آتش زدن پرچم آمریکا و اسرائیل از سوی راهپیماییکنندگان تهرانی
نمازگزاران تهرانی که بعد از اقامه نماز جمعه در راهپیمایی اعلام «بیاعتمادی به آمریکا» شرکت کردند، پرچم آمریکا و اسرائیل را به آتش کشیدند و خشم و انزجار خود را از این دو دولت اعلام داشتند.
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری فارس، نمازگزاران تهرانی ظهر امروز (جمعه) بعد از اقامه نماز جمعه این هفته خود در راهپیمایی اعلام «بیاعتمادی به آمریکا» حضور یافتند.
راهپیمایان که یکصدا فریاد و شعار مرگ بر آمریکا سر می دادند، پرچم آمریکا و اسرائیل را به آتش کشیدند و خشم و انزجار خود را از آنها اعلام داشتند.
تذکر راهپیمایان به سازشگران داخلی در اصرار به رابطه با آمریکا
راهپیمایان در این مراسم شعارهای «مرگ بر آمریکا»، «آمریکا مرگ به نیرنگ تو، خون جوانان ما میچکد از چنگ تو»، «سازشگری با شیطان خیانت است به قرآن» و «سازشگر حیا کن، انقلاب و رها کن» سر دادند.
همچنین نمازگزاران تهرانی در راهپیمایی امروز خود به سازشکاران داخلی که برای برقراری رابطه با آمریکا اصرار دارند، تذکر دادند که به منافع ملی و خواست عمومی توجه داشته باشند.
در این راهپیمایی اقشار مختلف مردم اعم از کسبه و کارگر، کارمندان، دانشجویان و اساتید دانشگاهها و همچنین جوانان و نوجوانان حضور چشمگیری دارند.
«مرگ بر آمریکا» رمز مقاومت ملت ایران است/ رسانههای حامی دولت خفقان رسانهای ایجاد نکنند
امام جمعه موقت تهران با تأکید بر اینکه مسئله ولایت فقیه سرمایه این کشور است، گفت: شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» شناسنامه انقلاب اسلامی است.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، آیتالله سیداحمد خاتمی امام جمعه موقت تهران در سخنانی در خطبههای نماز جمعه، شهادت امام باقر (ع) و آیتالله اشرفی اصفهانی پنجمین شهید محراب را تسلیت گفت و ضمن تبریک عید قربان، همگان را به حضور در مراسم روز عرفه در سراسر کشور توصیه کرد.
وی در ادامه با اشاره به رهنمودهای اخیر مقام معظم رهبری درباره استحکام داخلی، گفت: رهبر معظم انقلاب طی رهنمودهای اخیر چندبارهشان، چندین بار روی موضوع استحکام داخلی و درونزا تأکید بایسته داشتند.
«اخبار منتشره از سوی اصلاحطلبان درباره آزادی زندانیان سیاسی تحریف واقعیتهاست».
سایت اینترنتی خودنویس که توسط شماری از همکاران فراری نشریات زنجیرهای اداره میشود، با انتشار این ارزیابی نوشت: تنها به فاصله چند ساعت از اظهارات دادستان کل کشور مبنی بر آزادی هشتاد تن از زندانیان امنیتی و مرتبط با جریان «فتنه»، این خبر به صدر اخبار سایتها و رسانههای اصلاحطلب در داخل و اپوزیسیون در خارج از کشور تبدیل و گمانههای گوناگونی در دو حوزه مطرح شد، نخست گمانهزنی در مورد اسامی افرادی که بناست آزاد شوند و سپس ربط دادن موضوع به تغییر و گشایش فضای سیاسی آن هم با روی کار آمدن روحانی. برخی حتی پا را فراتر نهاده و موضوع حبس خانگی کروبی را نیز به میان کشیدند عدهای ذوقزده نیز در شبکههای اجتماعی خبر دادند که چه نشستهاید که هم اینک زندانیان از درهای زندان بیرون میآیند و کسی برای استقبال از آنها نرفته است.
در ادامه این گزارش آمده است: بازخوانی اظهارات دادستان کشور نشانگر این موضوع است که وی هیچگاه نگفته هشتاد زندانی سیاسی به زودی آزاد میشوند، بلکه او در سخنانش عنوان کرده هشتاد تن از زندانیان سیاسی به مناسبت عید غدیر مورد عفو رهبری قرار گرفتهاند. عفو رهبری برنامهای است که همه ساله به مناسبت اعیاد مذهبی و براساس اصل یکصد و ده قانون اساسی که وظایف و حدود اختیارات رهبری را عنوان میکند شامل حال برخی زندانیان میشود.
خودنویس با اشاره به واقعیتها نوشت: این عفو شامل بخشودگی باقیمانده دوران حبس، بخشودگی جریمههای نقدی و در برخی موارد بخشودگی همه مجازاتها است و موضوع تازهای نیست. با این وجود دلیل شتابزدگی برخی از روزنامهنگاران اصلاحطلب، ماجرا به گونهای جلوه داده شد که گویی به واسطه روی کار آمدن روحانی است که این بخشودگی اعلام شده و این اتفاق به دلیل فشارهای دولت رخ داده است. این در حالی است که دادستان کل کشور به صراحت عنوان کرده بود موضوع بخشودگی زندانیان امنیتی ربطی به انتخابات اخیر ندارد و «برخی جریانها گمان کردند که این عفوها در ارتباط با انتخابات اخیر و برخی مسائل سیاسی روز است در حالی که هیچ ربطی به این مسائل ندارد. روند عفو روال طبیعی است همانطور که در سالهای 90 و 91 نیز انجام شد.»
در ادامه این مطلب خاطر نشان شده است: نگاهی به آمار زندانیان بخشیده شده در سال قبل یعنی 91 آن هم زمانی که هنوز دولت در اختیار احمدینژاد و یارانش بود نشان میدهد که تعداد افرادی که در آن سال مورد عفو و بخشودگی رهبری قرار گرفتند به مراتب از مجموع افرادی که با روی کار آمدن دولت جدید آزاد شدهاند بیشتر است.
