ديگري است؛
يكي رمز ((حيات شيعه)) است و ديگري رمز ((بقاي آن))؛
يكي رمز ((قيام و به پا خاستن شيعه)) است و ديگري عامل ((حفظ و استمرار آن))؛
((مهدي)) (ع) وارث عاشورا است؛ همچنان كه ((حسين))(ع) وارث پيامبران است؛
عاشورا، دريچهاي به ((انتظار)) است و انتظار، تجلّي آرزوها و آمال كربلا؛
فرهنگ عاشورا، دستمايه اساسي و مايه شكوفايي و بالندگي منتظران مهدي (عج) در عصر انتظار است.
پيوند ((عاشورا و انتظار)) و ((حسين و مهدي))، پيوند ((والد)) و ((ماولد)) و ((نورٌ علي نور)) است.
انتظار، كربلايي ديگر است به وسعت همه جهان و مصاف حق و باطل است در زماني ديگر؛ با اين تفاوت كه اين بار، حق پيروز است و چهره باطل، براي هميشه دفن ميشود. انتظار همان كربلا است در وسعت همه زمين و در مقطع ديگري از تاريخ. در اين مقطع، فكرهاي رشيد از هر فرقه و ملتي، گلبانگ ((دعوت مهدوي)) را - كه با ساخت و فطرت انسانها همگون است - لبيك ميگويند.
انتظار، ثمره كربلا است. بدون كربلا انتظار بيمعنا است. ياران مهدي، همه كربلايياند و در فراز و فرود تاريخ، غربال شده و آبديدهاند. مگر ميتوان بي عاشورا، انتظاري ديگر داشت؟ انتظار بي عاشورا، انتظار بيپشتوانه است.
استاد محمد سند، فرزند حميد در سال 1382 ه. ق در بحرين به دنيا آمد. ايشان در يكي از دانشگاههاي لندن، مدتي در رشته مهندسي، مشغول به تحصيل بود؛ سپس با پيروزي انقلاب اسلامي وارد حوزه علميه قم شد.
استاد سند از درس خارج فقه و اصول آيات عظام: شيخ مرتضي حائري، ميرزا هاشم آملي، گلپايگاني، سيدمحمد روحاني، وحيد خراساني، تبريزي و فاني اصفهاني بهره برده است.
همچنين از دروس اساتيد فلسفه، حضرات آيات: حسنزاده، جوادي و انصاري شيرازي استفاده نموده است.
استاد محمد سند، داراي تأليفاتي است؛ مانند: الامامة الالهية، دعوي السفارة، بحوث في علم الرجال، العقل العملي، فقه البنوك و... .
ايشان هم اكنون در حوزه علميه قم مشغول تدريس فقه و اصول است. انتظار
انتظار: باتشكر از فرصتي كه در اختيار ما گذاشتيد. جنابعالي غير از كتاب ((متاهات في مدينة الضباب)) (كه ردّ شبهات احمد الكاتب و استخراج شده از اينترنت است)، كتابي هم به نام ((دعوي السفارة)) داريد. لطفاً بفرماييد در اين زمينه چه كمبودي احساس كرديد كه آن را به نگارش درآورديد؟ بسم الله الرحمن الرحيم؛ من هم از لطف شما تشكر ميكنم.
از اين كه زحمت كشيده و به اينجا تشريف آوردهايد، واقعاً سپاسگزاري ميكنم. خداوند متعال را سپاس ميگويم كه فكر اين راه را - كه نعمت بزرگي است - به شما عنايت كرده و شما را به سوي آن متوجه ساخته است.
[اقدامات لازم:] [1. معرفي امام (عج) و دفع شبهات:]
مسأله وجود مقدس امام زمان (عج) - كه همه ما و شما افتخار سربازي آن حضرت را داريم - از مهمترين مسائل به شمار ميآيد. اگر چه كارهاي مهمي در اين زمينه، صورت گرفته است؛ ولي كارهاي مهمتري نيز وجود دارد كه بايد انجام شود؛ مانند: اصل مسأله ((ولايت)) و مسائل متفرع بر آن، پاسخگويي به شبهات، نوشتن كتاب در شرح حال امام زمان (عج) و... . در هر حال اين مسأله، ابعاد مختلفي دارد و هر بعدي هم، داراي شبهات فراوان و دقيقي است.
شناساندن حقيقت امام زمان (ع) به مردم نيز از جمله كارهاي بسيار مهم و ضروري است.
قافله سالار كاروان انقلاب دلداده و شيداي امامش مهدي (عج) بود اين دلدادگي برخاسته از باوري عميق بود كه در تمام وجود او موج مي زد تا آنجا كه خود و زندگي اش را وقف مهدي (عج) و آرمان هاي بلند او كرد و از ميان همه شكلهاي زندگي مهدي زيستي را برگزيد.