یکی از زندانیان سیاسی که سال پیش آزاد شده به خودنویس گفت: «دوازده زندانی آزاد شدند که چهار پنجنفرشان در ماههای پایانی حبسشان بودند... پارسال هشتاد و چند نفر آزاد شدند. چرا آن موقع کسی نگفت احمدینژاد، مچکریم!»
همچنین، ژیلا بنییعقوب، که همسرش بهمن احمدی امویی همچنان در زندان است، در وبلاگ نوشت: «ای کاش روزنامهنگاران و رسانهها با دقت بیشتری مسئولیت حرفهای و اخلاقی خود را انجام بدهند. آیا کسانی که به راحتی نوشتند هشتاد زندانی سیاسی آزاد میشوند، میدانند که برخی از زندانیان از انتشار اخبار غیرواقعی در این خصوص رنجیدهاند؟ و از همه مهمتر آیا میدانند که حق ندارند صحت و دقت خبر را قربانی ذوقزدگی خود کنند؟»
یک نشریه آمریکایی با مرور سوابق عملکرد کاخسفید طی 25 سال گذشته نتیجه گرفت مقامات آمریکایی هرگز روی خوش به شعار میانهروی و تنشزدایی در ایران نشان ندادهاند.
هافینگتونپست نوشت: اولین نشانه در سیاست ایران در سال 1988 در پایان جنگ ایران و عراق پدیدار شد. در آن زمان، تا حدی به دلیل نظر متحدان منطقهای، آمریکا تصمیم گرفت به این علامت اعتدال، روی خوش نشان ندهد. آمریکا در عوض تصمیم گرفت عراق را به عنوان متحد خود در منطقه انتخاب کند و تقریبا تا زمان اشغال کویت در سال 1991 به حمایت از عراق ادامه داد. نتیجه آن جنگی خونین و عملیات موسوم به «طوفان صحرا» بود.
این روزنامه اضافه کرد: پس از آن در سال 1990، علیرغم تصمیم دولت رفسنجانی به بیطرفی در جنگ خلیجفارس، برخلاف تعدادی از کشورها که به نفع عراق موضعگیری کردند، و علیرغم کمک ایران در آزادسازی گروگانهای آمریکایی در لبنان، آمریکا به سیاست مهار و منزوی کردن ایران روی آورد. یکی از وجوه این سیاست تصمیم آمریکا به حمایت از طالبان در افغانستان بود چرا که آنها ضد ایران و ضد شیعه بودند. نتیجه آن بمبگذاری در سفارتخانههای آمریکا در کنیا و تانزانیا توسط القاعده، متحد طالبان، و وقایع دردآور یازده سپتامبر بود. در همین حال زمانی که ایران مجددا در سال 1994 از شرکت نفتی کونوکو دعوت کرد که در ایران سرمایهگذاری کند، آمریکا جلوی آن را گرفت و اولین دور از تحریمهای آمریکا علیه ایران توسط کنگره این کشور در سال 1996 به تصویب رسید.
هافینگتونپست همچنین با اشاره به دوره اصلاحات خاطر نشان کرد: خاتمی، رئیسجمهور ایران در دوران زمامداری خود دو مرتبه دست به سوی آمریکا دراز کرد: اول در سالهای 2001 و 2002 در کمک به گذار مسالمتآمیز در افغانستان پس از دوران طالبان، پاسخ آمریکا در سخنان جرجبوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، درباره محور شرارت بازتاب یافت. دوباره در سال 2003 ایران توافقهایی را در تعدادی از مسائل حل نشده فیمابین ارائه داد که به معامله بزرگ معروف شد. ظاهرا نامه حاوی این توافق هرگز به روی میز مقامات بلندپایه نرسید. این روزنامه معتقد است آمریکا به خاطر بیاعتنایی به ایران در افغانستان و عراق شکست خورد.
بعد از سفر رئیسجمهور محترم کشورمان به نیویورک و گفتوگوی تلفنی ایشان با رئیسجمهور آمریکا که یکی از چند اقدام نابجای این سفر - در کنار اقدامات مثبت آن - بود و هزینه کردن از عزت مثال زدنی ایران اسلامی در جهان و منطقه را به دنبال داشت، پایگاه اطلاعرسانی آیتالله هاشمیرفسنجانی به نقل از ایشان نوشت «امام موافق حذف شعار مرگبر آمریکا بودند»! این ادعا که همزمانی آن با مکالمه تلفنی دکترروحانی و اوباما، هماهنگ شده به نظر میرسید، در فاصلهای کوتاه به تیتر و خبر اول روزنامههای زنجیرهای و سایتها و رسانههای داخلی و خارجی تبدیل شد. رسانههای مورد اشاره با استناد به ادعای آیتالله رفسنجانی، اصرار داشتند که از یکسو، گفتوگوی تلفنی روحانی و اوباما را قابل توجیه! جلوه دهند و از سوی دیگر، ابراز امیدواری میکردند شعار مرگ بر آمریکا از فرهنگ سیاسی و اعتقادی مردم حذف شود!
در این که آقای هاشمیرفسنجانی نظر صریح و بارها اعلام شده حضرتامام(ره) را تحریف کرده است، تردیدی نیست و در همین نوشته به آن خواهیم پرداخت، اما، ابتدا بایستی درباره این تحریف و مسائل پیرامونی آن به چند نکته اشاره کرد.
1- همزمانی تحریف نظر امام راحل(ره) با گفتوگوی تلفنی آقای روحانی و رئیسجمهور آمریکا به وضوح نشان میدهد که آقای هاشمی و دوستان ایشان نیز در نسنجیده بودن مکالمه یاد شده تردیدی ندارند و از آنجا که میدانند این اقدام نابجا و خسارتآفرین با هیچ منطق علمی، سیاسی و اسلامی همخوانی ندارد، برای توجیه آن به گناه نابخشودنی تحریف نظرات حضرت امام(ره) روی آوردهاند.
پرسیدن که عیب نیست. مخصوصا از کسانی که «دانستن را حق مردم» میدانند! و طی سه دهه گذشته بارها بر این «حق» اصرار ورزیدهاند. از این روی، پرسشی که در پیش است و آنچه این نوشته در پیوست خود دارد، نباید دولتمردان محترم را آزردهخاطر کند و یا این تلقی را پدید آورد که قرار است زحمات متراکم و روزهای پرکار آنها نادیده گرفته شود. پرسش درباره سفر نیویورک است، سفری که طی چند روز گذشته پیرامون دستاوردهای آن تبلیغات پرحجم و گستردهای شده و این تبلیغات کماکان ادامه دارد. پرسش اما، این است که جناب رئیسجمهور محترم و هیئت همراه ایشان در سفر نیویورک و در تعامل با آمریکا و متحدانش «چه دادهاند و چه گرفتهاند»؟ و در اینباره گفتنیهایی هست؛
1- سخنرانی آقای دکتر روحانی رئیسجمهور محترم کشورمان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و مصاحبههای بعدی ایشان با رسانههای آمریکایی، اگرچه در برخی از موارد که به آن اشارهای گذرا خواهیم داشت، خالی از کاستی نبود ولی در مجموع میتوان اظهارات جناب روحانی را در تاکید بر سیاستهای کلان نظام، حمایت و دفاع از حقوق مردم شریف ایران و استدلالها و مستنداتی که برای این منظور ارائه کرده بودند، مثبت ارزیابی کرده و مخصوصا بخشهایی از آن را شایسته تقدیر دانست. این بخش از سخنان رئیسجمهور محترم کشورمان با عصبانیت دشمنان تابلودار ایران اسلامی، مخصوصا رژیم صهیونیستی روبرو شد تا آنجا که نتانیاهو با شتابزدگی به اوباما و دولتمردان آمریکایی هشدار داد «فریب لفاظیهای روحانی را نخورند»! لحن آرام و اظهارنظرهای آمیخته به آرامش آقای روحانی در سخنرانیها و مصاحبهها، مخصوصا آنجا که با استدلال منطقی و محکم همراه بود نیز - که نمونههای فراوانی از این دست را میتوان آدرس داد- تحسینبرانگیز بود. اما لحن ملایم رئیسجمهور محترم کشورمان و نشانهها و پیامهایی که از خواست جدی ایشان برای فرو ریختن دیوار بلند بیاعتمادی میان ایران و آمریکا حکایت میکرد نه فقط غیر از «وعدههای نسیه» و لفاظیهای بیپشتوانه مقامات آمریکایی هیچ دستاورد دیگری به دنبال نداشت بلکه به گونهای که اشاره خواهیم کرد کفه مواضع طلبکارانه و خواستههای باجخواهانه حریف را نیز سنگینتر کرد.
انعطاف و نرمش در حوزه دیپلماسی به چه معناست و چه ابعادی را شامل میشود؟ به نظر میرسد این بحث با سایه روشنهایی مواجه است و باید از آن ابهامزدایی شود. البته اصل موضوع در جای خود نیازمند تحلیل و تبیین است اما شاخ و برگی که در حوزه عملیات روانی به آن داده میشود، ضرورت تبیین را دو چندان میکند. پرسش میشود که آیا این نوعی عقبنشینی است؟ آیا تابو شکسته و پایان شعار مرگ بر آمریکا فرا رسیده است؟ آیا میتوان ماجرای اخیر را با ماجرای پذیرش قطعنامه 598 در سال 1367 یا با حوادثی نظیر صلح حدیبیه و صلح امام حسن(ع) مقایسه کرد؟ نقشه و تدبیر مهندسی شده از سوی رهبر معظم انقلاب کدام است؟ و آیا آنچه در عمل اتفاق میافتد عمل به اجزاء این تدبیر است؟
وزیر گردشگری مصر از تعلیق روابط گردشگری این کشور با جمهوری اسلامی ایران به خاطر آن چه «دلایل امنیتی» نامید، خبر داد.
«هشام زعزوع» روز سهشنبه (اول اکتبر، ۹ مهر) در یک کنفرانس اقتصادی در شهر قاهره درباره علت تعلیق سفر گردشگران ایرانی به مصر گفت: «تعلیق گردشگری با ایران به امنیت ملی مربوط میشود.»
وزیر گردشگری مصر بازگشت گردشگران ایرانی به مصر را به بهبود روابط سیاسی میان دو کشور منوط کرد و افزود: «در حال حاضر ما قادر به تأمین امنیت گردشگران ایرانی نیستیم.»
گزینه نظامی همچنان روی میز/باید دیپلماسی را بیازماییم/ارتباط ناگسستنی آمریکا-اسرائیل
رئیسجمهور آمریکا بعد از دیدار با نخستوزیر رژیمصهیونیستی یکبار دیگر بر روی میز بودن همه گزینهها از جمله گزینه نظامی علیه ایران، تاکید کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس، «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا روز دوشنبه پس از دیدار با «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیمصهیونیستی که برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل به آمریکا سفر کرده، بار دیگر تاکید کرد که گزینه نظامی علیه ایران همچنان روی میز است، اما باید راه دیپلماتیک را نیز برای توافق هستهای، آزمود.
اوباما در مورد مذاکرات خود با نتانیاهو در مورد ایران گفت: میدانید که هم من و هم نخستوزیر از همان زمان که من به ریاستجمهوری رسیدم، روی این موضوع توافق داشتیم که ضروری است که ایران سلاح هستهای در اختیار نداشته باشد. این موضوع برای امنیت آمریکا مهم است. این برای امنیت اسرائیل مهم است. این برای امنیت جهان هم مهم است، چراکه ما نمیخواهیم در متزلزلترین منطقه جهان رقابت تسلیحاتی به راه بیافتد. با توجه به اقدامات نظام ایران در گذشته، تهدیدات آنها علیه اسرائیل، اقداماتشان علیه اسرائیل، کاملا مشخص است که تنها حرف زدن کافی نیست. ما باید اقداماتی را شاهد باشیم که به جامعه بینالملل اطمینان دهد که آنها کاملا به تعهدات بینالمللی خود پایبند بوده و به دنبال سلاح هستهای نیستند.