((روح الله))، الگوي مهديزيستان و معيار مهديياوران است. او به حق، نايب امام است. در اين بهار كه هنوز با رفتن او براي عاشقانش رنگ خزان دارد و تداعيگر خزان در بهار است، با جلوه هايي از ((مهدي باوري))، ((مهديياوري)) و ((مهديزيستيِ)) او، خود و اماممان مهدي (عج) را تسليت ميدهيم.
يكم. مهدي باوري
مهدي باوري، برخاسته از بنيانهاي فكري و مباني عقيدتي عميقي است كه بدون آنان، نميتوان به يك باور ژرف دست يافت. اين مباني، ريشه در درك اندازههاي وجودي انسان و عجز و نارسايي حسّ، عقل و تجربه او در فهم بايدها و نبايدهاي راه بلند او تا قرب خدا دارد. اندازههاي وجودي انسان و استمرار و ارتباط او با همه عوالم از يك طرف، و نارسايي علمگرايي و عقلگرايي از طرف ديگر، آدمي را به اضطرار به وحي و اضطرار به حجت و انسان كامل ميرساند.
((ميگويند: ((والعصر ان الانسان لفي خسر)) عصر، انسان كامل است؛ امام زمان(عج) است؛ يعني عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات؛ يعني قسم به انسان كامل.))(1)
مقدمه
در شماره پيش، دو مورد از محورهاي آسيبشناسي تربيتي مهدويت مطرح گرديد. در يكي از اين محورها، از دو آسيب، تحت عنوان حصاربندي و حصارشكني و از حالت سلامت، تحت عنوان مرزشناسي بحث شد. در محور ديگر، آسيبها با عنوان كمالگرايي (غيرواقعگرا) و سهلانگاري و حالت سلامت با عنوان سهلگيري مورد بحث قرار گرفت.
اكنون، در ادامه، به بررسي محورهاي زير خواهيم پرداخت:
3. آسيبها: گسست و دنبالهروي؛ سلامت: هدايت.
4. آسيبها: مريد پروري و تكروي؛ سلامت: امامت.
5. آسيبها: قشريگري و عقلگرايي؛ سلامت: عقلورزي.
6. آسيبها: خرافهپردازي و راززدايي؛ سلامت: حقباوري.
7. آسيبها: انحصارگرايي و كثرتگرايي؛ سلامت: حقيقتگرايي مرتبتي.
مقدمه
مكتب شيخيّه (كشفيه - پايين سري) در اوايل قرن 13 ه .ق به وسيله احمد بن زين الدين معروف به ((شيخ احمد احسايي)) (1166 - 1241 ق) پديد آمد. مكتبي كه نه تنها خود دستخوش تحولات زياد گرديد؛ بلكه باعث به وجود آمدن تحولات بسيار ديني و اجتماعي و حتي نظامي در كشور ايران شد و بذر بابيت و بهائيت پاشيده گرديد.
شيخ احمد احسايي، گرچه در حوزههاي علوم ديني حضور داشت؛ اما كمتر به درس اساتيد حاضر ميشد و مدعي بود كه در فراگيري علوم، شاگرد كسي نبوده و تنها آنچه را ميداند از راه خواب به دست آورده است. شاگردان او نيز اين ادعا را درباره استاد خود تصديق ميكردند.(1) اين نكته به رغم آن كه حكايت از نوعي بلوغ و رشد فكري دارد، ميتواند نشانگر نقطه ضعفي نيز باشد؛ زيرا برخي از علوم و معارف، چيزي نيستند كه در قالب الفاظ و مفاهيم قرار گرفته و هر كسي بتواند بدون استاد آنها را به دست آورد. همان طور كه در مورد فلسفه و عرفان هميشه تذكر دادهاند كه خواندن اين درسها، بدون استاد موجب زحمت براي خود و ديگران ميگردد. پيروان شيخيه، چنان در حق شيخ احمد مبالغه كرده كه ادعا نمودهاند: ((شيخ خدمت حضرت حجّت(عج) رسيده است.(2) اين در حالي است كه حتي برخي از بزرگان، به انحراف و بلكه تكفير شيخ احمد، حكم دادهاند.
مقدمه
در شماره پيش، دو مورد از محورهاي آسيبشناسي تربيتي مهدويت مطرح گرديد. در يكي از اين محورها، از دو آسيب، تحت عنوان حصاربندي و حصارشكني و از حالت سلامت، تحت عنوان مرزشناسي بحث شد. در محور ديگر، آسيبها با عنوان كمالگرايي (غيرواقعگرا) و سهلانگاري و حالت سلامت با عنوان سهلگيري مورد بحث قرار گرفت.