وی افزود: موضوع دیگری که با نخستوزیر در میان گذاشتم این بود که ایرانیها به دلیل تحریمهای فوقالعادهای که ما در چند سال گذشته اجرا کردیم، حالا به نظر میرسد که آماده مذاکره شدهاند. ما باید دیپلماسی را بیازماییم. ما باید این حقیقت را شاهد باشیم که آنها در عزم خود برای پایبندی به قواعد بینالملل، قوانین بینالملل و الزامات و قطعنامههای بینالمللی، جدی هستند. با در نظر گرفتن اینکه پیشفرض ما حل موضوعات از طریق دیپلماتیک است، ما با حسن نیت به سوی آنها میرویم.
رئیسجمهور آمریکا ادامه داد: اما ما با چشمانی کاملا باز وارد این مذاکرات شدیم. این کار آسانی نخواهد بود، و ما در هر اقدام خود در جهت کاهش تحریمهایی که فکر میکنم آنها به دنبالش هستند، باید بالاترین سطح راستیآزمایی را در نظر بگیریم. به همین جهت در این روند با اسرائیل، دوستان و متحدانمان در منطقه رایزنی نزدیک خواهیم داشت و امیدوارم که بتوانیم این موضوع را به صورت دیپلماتیک حل کنیم.
وی افزود: اما به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده، همانطور که پیشتر هم گفتهام، باز هم تکرار میکنم که برای کسب اطمینان از عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای، که میتواند موجب بیثباتی منطقه و تهدیدی بالقوه برای ایالات متحده باشد، هیچ گزینهای از جمله گزینههای نظامی را از روی میز کنار نگذاشتهام.
اوباما در بخشی دیگر از این صحبتها به «ارتباط ناگسستنی با اسرائیل» و «تعهد آمریکا به امنیت اسرائیل» سخن گفت و تصریح کرد که این امر مستحکمتر از هر زمان دیگری است.
آسیبهای زیادی از غرب دیدهایم/مبادا به دام آنها بیفتیم
آیتالله جوادیآملی از مراجع عظام تقلید گفت: ما خطرات و آسیبهای زیادی از غرب دیدهایم، مبادا به دام آنها بیفتیم.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، آیتالله جوادیآملی از مراجع عظام تقلید امروز در دیدار با سیدرضا صالحیامیری سرپرست وزارت ورزش و جوانان و هیئت همراه وی تصریح کرد: ما در حوزه ورزش و جوانان مانند سایر عرصههای انقلاب حرفهای زیادی برای گفتن داریم.
وی ادامه داد: جوان نیروی آزاد شدهای دارد که باید تحت رهبری باشد تا هدر نرود، جوان مانند تیر تیزی است که رهبری مردان الهی و بزرگان خرد ورز میتواند وی را راهنمایی کند.
آیتالله جوادی آملی ابراز داشت: ما امروز شاهد هستیم که در بزرگترین تجمع عبادی سیاسی کشور یعنی نماز جمعه تهران چیزی حدود 10 تا 12 هزار نفر حضور مییابند اما تقریبا 10 برابر آن شاهد حضور جوانان در ورزشگاه برای برگزاری یک مسابقه هستیم.
گزینه نظامی همچنان روی میز/باید دیپلماسی را بیازماییم/ارتباط ناگسستنی آمریکا-اسرائیل
رئیسجمهور آمریکا بعد از دیدار با نخستوزیر رژیمصهیونیستی یکبار دیگر بر روی میز بودن همه گزینهها از جمله گزینه نظامی علیه ایران، تاکید کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس، «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا روز دوشنبه پس از دیدار با «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیمصهیونیستی که برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل به آمریکا سفر کرده، بار دیگر تاکید کرد که گزینه نظامی علیه ایران همچنان روی میز است، اما باید راه دیپلماتیک را نیز برای توافق هستهای، آزمود.
محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه در مصاحبه با شبکه آمریکایی abc news ضمن محکوم کردن هولوکاست آن را جنایتی فجیع خواند و گفت به کار رفتن اصطلاح «افسانه هولوکاست» در نسخه انگلیسی سایت مقام معظم رهبری (Khamenei.ir) ناشی از اشتباه در ترجمه بوده است! این در حالی است که مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری در تاریخ 18 اسفند 1390 ضمن «افسانه» نامیدن هولوکاست آن را حادثهای پنداری- نه واقعی- خواندند و فرمودند:
«غربیها جور دیگری عمل میکنند... آنها چهارچوبهاشان ظالمانه است. در یک کشوری کسی به افسانه هولوکاست اعتراض میکند، میگوید من قبول ندارم؛ او را زندان میاندازند، محکومش میکنند که چرا یک حادثه پنداری تاریخی را انکار میکنی! حالا گیرم پنداری هم نباشد- واقعی باشد- خیلی خوب، انکار یک حادثه واقعی تاریخی مگر جرم است؟»
انتظار آن بود که وزیر محترم امور خارجه کشورمان به جای وادادگی در مقابل افسانه هولوکاست از موضع مطالبهگرانه برخورد کرده و این پرسش منطقی که تاکنون بیپاسخ مانده است را مطرح میکرد که اگر هولوکاست واقعیت تاریخی دارد، چرا کشورهای غربی علیرغم ادعای واقعگرایی به هیچ مورخی اجازه بررسی و تحقیق درباره هولوکاست را نمیدهند و دانشمندان و محققان برجسته بسیاری را تنها به این جرم! که تحقیقات مستند آنها، از جعلی بودن هولوکاست پرده برداشته است زندانی کردهاند؟!
موضوع این یادداشت را میشد به فضاسازیها و عملیات روانی رسانههای غربی علیه ایران طی چند روز اخیر اختصاص داد.
تماس تلفنی اوباما- روحانی و بحث پردامنه رابطه ایران و آمریکا بهانه مناسبی بوده تا در قالب سناریوها و سوژههای رسانهای هجمه گستردهای بر ضد اصول و محکمات جمهوری اسلامی به پیش کشیده شود.
جا داشت خطوط خبری- تحلیلی این رسانهها و شبکههای ضدانقلاب تجزیه و تحلیل و بررسی میشد تا ماهیت فریبکارانه و رویکرد خصمانه و غیرقابل اعتماد حریف بهتر و روشنتر برملا میشد.
دور از اولویت و حساسیت نیست اگر این پرسش کلیدی مورد واکاوی قرار میگرفت که چه اتفاقی در نیویورک افتاده است؟
آیا اتفاق بزرگی که رسانهها و شبکههای ضدانقلاب آن را در سطحی وسیع برای مخاطبان خود پمپاژ میکنند در چارچوب منافع دوطرف بوده یا کاملا یکسویه و جهتدار است؟
همکار فراری نشریات زنجیرهای از محافل اپوزیسیون و فتنهگر خواست با وجود ناخرسندی از سخنرانی رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل، توقعات خود از دکتر روحانی را تعدیل کنند.
«آرش -ب» در وبسایت روز آنلاین نوشت: سخنرانی حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، چندان مورد توجه قرار نگرفته است. شماری از فعالان شبکههای اجتماعی سخنرانی وی را مطلوب ارزیابی نکردهاند. همین مسأله موجب شده است که انتقادهای زیادی از سخنرانی روحانی صورت گیرد.
وی میافزاید: برای تحلیل سخنرانی روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، باید به چند نکته توجه داشت. نخست آنکه نباید فراموش کرد حسن روحانی، رئیس جمهور دوران پسا جنبش سبز است. او موفق به عبور از فیلتر شورای نگهبانی شده که به افرادی نظیر هاشمی رفسنجانی، اجازه حضور در رقابت انتخاباتی را نداد. حسن روحانی خود نیز نماینده آیتالله خامنهای در شورای عالی امنیت ملی و مسئول پرونده هستهای ایران بوده است؛ سوابقی که بسیاری از آنها حتی پس از سال 88 نیز ادامه پیدا کرد. وی حتی در 25 بهمن ماه سال 89 نیز علیه جنبش سبز و تظاهرات اعتراضآمیز حامیان آن، موضع گرفته بود. طبیعتاً با این سوابق، نمیتوان از چسبندگی روحانی به حاکمیت و سطوح فوقانی آن چشمپوشی کرد.
همکار فراری نشریات زنجیرهای افزود: از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که در دوران تبلیغات انتخاباتی نیز، حسن روحانی جز در موارد معدود و محدودی، کمتر سخن از مطالبات دموکراسی خواهان به میان آورد. او به طور مشخص علقهای به جنبش سبز ندارد و آن گونه که میتوان از سخنان و رفتارهای او دریافت کمتر علاقهای به مطالبات دموکراسی خواهانه دارد. این مسأله در چینش کابینه او نیز به خوبی مشهود است.
نویسنده روز آنلاین معتقد است: «به نظر میرسد در فضای ایجاد شده پیرامون سخنان و کنشهای احتمالی روحانی، خوشبینی مفرطی وجود داشته است. بالا بردن سطح مطالبات از روحانی و دولت وی، توسط برخی از حامیان حزبی و رسانهای، باعث شده است که برخی روحانی را در جایگاهی مشابه خاتمی و یا حتی میرحسین موسوی تصور کنند. این برداشت و تصور از روحانی، به طور مشخص هیچ ارتباطی با واقعیت وجودی وی ندارد. روحانی نه تنها خاتمی و موسوی نیست، بلکه حتی هاشمی رفسنجانی پس از انتخابات هم نیست. بالا بردن سطح انتظارات از روحانی، نه تنها میتواند باعث شود که وی و دولتاش به مشکل بربخورند، بلکه حتی باعث ناامیدی و سرخوردگی نیز خواهد شد. سخنرانی روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل و سرخوردگی از آن، میتواند زنگ خطری در همین زمینه باشد. اتفاقی که باید خیلی سریع جلو آن را گرفت.»
این تحلیل در حالی است که خاتمی روز پنجشنبه در دیدار شماری از نمایندگان اصلاحطلب مجلس هشتم تأکید کرد: شما توقع نداشته باشید آقای روحانی دقیقاً طبق نظر و سلیقه بنده و دیگران عمل کند.
از سوی دیگر وبسایت صدای آمریکا در تحلیلی به قلم یکی از عناصر ضد انقلاب نوشت: بخش عمدهای از سخنرانی حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل از نظر محتوایی- و نه از نظر شکلی- تفاوت چندانی با سخنرانیهای محمود احمدینژاد در سالهای گذشته نداشت. او با اشاره به آنچه «اقدامات زورمدارانه اقتصادی و نظامی نظام سلطه» نامید، حملات تندی را به نظم کنونی جهانی و کشورهای صاحب قدرت و به طور مشخص آمریکا کرد و آنها را تهدید علیه صلح و امنیت بینالمللی دانست. سخنان آقای روحانی در خصوص اسرائیل نیز بسیار تند بود. او اگرچه حرفی از افسانه بودن هالوکاست نزد اما با متهم کردن دولت اسرائیل به آپارتاید، ترجیح داد که نظر رهبر جمهوری اسلامی و حامیان او در تهران را جلب کند. او در خصوص پرونده هستهای نیز با پافشاری بر «حق طبیعی، قانونی و مسلم ایران» مطابق نظر رهبر جمهوری اسلامی خواهان «پذیرش اعمال حق غنیسازی و سایر حقوق هستهای در خاک ایران» شد.