اكنون، در ادامه، به بررسي محورهاي زير خواهيم پرداخت:
3. آسيبها: گسست و دنبالهروي؛ سلامت: هدايت.
4. آسيبها: مريد پروري و تكروي؛ سلامت: امامت.
5. آسيبها: قشريگري و عقلگرايي؛ سلامت: عقلورزي.
6. آسيبها: خرافهپردازي و راززدايي؛ سلامت: حقباوري.
7. آسيبها: انحصارگرايي و كثرتگرايي؛ سلامت: حقيقتگرايي مرتبتي.
نوشته حاضر، تقرير سلسله درسهاي ((حديثشناسي مهدويت)) از استاد شيخ نجم الدين طبسي است كه در ((مركز تخصّصي مهدويّت)) وابسته به بنياد حضرت مهدي موعود (عج) در قم، براي جمعي از طلاّب و دانش پژوهان ارايه شده است. از تلاش برادر حجت الله خسروي (از دانشپژوهان كوشاي اين دوره) در تدوين اين درسها، سپاسگزاري ميشود.
بررسي روايتي درباره مادر امام زمان(عج)
يكي از روايتهاي بسيار شايع، قضيّه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(عج) است. ما، در آغاز، فشرده اين داستان و برخي از منابع آن را نقل ميكنيم و سپس به بررسي دو تن از افرادي ميپردازيم كه در نقل اين قضيّه، نقش اساسي داشتهاند و در پايان نيز به اشكالهايي كه از نظر دلالي و سَنَدي به اين روايت وارد شده است، خواهيم پرداخت.
مقدمه
انديشه غيبت امام عصر (عج) و تبيين علت وقوع آن و روشن ساختن ابعاد اين حادثه مهم الهي و زدودن ابهامات از چهره تابناك آن، تأليف كتابهاي بسياري را به دست دانشمندان قرنهاي نخستين از فرقههاي مختلف اسلامي سبب شده است. متأسفانه از اين كتابهاي بسيار، تنها اندكي در گذر زمان از گزند حوادث رهيده و به دست ما رسيده است. از ديگر مصادر اين بحث، جز نامي در كتب فهارس: همچون فهرست نجاشي (معروف به رجال نجاشي) و فهرست شيخ طوسي ديده نميشود. با اين همه با باز كاوي آثار موجود، ميتوان دريچهاي به كتب از دست رفته گشود و اين مهم وابسته به تنقيح مباني سبك جديدي از مباحث رجالي و كتابشناختي است كه از آن با نام ((منبعيابي)) ميتوان ياد كرد.
راقم سطور سالهاست كه به اهميت اين گونه مباحث پي برده، تلاشهاي گستردهاي در تبيين ابعاد نظري و تطبيقي اين بحث، انجام داده است كه اميدوارست توفيق تنظيم و نشر اين بحثها نصيب وي گردد. نخستين سلسله اين مقالات، با نام ((الكاتب النعماني و كتابه الغيبة)) در سال 1419 در شماره سوم مجله علوم الحديث نشر يافت(1). مقاله حاضر ترجمه و تحرير مجدّد اين مقاله است. در اين تحرير، اين مقدمه و مطالب بسياري در متن افزوده شد و تغييراتي در مطالب آن به عمل آمد، لذا اين تحرير كاملتر از تحرير عربي مقاله به نظر ميرسد.
ميان امام مهدي(ع) و حضرت مسيح(ع)، از جهات متعددي ارتباط است. يكي از اين موارد، مادر بزرگوار آن امام است.
در روايتي از پيامبر(ص) اين گونه آمده است:
مهدي ازفرزندان من است. صورتش مانند ماه منير ميدرخشد. رنگ رخسارش عربي و قد و قامتش اسرائيلي است.(1)
دراين حديث، اشارهاي ضمني هست كه مهدي(ع) ازمادرش، ويژگيهاي قد و قامت بنياسرائيل رابه ارث ميبرَد.
نگاشتههاي اماميه، تأكيد دارد كه مادر امام مهدي(ع)، بانو ((مليكا)) است كه نام حقيقياش راپنهان كرد و به اسم ((نرجس)) شناخته وخوانده شد.اويكي ازشاهزادگان قصر امپراتوري قسطنطنيه در روم بود.
در اين قسمت از بحث، آن چه را استاد سعيد ايوب در كتاب ارزشمندش ((عقيدة المسيح الدجال)) نوشته و مربوط به موضوع است، بيان ميكنيم:
جبههاي كه رو در روي دجال و پيروان و مردان مرتدّ كليسا ميايستد، اسلام است. فرمانده اين جبهه، مهدي منتظر است.