از سوی دیگر در حالی که سایت ایران گلوبال مدعی بود «متن سخنرانی روحانی در مجمع عمومی را سعید جلیلی نوشته بود و همین باعث واکنش نسبتاً تند علیه وی در شبکههایی مانند تویتر و فیسبوک شده»، سایت ضد انقلابی اخبارروز مدعی شد: ملا حسن روحانی باعث ناامیدی و کلافگی شد. کسانی خیال میکردند این آخوند حقوقخوان در انگلیس نوع دیگری حرف خواهد زد. اما بدبختانه چیزی تغییر نکرده و روحانی نیز مانند ]آیتالله[ خامنهای سخن میگوید. او اول و آخر سخنرانیاش آیه قرآن خواند و سر ضیافت ناهاری که مشروب الکلی سر آن سرو میشد نرفت تا به نتانیاهو و اوبا«هلو» نگوید: هیهات که روحانی امیدهای ما را برباد داد و معلوم شد در نرمش قهرمانانهای که رهبر به آن اشاره کرده، در به همان پاشنه قبل خواهد چرخید.
یادآور میشود اقدام خطای روحانی در گفتوگوی تلفنی با رئیس دولت شیطان بزرگ مجدداً باعث ذوقزدگی محافل ضدانقلاب شد.
قرار بود توجه رسانه های جهان به سرعت به سمت خبر مهم دیگری منحرف شود؛ اما کدام خبر؟ کدام خبر بواقع می تواند این شکست بزرگ را تحت الشعاع خود قرار دهد تا در پناه آن، نه تنها آمریکا از آن شکست مفتضحانه نجات پیدا کند، بلکه بتواند در سکوت و انحراف توجه رسانه ای، قطعنامه ای هم علیه سوریه تصویب کند؟ کدام خبر چنین قدرتی دارد؟ باید کدام اتفاق بزرگ اقتصادی، اجتماعی، نظامی یا کدام حادثه طبیعی رخ دهد که اذهان عمومی را از مهمترین شکست استکبار منحرف کند؟
سرویس سیاسی پایگاه 598 - محمد حسین کرمانشاهی/ چنانچه از شما سؤال شود که «مهمترین اخبار این روزها چیست؟» قطعاً پاسخ خواهید داد «تماس تلفنی اوباما و روحانی». تیتر یک تمام رسانه های داخلی و خارجی این روزها به این مطلب اختصاص دارد و همه دارند روی این گفت و گو می کنند که آیا این تماس، کار درستی بود یا نه و بالاخره رابطه ما با آمریکا چه می شود؟ مجلس از وزیر امور خارجه برای ارائه توضیح دعوت کرده، تحلیل ها پی در پی نگاشته می شوند که این اتفاق، فرصتی است برای اثبات ادعای مقام معظم رهبری بر بی فایده بودن این ارتباط و از سوی دیگر عده ای خوشبین هستند. سی ان ان از خیابان های تهران گزارش تهیه می کند و همینطور صدا و سیمای خودمان همراستا با او. عده ای می گویند صبر کنید و.... خلاصه حواس همه جمع این مسأله است.
اما چنانچه کمی و فقط کمی، یعنی تنها به اندازه یک هفته به عقب برگردیم، به یاد خواهیم آورد که آنموقع تیتر یک و تمرکز رسانه ها بر مسأله ای به مراتب مهمتر از این تماس تلفنی بود:
اغلب اعضای کنگره آمریکا به شدت حامی اسرائیل هستند و قصد ندارند با کاهش تحریمها فرصتی به ایران بدهند. بنابراین در عمل چنین اتفاقی رخ نخواهد داد.
خبرگزاری رویتر ضمن انتشار این تحلیل نوشت: بیشتر اعضای کنگره به فریبکاری حسن روحانی بدگمانند. جان مک کین، لیندسی گراهام و کلی آیوت سناتورهای جمهوریخواه در بیانیهای اعلام کردند ما باید در زمینه این ابتکار عمل دیپلماتیک کنونی با چشمانی باز پیش برویم و نباید به ایران اجازه بدهیم تا از مذاکرات به عنوان وسیلهای برای تاخیر و فریبکاری استفاده کند. بسیاری از قانونگذاران آمریکایی به شدت حامی اسرائیل هستند و میگویند ایران در تلاش برای دستیابی به توانایی تسلیحات هستهای است.
«آرون دیوید میلر» مقام ارشد سابق وزارت خارجه آمریکا و عضو مرکز «وودرو ویلسون» در واشنگتن گفت: کنگره قصد ندارد فرصتی به ایران بدهد و تا زمانی که اعضای کنگره شاهد اقدام قابل توجهی از جانب ایرانیان نباشد، چنین کاری نخواهند کرد.
«جان آلترمان» در مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در واشنگتن گفت، ایرانیان برای مذاکره با دولت اوباما باید متقاعد شده باشند که دولت وی میتواند آنچه را که میخواهد از کنگره بگیرد اما ادرویس نماینده جمهوریخواه و رئیس کمیته امور خارجه مجلس نمایندگان آمریکا گفت: ما میتوانیم از طریق تحریمهای فلجکننده به اعمال فشار بیشتر بر این رژیم ادامه دهیم و توانایی آن را برای پیگیری دستیابی به تسلیحات هستهای هدف قرار دهیم. آمریکا باید با تحریمهای فلجکننده ایران را تحت فشار بگذارد.
سناتور «چارلز شومر» و «روبرت مندنز»، رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا نیز با ملحق شدن به قانونگذاران جمهوریخواه از اوباما خواستند تا موضعی جدی و سخت در مورد ایران اتخاذ کند.
مندنز که تحت تاثیر سخنرانی روحانی قرار نگرفته بود، گفت: در عین حالی که من از اظهارات رئیسجمهوری روحانی مبنی بر این که ایران به دنبال یک روند صلحآمیز و دیپلماتیک است، استقبال میکنم اما از لحن به شدت خصمانهای که در اظهارات وی بود، ناامید شدم.
در همین حال به گزارش صدای آمریکا تعدادی از اعضای کنگره پس از شنیدن سخنرانی رئیسجمهور ایران در مجمع عمومی ضمن صدور بیانیههایی خطاب به اوباما از وی خواستند با چشم باز با ابتکارهای دیپلماتیک روبرو شود.
یادآور میشود لابی صهیونیستی ایپک کاملا بر فعالیت مجلس نمایندگان و سنای آمریکا اشراف دارد و به همین دلیل با وجود اختلافنظر دو طیف دموکرات و جمهوریخواه در مسائل دیگر، در موضوع فشار و تشدید تحریمها علیه ایران اجماع کامل وجود دارد که طی چند ماه گذشته به واسطه تصویب تحریمهایی با اکثریت قاطع آرا نمود پیدا کرده است.
بار گذاشتن یک دیگ بزرگ غذا گاه چند روز زحمت میبرد و بیخوابی و مشقت فراوان به همراه دارد اما اگر مراقب نباشید آنان که دلخوش از شما ندارند میتوانند در کسری از ثانیه موش در دیگ بیندازند و حاصل رنج شما را بر باد دهند. کاری که شیطان بزرگ در آخرین دقایق سفر دکتر روحانی به نیویورک و حضور در نشست سازمان ملل کرد، شبیه انداختن موش در ظرف دستاوردهای خوب رئیسجمهوراسلامی ایران بود. ابزار نفوذ شیطان وسوسهگری و وسوسهپذیری است و در واقع میتوان گفت هیئت ایرانی به خاطر همین وسوسهپذیری، در آخرین دقایق به خود گل زد و بازیای را که میتوانست برنده باشد، واگذار کرد. قبول گفتوگوی تلفنی با اوباما، دادن امتیازی بزرگ به کسی بود که همین دو هفته پیش شکست سختی بر سر ماجرای سوریه خورد تا از او به عنوان اردک فلج یاد کنند. اوباما در آن ماجرا و در روز موعود حمله، جا زده و توپ را به زمین کنگره انداخته بود. روزی هم که کنگره خواست رأیگیری کند، خواستار تعویق رأیگیری شد و در آخرین لحظه از دام خود ساخته گریخت. در چنین وضعیت شکنندهای، بیدلیل و به شکلی غیرمترقبه یک امتیاز بزرگ از روحانی گرفت.
اظهارات غیرمترقبه رئیس بانک مرکزی در دفاع از افزایش نرخ دلار با شگفتی مخاطبان رسانهها مواجه شده است.
ولیالله سیف اخیرا در صبحانه کاری با اتاق بازرگانی گفته بود کاهش نرخ ارز دلیل خاصی ندارد و خوشبینی افراد باعث کاهش نرخ شده؛ نرخ ارز منطق خاص خود را دارد و کاهش بیشتر آن از سوی دیگر تاثیرات منفی را دربر دارد؛ بنابراین دلیلی برای کاهش بیشتر نرخ ارز در بازار وجود ندارد و کاهش بیشتر قیمت دلار منطقی نیست.
انتشار این سخنان با واکنشهای اعتراضی در رسانهها مواجه شده است. از جمله برخی از شهروندان با گذاشتن کامنتها و دیدگاههای خود به خبر مذکور در سایتها واکنش نشان دادهاند. به عنوان مثال در سایت جهاننیوز ذیل خبر سخنان «سیف» این کامنتها به چشم میخورد: تا اون موقع که احمدینژاد بود که بالا رفتن نرخ ارز فاجعه بود و بحران ملی! حالا که نیست آقایان میگن نرخ دلار نباید پایین بیاید/ دو تا سوال از ایشون داشتم؛ چهقدر حقوق میگیرن و به دلار میگیرن یا ریال/ فقط یک سوال: آقای رئیسجمهور! فکر میکنید اگر در مناظرهها میگفتید اعتقاد به دلار 3 هزار تومانی دارید، رأی میآوردید؟ (دیگه داری وارد جایی میشی که نباید بشیها دادا!)/ اظهارنظر دقیق یک کارشناس اقتصادی با در نظر گرفتن همه جوانب (شما از آمریکا چطور میتوانید همه جوانب اقتصادی داخل کشور را تشخیص بدهید آقای دلاری؟)/ به نظرم باید بین چند موضوع اعتدال برقرار گردد: اول اینکه چرا احمدینژاد اگر این حرف را میزد مجرم بود؟ دوم اینکه پس معیشت و تورم و شعارهای انتخاباتی چه میشود/ به نظر من فاتحه این دولت با این طرز تفکر اقتصادی خوانده شد و دولت تدبیر و امید رسما اعلام کرد دولت ناامیدی است. مگر این که روحانی سریعا تیم اقتصادیش از نوبخت و سیف و طیبنیا را شجاعانه عوض کند با این تیم اقتصادی همه مردم ناامیدی از بهبود شرایط پیدا کردند/ انتخابات باید تکرار شود (جالبترین نظر بود)/ من به آقای روحانی رأی دادم و انتظار دارم پس از بازگشت از سفر تکلیف ایشان را یکسره کند./
همچنین در برخی دیگر از کامنتهای مخاطبان تصریح شده است: این برخلاف شعار انتخاباتی دولت بود که میگفتند دولت نباید در بازار دخالت کند حالا به هر دلیلی که باشد/ آقای سیف از این سخنان بهره میبرد و دارای بنگاه اقتصادی هست؟/ به عنوان کسی که به آقای روحانی رای دادهام از آقای سیف میخواهم که هرچه زودتر این اظهارات را پس بگیرند و نیامده برای دولت دردسر درست نکنند/ نظری ندارم، فقط یک دقیقه سکوت!/ دولت راستگویان! ابتدا به کاهش ارزش پول ملی حمله میکند و سپس از آن دفاع میکنند! این است معجزه دولت راستگویان؟
یک جامعهشناس و استاد دانشگاه رفتار اصلاحطلبان در مواجهه با رأی خانم راستگو در انتخاب شهردار تهران را مورد نقد آسیبشناسی قرار داد.