پيامبر ميفرمايد: ((مهدي، همنام من است)). آيا صاحب اين نام كه در انجيل كنوني است، با نشانههايي كه برايش گفتهاند، همخوان است؟
در سِفْر رؤيا آمده است: ((نام فرماندهاي كه جنگهاي آخر زمان را رهبري ميكند، امين صادق است)).(2)
تاريخ زندگاني امام مهدي(ع) در عصر غيبت كبري
اولين قلمرو براي بحث درمقطع تاريخي عصر غيبت كبري(1)، تاريخ زندگاني و سيره يگانه يادگار زهراي اطهر و علي مرتضي، حضرت خاتم الاوصياء، حجّة بن الحسن العسكري(ع) است؛ او كه وليّ خدا، صاحب عصر، امام زمان، فرمانرواي به حق و راستين و خليفه خدا و رسول او بر جن و انس ميباشد.
با توجّه به چالشهاي ياد شده در پنجمين بحث مقدماتي و با توجّه به رسالت اين بحث تاريخي، ناگزير هستيم كه زمينه سازيهاي قرآن، پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) را براي ورود مسلمين به عصر غيبت كبري در نظر بگيريم تا بتوانيم زمينههاي آن را در دوران غيبت صغري مورد مطالعه محققانه قرار دهيم.
اين زمينه سازيها را با توجّه به مجموعه شرابط فرهنگي، اجتماعي، سياسي و ديني حاكم بر آن دوران و در آستانه ورود به عصر غيبت كبري، و با توجّه به اهداف كلان و اساسي براي امامت حضرت مهدي(ع)، بايد مطالعه و بررسي كرد.
از آن جايي كه حلقه وصل اين امام با مسلمين و پايگاه اصلي آن حضرت، شيعيان ميباشند؛ بايد با وضعيت آنان در آستانه ورود به عصر غيبت كبري، آشنا شويم تا به يك ارزيابي واقعگرايانه نائل گرديم.
پس بايد رهنمودها و زمينه سازيهاي حضرت مهدي(ع) و سپس مطالعه برخوردها و عكس العملهاي شيعيان و غير آنان در روزهاي اوليه قطع ارتباط رسمي با آخرين امام معصوم(ع)، مورد بررسي قرار گيرد.
بحث ياد شده در اين قلمرو، با زاويه ديدي كه ويژه ...
تاريخ زندگاني امام مهدي(ع) در عصر غيبت كبري
اولين قلمرو براي بحث درمقطع تاريخي عصر غيبت كبري(1)، تاريخ زندگاني و سيره يگانه يادگار زهراي اطهر و علي مرتضي، حضرت خاتم الاوصياء، حجّة بن الحسن العسكري(ع) است؛ او كه وليّ خدا، صاحب عصر، امام زمان، فرمانرواي به حق و راستين و خليفه خدا و رسول او بر جن و انس ميباشد.
با توجّه به چالشهاي ياد شده در پنجمين بحث مقدماتي و با توجّه به رسالت اين بحث تاريخي، ناگزير هستيم كه زمينه سازيهاي قرآن، پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) را براي ورود مسلمين به عصر غيبت كبري در نظر بگيريم تا بتوانيم زمينههاي آن را در دوران غيبت صغري مورد مطالعه محققانه قرار دهيم.
اين زمينه سازيها را با توجّه به مجموعه شرابط فرهنگي، اجتماعي، سياسي و ديني حاكم بر آن دوران و در آستانه ورود به عصر غيبت كبري، و با توجّه به اهداف كلان و اساسي براي امامت حضرت مهدي(ع)، بايد مطالعه و بررسي كرد.
از آن جايي كه حلقه وصل اين امام با مسلمين و پايگاه اصلي آن حضرت، شيعيان ميباشند؛ بايد با وضعيت آنان در آستانه ورود به عصر غيبت كبري، آشنا شويم تا به يك ارزيابي واقعگرايانه نائل گرديم.
پس بايد رهنمودها و زمينه سازيهاي حضرت مهدي(ع) و سپس مطالعه برخوردها و عكس العملهاي شيعيان و غير آنان در روزهاي اوليه قطع ارتباط رسمي با آخرين امام معصوم(ع)، مورد بررسي قرار گيرد.
بحث ياد شده در اين قلمرو، با زاويه ديدي كه ويژه ...