عماد افروغ در این باره نوشت: بعد از انتخاب شهردار تهران شاهد حملات شدیدی به یکی از اعضای اصلاحطلب شورای شهر، توسط برخی دیگر از اعضای اصلاحطلب این شورا بودیم. نمیدانم اسم این حمله و هجمه را چه باید گذاشت، صرف اینکه یک اصلاحطلب در جایگاهی عمومی و مدنی و نه حزبی، رأیی بر اساس تشخیص خود، آن هم پس از طرح مصوب استماع برنامههای رقیبان اصلی بدهد چه اشکالی دارد و چرا باید با این هجمهها روبهرو شود؟ مگر در همین دولت گذشته نبودند افرادی از اصولگرایان که به شدت در برابر تصمیمات غیر اصولی دولت مستقر ایستادند و از عدم رای اعتماد تا استیضاح وزیر و حتی سوال از رئیسجمهور پیش رفتند؟
وی تصریح کرد: این جماعت اگر اعتدالگرا هستند و به نام دفاع از اعتدالگرایی با اقبالی روبهرو شدهاند که علیالقاعده این کار و تصمیم عین اعتدال است و با آن منافاتی ندارد و اگر اصلاحطلب غیر متعادل هستند بگویند بر اساس کدام مرامنامه قابل دسترس تشکیلاتی، به کدام شاخه از اردوگاه اصلاحطلبی تعلق دارند و اصولا نسبت این شاخه با کارگزاران چیست؟
نماینده سابق مجلس در این تحلیل آسیبشناسانه مینویسد: اما قطع نظر از این رخداد، سوالی اساسی وجود دارد که با فرض مستحکم و مدون بودن مواضع و با فرض موقعیت حزبی، در مواقعی که افراد احساس میکنند حقی پایمال میشود یا حقی به حقدار نمیرسد یا اصل شایستگی رعایت نمیشود و قس علی هذا، چه موضعی باید بگیرند. اصولا قدرت مانور افراد در درون تشکیلات مختلف از جمله تشکیلات حزبی چیست؟ آیا در کل مواضع بر پایه تعامل و اجماع نظر تعیین میشود و یا صرفا دستور تشکیلاتی از بالا و تبعیت از آن مراد است. در این بین اصل شایستگی چه میشود؟
وی با بیان اینکه بعضیها حزب و کار حزبی را با پادگان و از جلو نظام و پا جفت کردن و احترام به مافوق اشتباه گرفتهاند، مینویسد: در شرایطی که گروهبندیهای شفاف و مواضع مدون در اختیار نیست و تنها عدهای خاص برای یک تشکیلات تصمیمات روزمره و معمولا متغیر و متلون میگیرند و هر روز با لابیهای خود به رنگ و لعابی در میآیند، تکلیف بنده خدایی که با گرایش به برخی شعارها و با اعتماد به التزام گردانندگان یک تشکیلات به این شعارها، به این گروهها میپیوندد چیست؟ آیا اعضای تشکیلات مختلف حکم سربازان صفر دارند؟ آیا اصول و قواعد و شعارها و ارزشهای حزب و تشکیلات مهماند، یا رفتارها و مواضع سران و مدیران یک تشکیلات، ولو ناسازگار با این اصول؟ گیریم که تمام این مراحل نیز پشت سر گذاشته شده باشد، مواضع معلوم، تصمیمات جمعی، آیا مواجهه با ناقضان باید از روی قاعده باشد و یا طرد و لعن و هتاکی و تهدید؟
عضو فراکسیون تندروها در مجلس ششم، الهه راستگو عضو شورای شهر تهران را به خاطر رأی دادن به شهرداری قالیباف، انواع اهانتها و اتهامها را نثار وی کرد.
ولیا... شجاعپوریان که اکنون عضو شورای شهر است در مصاحبه با سایت «خرداد»، راستگو را صرفا به این خاطر که قالیباف را شایستهتر از محسن هاشمی برای شهرداری تشخیص داده، «جاسوس»، «دورو»، «بیصداقت»، «منافق» و... خواند! او مدعی شده الهه راستگو در جلسات اصلاحطلبان نقش جاسوس را داشته و خود را به پول فروخته است!
به کارگیری چنین ادبیاتی درباره یک عضو شورای شهر صرفا به خاطر رأی و انتخابی متفاوت در حالی است که فراکسیون متبوع آقای شجاع پوریان در مجلس ششم-فراکسیون مشارکت- به معنای واقعی کلمه پر از عناصر دورو، بیصداقت، منافق و جاسوس بود؛ چندان که شماری از این افراد به اروپا و آمریکا پناهنده شده، سرّیترین اطلاعات مجلس و نظام را به مراکز اطلاعاتی غرب فروخته و به ملت و کشور خود خیانت کردند بدون اینکه با کمترین اعتراض عناصر غیرتمندی(!؟) نظیر شجاع پوریان مواجه شوند. امثال فاطمه حقیقتجو، اکبر موسویخوئینی، رجب مزروعی، شیرزاد و... از شبه اصلاحطلبان مجلس ششم بودند که رسواییهای بیسابقه و غیرقابل قیاس با یک رأی خانم راستگو به بار آوردند اما غیرت مدعیان اصلاحطلبی و صداقت هرگز به جوش نیامد. ظاهرا آقای شجاع پوریان تمام آنچه را که درباره عملکرد طیف متبوع خویش در 12-10 سال گذشته باید به زبان میآورد، ذخیره کرده و نثار یک عضو شورای شهرکه نمیدانسته با «مافیا» طرف است، کرده است.
گفته میشود حملات کمسابقه و پرحجم به خانم راستگو یک مصوبه درون حلقهای در میان اصلاحطلبان بوده تا ضمن ارعاب و بالا بردن هزینه استقلال رأی، از تکرار اتفاق مشابه توسط دیگر اصلاحطلبان جلوگیری شود.
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful
Say: He, Allah, is One
Allah is He on Whom all depend
He begets not, nor is He begotten
And none is like Him