((فرهنگ عاشورا))، پيوندي عميق و ارتباطي ناگسستني با ((فرهنگ انتظار)) دارد. واقعه عاشورا، زمينهساز و مقدمه ظهور امام عصر (عج) است و معارف و حكمتهاي جاودان آن، در ((ظهور مهدي موعود)) متجّلي است. با بررسي و دقّت، در حديث قدسي ((زيارت عاشورا)) و ((زيارات مربوط به امام زمان (عج)، در مييابيم كه ((نينوا))، معبر ((انتظاراست)) ؛ يعني، براي رسيدن به ظهور مهدي موعود، بايد از گذرگاه كربلا عبور كنيم. زيارت عاشورا نيز در واقع، تحليلي براي معبر بودن نينوا براي انتظار است. درسها و پيامهاي عاشورا، چراغهاي فرا راه شيعيان است تا با ديدي روشن و بصيرتي افزون، منتظر ((ظهور)) باشند و آماده قيام و مبارزه شوند. ((السلام عليك يا ثار الله و ابن ثاره و الوتر اثوتور؛(1)سلام بر تو اي خون خدا و فرزند خونش، واي تنهاي رها شده))
حسين(ع)، خون خدا است كه در ((عاشورا)) به جوشش در آمد و به شريان تاريخ انسان و اسلام، حركت و حيات بخشيد. اين خون خدا از دشت گلگون نينوا، قلبهاي مؤمنان و عاشقان را به تپش درآورد و چنان آتش و شرري به جانها زد كه هرگز سردي و خاموشي نخواهد داشت: ((انّ لقتل اگسغ حرارة ص قلوب اثؤمنغ لاتقَد ابداً))(2). اين رود جاري خون خدا، از آن دشت خونبار، براي هميشه قلب تاريخ را سيراب، زنده و متحرك خواهد ساخت و هرگز نخواهد گذاشت جهل و نادانيها - هر چند مدرن - و حيرت در ضلالت و گمراهي، بندگان خدا را نابود سازد؛ بلكه سرور شهيدان تاريخ، جان خويش را در راه خدا بذل و بخشش كرد؛ تا بندگان او را از تمامي جهالتها و سرگردانيها رهايي بخشد: ((و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من اكهالة و حفة الضلالة))(3). و اين شور آفرينيِ آن اسوه عشق و آزادگي، هيچ خاموشي ندارد و اين حرارت حسيني، سرد يا منحرف نميشود. دشمنان او، بارگاه نورانياش را تخريب كردند و قبر مطهرش را به آب بستند؛ زائرانش را شهيد كردند و دست و پاي آنان را بريدند ... ولي نتوانستند اين ((گرمي و عشق)) و ((شور و شعور)) را از بين ببرند.
مقدمه
از نواي غريبانه استغاثه امام حسين(ع)، سالها و قرنها ميگذرد، اما انعكاس آن را ميتوان در لحظه لحظه تاريخ به گوش جان شنيد، اين فرياد نه تنها رو به خاموشي و افول نگذاشته، بلكه هر روز رساتر و پرصلابتتر، خروش وجوشش آزادگان عالم را افزوده است.
گويا امام حسين (ع) سالها و قرنها چشم به راه دوخته و به انتظار نشسته است؛ تا امام عصر (عج)، ندايش را پاسخ گويد؛ پرچم بر زمين ماندهاش را به دوش گيرد؛ داغهاي كهنهاش را التيام بخشد و آرمانهاي بلندش را لباس تحقق بپوشاند. روز ظهور، هنگام پاسخ به استغاثه مظلومانه امام حسين(ع) است و حضرت مهدي (ع) پاسخ دهنده آن. در اين گستره بيانتها و افقهاي دور آن، كسي به خروش و التهاب فرزندش كه براي رسيدن آن روز، گذر آرام آرام و جانكاه لحظهها را به تماشا مينشيند و روزها و سالها را با چشمان منتظرش بدرقه ميكند وجود ندارد.
به راستي چه رمزي مهر سكوتْ بر لبان بسته و چه سرّي در اين ميان رخ پنهان كرده است؟ چرا ياد امام حسين(ع) هميشه و همه جا، همراه و هم پاي ياد حضرت مهدي (ع) است؟ چرا هر جا سخن از حسين(ع) است، نام حضرت مهدي(ع) نيز رخ ميگشايد؟ چرا عاشورا روز ((ظهور)) است و ياد حسين (ع) آغازين كلام مهدي (ع)...؟
اين گفتار ميكوشد گوشههايي از اين ارتباط و پيوست را، از منظرهاي مختلف و در ابعاد گوناگون بررسي كند و فهرست وار آنها را در چهار بخش (همراه با قرآن، همراه با روايات، ادعيه و زيارات، تشرفات) و يك خاتمه برشمارد تا به عنوان دستمايه برخي از محققان و مبلغان و نيز ابزاري براي تحقيق و پژوهش بيشتر و مقدمهاي براي كشف زوايايي ديگر از حقايق نوراني حيات اين دو امام همام (ع) باشد. گرچه بررسي و تحليل اين پيوستگيها و نيز نتايج و آثار آن، مجالي ديگر و فرصتي فراختر ميطلبد و گشودن گره اسرار اين پيوستگيها، دلهايي راز دان و جانهايي آگاه از آن اسرار را ميطلبد.
مقدمه
انسان در طول تاريخ، هيچ گاه از انديشه و رؤياي ((به زيستن)) فارغ نبوده و نگاه او همواره براي يافتن آيندهاي بهتر و سامان يافتهتر، دوخته شده است.
با آن كه زورمداران و استضعاف گران، هميشه مخالفان رژيم خود را در هم ميكوبند، در بند ميكنند، به زندان مياندازند، به خاك و خون ميكشند و ميخواهند از هر طريق ممكن موقعّيت خويش را حفظ كنند؛ اما مستضعفان به اميد رسيدن به روزي خوش - روزي كه به خواستههاي مشروع خود برسند - زندگي را بر حاكمان ستمگر، سخت و تلخ ساخته و مسير تاريخ را عوض كردهاند. سياه پوست آمريكايي و آفريقايي قيام كرده حقوق خود را ميطلبند. مردم اندونزي، الجزاير و ايران بپا خواسته استعمار و استعمارگران را طرد ميكنند و به حيات آنها خاتمه ميدهند و فلسطينيها به انتفاضه خود ادامه ميدهند.
آرزوي به زيستن و داشتن زندگي آرام، با زندگي بشر عجين بوده و در طول تاريخ، از آن جدا نشده است. او همواره، به فكر چنان روزي بوده و آني از اين انديشه، جدا نشده است؛ گرچه هنوز در ايجاد چنان زندگي مطلوب و ايده آل خود، موفقيتي نداشته است.
رؤياي مزبور در زندگي انسان، به گونههاي مختلفي تبلور يافته و انديشمندان هر عصري، براي تعبير شدن آن، چارهها انديشيده و آن را در قالب ((مدينه فاضله)) مطرح كردهاند كه در آن از نابساماني و دغدغههاي جوامع موجود، اثر و نشاني نباشد. از مدينه فاضله افلاطوني گرفته تا مدينه فاضله فارابي، و از مدينه فاضله كمونيستها و سوسياليستهاي تخيّلي و بهشت موعود آنان، گرفته تا مدينه فاضله عصر روشنگري و انسانمداري ... آنها به خيال خود بشر را از قيد و بند دين و آداب و تكاليف ديني آزاد نموده و انسان را محور همه چيز قرار دادهاند و دين و مذهب انسانيت را پايه گذاري كردهاند.
در يك رهيافت توصيفي از ريشهها و عوامل وقوع انقلاب اسلامي ايران، ميتوان به مؤلّفهها و گزارههاي مختلفي اشاره كرد؛ مانند اسلام ستيزي رژيم پهلوي، گسترش فساد، ظلم و بي عدالتي، توسعه و نوسازي ناقص و نامتناسب، استبداد و اختناق مداوم، استبداد و سركوبي آزادي خواهان، عوارض حكومت تحصيلدار، استحكام باورها و اعتقادات ارزشي مردم و... .
در اين ميان، يك عامل فكري و ايدئولوژيكي - كه از ديد تيز بين نظريه پردازان و نويسندگان داخلي و خارجي پنهان نمانده - مسأله ((غيبت امام زمان (عج))) و ((انتظار ظهور منجي عالم بشري)) است. به نظر آنان، اين باور و اعتقاد، زمينهساز تغيير نگرش و رفتارهاي مردم ايران، تقويت بنيانهاي فكري و فرهنگي جامعه، گسترش روزافزون انديشههاي اصلاح طلبانه، تلاش و كوشش براي تغيير و تحوّل، عدم پذيرش حاكميّتهاي سياسي، داشتن اميد و آرزو براي پيروزي در نهايت قيام و انقلاب عليه بي عدالتيها و زمينه سازي براي انقلاب جهاني مهدي موعود، بوده است.
فرضيه علمي قابل طرح در مورد انقلاب اسلامي ايران، اين است كه عوامل مختلف اقتصادي، سياسي، فرهنگي، مذهبي در شروع و پيروزي انقلاب نقش داشته است. يكي از گزارههاي اصلي و مورد قبول عدهاي از نظريه پردازان انقلاب، عامل مذهب است كه در بطن آن، ((انتظار))، به وضوح ديده ميشود.
نقش و تأثير اساسي ((انتظار)) در شكلگيري مباني فكري و ايدئولوژيكي انقلاب، غير قابل انكار و ترديد است.
با توجّه به مؤلّفههاي ظلم ستيزي انتظار، عدم مشروعيّت حاكمان سياسي، نصب عام فقيهان براي نيابت از امام عصر (عج)، اميد به اصلاح و تعالي جامعه و نابودي مظاهر ظلم و فساد، غصب حقّ حاكميت ائمه(ع)، محروميّت جامعه از فيض حضور امام، زمينه سازي براي تعجيل فرج و... ميتوان گفت كه مسأله ((انتظار)) - به طور مستقيم يا غير مستقيم - محور فكري و رهبري انقلاب اسلامي بوده و نقش عمدهاي در شروع و پيروزي آن داشته است.
در قسمت نخست، خبر جزيره خضراء، از نظر سند و دلالت و اشكالات مختلفي كه بر آن وارد بود مطرح گرديد. در اين قسمت، داستان ياد شده از نظر تاريخي مورد بحث قرار خواهد گرفت تا حقايق فزونتري درباره آن داستان بر همگان آشكار گردد.
موقعيت تاريخي داستان 1- سال 699 ه. ق
نقل كننده اين داستان، مدّعي است كه در اين سال، خبر را از شخصي شنيده و سپس براي اطمينان، به نزد ((علي بن فاضل)) رفته تا خود بدون واسطه، خبر را از او بشنود.
فرض ميكنيم كه واقعاً، اين ملاقات انجام شده باشد و ((فضل بن علي))، ((علي بن فاضل)) را ملاقات كرده باشد. بر اين اساس، بايستي سفر ((علي بن فاضل)) به اندلس، در حدود دهههاي پاياني قرن ششم ه. ق صورت پذيرفته باشد چرا كه واقعه مذكور در زمان تحصيل ((علي بن فاضل)) بوده و علي القاعده با گذشت سالهايي، اين واقعه را براي ديگران نقل كرده است.
ويژگيهاي تاريخي قرن ششم ه. ق
دهههاي پاياني اين قرن، دوران زوال و ضعف خلافت عباسي است و حكومت سلجوقي نيز كه در ظاهر، زير فرمان خلافت عباسي بود ولي عملاً همه شؤون آن را اداره ميكرد، رو به ضعف و فروپاشي نهاد.
دولت عظيم سلجوقي، به دولتهاي متعدّد و درگير با هم تقسيم شد. اين وضعيت، از سويي زمينه عرض اندام بيشتر خلفاي عباسي را فراهم ساخت تا به فكر احياي اقتدار گذشته خويش باشند - كه البته ميسر نشد - و از سوي ديگر صليبيان را تحريك كرد تا بر بلاد اسلامي هجوم برند و طايفه مغول را نيز بر آن داشت تا به سرزمينهاي اسلامي دست اندازي كنند.(1)
هوالذي أرسل رسوله بالهدي و دينالحق ليظهره عليالدين كلّه ولو كره المشركون[توبه / 33]
از موضوعات مهمّي كه هميشه بشر در ارتباط با آن بوده و منشأ بسياري از تحوّلها قرار گرفته، موضوع دين و اَبعاد آن است. اين موضوع، از اَبعاد گوناگوني قابل بررسي است. آن چه در اين مختصر به دنبال آن هستيم، بررسي دين و چگونگي آن در عصر ظهور حضرت حجت، عجل الله تعالي فرجه الشريف، است .
يكي از پرسشهايي كه هميشه در پيش روي متفكّران است، اين است كه ((آيا درزمان ظهور حضرت، احكام و قوانين جديدي از سوي آن وجود شريف بيان خواهد شد؟ آيا به جهت حكومت جهاني حضرت، دين، باساز وبرگي جديد و اصولي متناسب با آن زمان و قوانيني جديد جلوه ميكند؟))
آيا ميتوان گفت، اكنون احكامي به حسب واقع وجود دارد كه مورد نظر خداوند تبارك و تعالي است و براي رشد و سعادت فرد و جامعه به آنها نياز است و لكن تا زمان ظهور، به جهت وجود موانعي، به مرحله فعليّت نرسيده است، امّا با ظهور آن حضرت چنين احكامي از مرحله انشاء خارج شده و لباس فعليّت ميپوشد يا اين كه چنين چيزي مطرح نيست بلكه آن چه كه در زمان ظهور واقع ميشود، تنها، تحوّلي عظيم در مرحله اجراي احكام مقدّس اسلام و احياناً توسعهاي در برخي از احكام محدود است؟
پاسخ به اين پرسش مهم، نه تنها آگاهي انسان را نسبت به حقيقت دين در زمان ظهور روشن ميسازد، بلكه نتايج مهم و چشمگيري نسبت به برخورد عالمان و متفكّران با دين، در زمان قبل از ظهور دارد. در اينجا به برخي از آنها اشاره ميشود:
برگزيده سخنراني استاد قرائتي رياست محترم هيئت امناي بنياد حضرت مهدي موعود(عج) در جمع دانش پژوهان دوره دوم مركز تخصصي مهدويت.
بسم الله الرحمن الرحيم اَلّلهُمِّ كُنِْ لِوَلّيِكَ اگُْجِّةِ بْنِ اگَْسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَط ابائِهِ ص هذِهِ السَّاعَةِ وَ ص كُلِّ ساعَهٍ وَ لِيّاً وَ حافِظًا وَ قائِداً وَ نايِاً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَطَّ تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَ جَُتِّعَهُ فشا طَويلاً.
از اين كه در محضر شما فضلا هستم بسيار خوشحالم، نكاتي، از باب تذكر و تجربياتي كه دارم خدمتتان عرض ميكنم، شايد مفيد واقع شد.
حوزه علميه، چيزي كه كم دارد، حوزه كاري است؛ يعني، روحاني فاضل زياد داريم؛ امّا وقتي وارد يك جا ميشود و ميخواهد حرف بزند، تمرين و تجربه كم دارد. به همين جهت برنامههاي ما در زمينه صادرات موفّق نبوده است؛ مثلاً افرادي كه به اسم عقيدتي - سياسي به پادگانهاي ارتش رفتهاند، بايد دورههايي در زمينه ارتباط با سربازان، نيروهاي دريايي، خلبانان و... ببينند. و هر يك دورههاي خاص خود را دارد؛ همان طور كه پارچه شلوار، با پارچه عمامه فرق ميكند.
بايد دورههايي را بگذاريم كه چگونه براي بچّهها قصه بگوييم؛ چگونه راجع به امامت حرف بزنيم؛ چگونه با وهابيها بحث كنيم؛ چگونه درباره امام زمان صحبت كنيم. حوزه علميه نه تنها هيچ برنامهاي براي افرادي كه به جمكران ميآيند ندارد؛ بلكه نقشي هم در آمدن اين افراد به آن جا ندارد. البته اين نسلي كه به جمكران ميآيند، نسل آب بندي شده است؛ يعني، نسل بيست ميليوني آموزش و پرورش، دانشگاه و... كه بايد با آنان كار كرد.
امروز وجود مقدس حضرت حجّت - ارواحنا فداه - در ميان انسانهاي روي زمين، منبع بركت، منبع علم، منبع درخشندگي، زيبايي و همه خيرات است.
...براي انساني كه داراي معرفت باشد، موهبتي از اين برتر نيست كه احساس كند، وليّ خدا، امام بر حق، عبد صالح، بنده برگزيده در ميان همه بندگان عالم و مخاطب به خطاب خلافت الهي در زمين، با او و در كنار او است؛ او را ميبيند و با او مرتبط است.(1)
مهدي موعود (عج)، مظهر رحمت و قدرت حق و مظهر عدل الهي است و كساني كه بتوانند با اين كانون شعاع رحمت و تفضلات الهي، ارتباط روحي و معنوي برقرار كنند، در تقرّب به خداوند، توفيق بيشتري مييابند؛ زيرا نفس توسّل و توجّه و ارتباط قلبي با آن حضرت، موجب عروج و رشد روحي و معنوي انسان ميشود.(2)
... يكي از آن خورشيدهاي فروزان، به فضل و كمك پروردگار و به اراده الهي، امروز در زمان ما به عنوان ((بقية اللَّه في ارضه))؛ به عنوان ((حجة اللَّه علي عباده))؛ به عنوان ((صاحب زمان)) و ((وليّ مطلق الهي در روي زمين)) وجود دارد. بركات وجود او، [و ]انوار ساطعه از وجود او، امروز هم به بشر ميرسد... اين خورشيد معنوي و الهي بازمانده اهلبيت(ع) است.(3)
ولي عصر - صلوات اللَّه عليه - ميراثْ برِ همه پيامبران الهي است.(4)
امام بزرگوار و عزيز و معصوم و قطب عالم امكان و ملجأ همه خلايق، اگرچه غايب است و ظهور نكرده، امّا حضور دارد.(5)
امام زمان (عج) امانت و گوهر درخشنده عظيم آفرينش در ميان ما، امروز بي گمان بيش از هر زمان، متوجّه و مراقب اين ملّت است.(6)
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful
Say: He, Allah, is One
Allah is He on Whom all depend
He begets not, nor is He begotten
And none is like Him